۴۵ـ نیکی در برابر قهر و بخل

 

مقدمه

به فراز دهم دعای مکارم‌الاخلاق رسیدیم؛ دعای زیبایی که امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) در ضمن جملات یک دعا، درس اخلاق و درس انسانیت را به ما آموختند. در این فراز مجدداً آن برخورد اخلاقی که در برابر بدی‌های دیگران و رفتارهای زشت آن‌ها ما باید انجام دهیم، از خدا خواسته می‌شود.

عبارت اول که پیش از این خواندیم:

وَ سَدِّدْنِی لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِی بِالنُّصْحِ

«مرا چنان استوار ساز که با آن کس که با من دغلکاری می‌کند، با خیرخواهی مواجه شوم.»

خدایا کسانی که به من خیانت می‌کنند، فریبم می‌دهند و بد می‌خواهند برای من، کاری کن من این‌قدر مستحکم باشم، وجودم این‌قدر نفسم قوی باشد، ارادم و نیّتم که من برای کسی که برای من بد می‌خواهد، من برایش خوب بخواهم.

 

دو درس عملی در برابر بدی دیگران

در ادامه، دو جمله بعد از این عبارت، دو مصداق و دو درس دیگری برای ما در برابر کسانی که به ما بد می‌کنند، ارائه می‌دهد:

وَ أَجْزِی مَنْ هَجَرَنِی بِالْبِرِّ، وَ أُثِیبَ مَنْ حَرَمَنِی بِالْبَذْلِ

«و آن را که از من دوری کرده به خوبی پاداش دهم، و به آن کس که محرومم ساخته بخشش کنم.»

خدایا کاری کن من بتوانم کسانی که با من قهر می‌کنند، کسانی که با من قطع رابطه می‌کنند و خودشان را از من دور می‌کنند، من بتوانم با آنها رابطه برقرار کنم، من بروم به سمت آنها و به آنها خوبی کنم. و آن کسانی که من را محروم می‌کنند، من به آنها ببخشم و بدهم.

 

تحلیل واژگان کلیدی

معنای «جزا» در قرآن

«أجزِيَ» که از ماده «جَزيَ» است، در لغت عرب به معنای عِوض دادن. برخلاف آن چیزی که معمولاً در فارسی ما جزا را برای خوبی به کار می‌بریم، اما در عربی و در کاربرد قرآنی، جزا اعم از خوب و بد است؛ یعنی آن خوبی یا بدی را من مطابقش رفتار کنم.

در قرآن داریم:

﴿هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ﴾ (الرحمن: ٦٠)

«آیا پاداش نیکی جز نیکی است؟»

یعنی عوض و مکافات، مقابل احسان احسان است. جزاء سیئه، سیئه است، جزاء احسان، احسان است. هر دو جزاء به کار می‌رود.

 

مفهوم «هَجر» و قهر کردن

«هَجَرني» کسی که هجر می‌کند. هَجر از ماده «هَجَر» در لغت به معنای دوری کردن و قطع رابطه کردن است. در تعبیر رایج بین ما فارس‌ها می‌گوییم قهر کردن. برای قهر کردنی که ما در فارسی به کار می‌بریم، در عربی کلمه «هَجَر» به کار می‌برند.

این با آن معنای هجران که در فارسی ما به کار می‌بریم متفاوت است. ما معمولاً در اشعار می‌گویند از هجران او در عذابند؛ هجران که در فارسی ما می‌گوییم یعنی دوری ناخواسته، مثلاً یک محبوبی دارد از او دور شده می‌گوییم هجران، ولی در عربی این هَجَر بیشتر برای آن دوری تعمّدی است؛ یعنی قطع کردن رابطه که ما می‌گوییم در فارسی قهر کردن.

در قرآن می‌گوید:

﴿وَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلًا﴾ (المزمل: ١٠)

«بر آنچه می‌گویند شکیبا باش و از آنان جدایی نیکو اختیار کن.»

ای پیغمبر! اینهایی که این‌قدر تو را اذیت می‌کنند با حرف، نیش و کنایه‌هایشان، تو رابطه را با آنها قطع کن، ولی هَجر جمیل داشته باش؛ نه اینکه رابطه‌ات را قطع کنی و با آنها بدی بخواهی بکنی. نه، خودت را کنار بکش که اینها نتوانند این‌قدر تو را اذیت کنند.

 

خطرات قهر کردن در تعالیم اسلامی

قهر کردن در احادیث فراوان و تند و شدید توبیخ شده تا حدی که واقعاً انسان می‌ترسد. ما چقدر ناآشنا شدیم و چقدر دور شدیم از آن حقیقت اخلاق اسلامی.

پیغمبر اکرم (صلی ‌الله‌ علیه‌ وآله) فرموده:

هَجرُ المُسلِمِ أخاهُ كَسَفكِ دَمِهِ

«قهر مسلمان با برادرش مانند ریختن خونش است.»

کسی که با یک نفر دیگر قهر می‌کند، انگار که خونش را ریخته. این‌قدر بد است، این‌قدر قبیح است، این‌قدر سنگین است در نگاه ارزشی این دین که واقعاً این‌طوری حساب می‌کنیم که قهر کردن با یک کسی حتی می‌تواند در حد اینکه کشتن او باشد.

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌فرمود:

علَيكُم بالتَّواصُلِ و المُوافَقَةِ و إيّاكُم و المُقاطَعَةَ و المُهاجَرَةَ

«بر شما باد به پیوند و موافقت و بپرهیزید از قطع رابطه و قهر کردن.»

تا می‌توانید وصل کنید، تا می‌توانید با هم دوست باشید، تا می‌توانید کنار هم باشید، نکند یک وقت رابطه‌هایتان با هم قطع شود، نکند با هم قهر کنید. مبادا یکی از شما با یک کسی دیگر با رفیقش، با دوستش، با فامیلش قهر کرده باشد.

 

شیطان و بهره‌برداری از تفرقه

پیغمبر اکرم (صلی ‌الله‌ علیه‌ وآله) فرماید:

إنَّ الشَّيطانَ قَد يَئسَ أن يَعبُدَهُ المُصَلُّونَ في جَزيرَةِ العَرَبِ، ولكنْ في التَّحريشِ بَينَهُم

«شیطان مأیوس شده است که نماز خوانندگان او را در جزیره عرب بپرستند، ولی امید دارد در تحریک آنان بر ضد یکدیگر.»

آنهایی که دیگر آمدند در محیط مسلمانی، نماز و روزه و آداب اسلامی دارند که نمی‌روند شیطان‌پرست شوند، ولی شیطان هنوز یک امید دارد؛ می‌گوید: خب نمی‌آیید شیطان‌پرست شوید، من یک کاری می‌کنم با همدیگر دعوایتان بشود. در همان حد یک کاری می‌کنم به جان هم بیفتید، دعوا کنید، قهر کنید، مدام با همدیگر نزاع داشته باشید.

امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمودند:

لاَ يَزَالُ إِبْلِيسُ فَرِحاً مَا اِهْتَجَرَ اَلْمُسْلِمَانِ فَإِذَا اِلْتَقَيَا اِصْطَكَّتْ رُكْبَتَاهُ وَ تَخَلَّعَتْ أَوْصَالُهُ وَ نَادَى يَا وَيْلَهُ مَا لَقِيَ مِنَ اَلثُّبُورِ

«تا زمانی که دو مسلمان با هم قهر باشند، ابلیس شاد است. اما هنگامی که ملاقات کنند، زانوهایش به لرزه درمی‌آید، اعضایش از هم جدا می‌شود و فریاد برمی‌آورد: وای بر من، چه زیانی کشیدم.»

تا زمانی که دو تا مسلمان با همدیگر قهر باشند، شیطان شاد است، اما به محض اینکه دو نفری که با هم قهرند با هم آشتی می‌کنند، دیدن هم می‌روند، همدیگر را می‌بینند، می‌گوید زانوهای شیطان شروع می‌کند به لرزیدن، بندبند شیطان شروع می‌کند به از هم گسستن، شیطان می‌گوید: بیچاره شدم! امید من این بود که این آدم‌ها با هم قهر باشند.

 

حد زمانی قهر و عواقب آن

پیغمبر به ابوذر فرمودند:

يَا أَبَا ذَرٍّ إِيَّاكَ وَ هِجْرَانَ أَخِيكَ فَإِنَّ اَلْعَمَلَ لاَ يُتَقَبَّلُ مَعَ اَلْهِجْرَانِ يَا أَبَا ذَرٍّ أَنْهَاكَ عَنِ اَلْهِجْرَانِ وَ إِنْ كُنْتَ لاَ بُدَّ فَاعِلاً تَهْجُرْهُ فَوْقَ ثَلاَثَةِ أَيَّامٍ كَمَلاً فَمَنْ مَاتَ فِيهَا مُهَاجِراً لِأَخِيهِ كَانَتِ اَلنَّارُ أَوْلَى بِهِ

«ای ابوذر! از قهر با برادرت بپرهیز که عمل با قهر پذیرفته نمی‌شود. ای ابوذر! تو را از قهر برحذر می‌دارم و اگر ناچار باشی، بیش از سه روز کامل قهر نکن. هر کس در این مدت در حالی بمیرد که با برادرش قهر است، آتش به او سزاوارتر است.»

مبادا با دوستت، با برادرت، با فامیلت قهر کنی. تا زمانی که دو نفر با هم قهرند، اعمالشان را خدا قبول نمی‌کند. اگر هم یک زمانی اتفاق افتاد عصبانی شدید، قهر کردید با کسی، مبادا بگذارید بیشتر از سه روز طول بکشد. در روایات متعدد می‌گوید: اگر زمان قهر بودن دو تا مسلمان از سه روز بگذرد، مسلمان نیستند. این سه روز خیلی در روایات تأکید شده و تکرار شده.

 

مسئولیت طرف مظلوم در رفع قهر

امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمود:

لاَ يَفْتَرِقُ رَجُلاَنِ عَلَى اَلْهِجْرَانِ إِلاَّ اِسْتَوْجَبَ أَحَدُهُمَا اَلْبَرَاءَةَ وَ اَللَّعْنَةَ وَ رُبَّمَا اِسْتَحَقَّ ذَلِكَ كِلاَهُمَا

فَقَالَ لَهُ مُعَتِّبٌ: جَعَلَنِيَ اَللَّهُ فِدَاكَ هَذَا اَلظَّالِمُ فَمَا بَالُ اَلْمَظْلُومِ؟

قَالَ: لِأَنَّهُ لاَ يَدْعُو أَخَاهُ إِلَى صِلَتِهِ وَ لاَ يَتَغَامَسُ لَهُ عَنْ كَلاَمِهِ سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ إِذَا تَنَازَعَ اِثْنَانِ فَعَازَّ أَحَدُهُمَا اَلْآخَرَ فَلْيَرْجِعِ اَلْمَظْلُومُ إِلَى صَاحِبِهِ حَتَّى يَقُولَ لِصَاحِبِهِ أَيْ أَخِي أَنَا اَلظَّالِمُ حَتَّى يَقْطَعَ اَلْهِجْرَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ صَاحِبِهِ فَإِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى حَكَمٌ عَدْلٌ يَأْخُذُ لِلْمَظْلُومِ مِنَ اَلظَّالِمِ

«امکان ندارد دو نفر با هم قهر باشند مگر اینکه حتماً یکی از آن دو ملعون است؛ حتماً یکی از آن دو نفر از رحمت خدا محروم است، خدا از او بری است. خیلی وقت‌ها می‌شود که هر دو نفر آنها ملعون می‌شوند.

معتب گفت: قربانتان بروم، این ظالم [که ملعون شود] معلوم است، ولی چرا مظلوم؟

فرمود: چون برادرش را به وصل دعوت نمی‌کند و از گفتگو با او چشم‌پوشی نمی‌کند. از پدرم شنیدم که فرمود: هرگاه دو نفر نزاع کنند و یکی از آنها بر دیگری ستم کند، باید مظلوم نزد همنشینش بازگردد تا به همنشینش بگوید: ای برادر من، من ظالم هستم! تا قهر میان خود و همنشینش را قطع کند، چرا که خداوند تبارک و تعالی حاکمی عادل است و حق مظلوم را از ظالم می‌ستاند.»

درست است که او بد کرده، او حق من را خورده، امام ما به ما می‌گوید: تو برو بگو من کردم، ببخشید، بیا رابطه را برقرار کنیم، من از شما عذرخواهی می‌کنم، من ظالمم. امام معصوم دارد به تو می‌گوید: نگران نباش، خدا حقت را می‌گیرد. تو به خاطر خدا برو بگو من اشتباه کردم، نگذار بین دو نفر قطع رابطه باشد.

 

پاداش کسی که اول آشتی می‌کند

در روایات دارد که می‌گوید: وقتی دو نفر قهر هستند، او که می‌رود اول سلام می‌کند، او که شروع رابطه را دوباره برقرار می‌کند، او پیش خدا محبوب‌تر است. هر طور می‌خواهد باشد، او اول وارد بهشت می‌شود، او اول خدا رحمتش را شاملش می‌کند.

چقدر دین ما برایش مهم است! چقدر مهم است که خدایی نکرده در جامعه، در بین مسلمان‌ها، بین مؤمنین، بین رفقا قطع رابطه نباشد. باید پیوندها شدید و محکم باشد.

 

بخشش در برابر محرومیت

در ادامه امام سجاد (علیه‌السلام) در این دعا می‌گویند:

وَ أُثِیبَ مَنْ حَرَمَنِی بِالْبَذْلِ

«و (چنان استوارم ساز که) هر کس مرا محروم ساخت، با بخشش عوضش دهم.»

آقا ما خانه خریدیم، او کادو نیاورد. ما بچه‌دار شدیم، این کاری نکرد. فلان خرج را ما کردیم، او جواب نداد. امام سجاد می‌گوید: خدایا یک کاری کن آن کسی که من را محروم کرد، او که آن خرج باید می‌کرد نکرد، حالا من دوباره برایش خرج کنم.

قرآن به ما می‌گوید:

﴿رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ﴾ (آل عمران: ١٩٣)

«پروردگار ما! گناهان ما را بیامرز و بدی‌هایمان را بپوشان و ما را با نیکان بمیران.»

خدایا یک کاری کن که ما جزو ابرار بمیریم. ابرار یعنی چه؟ ابرار یعنی همین دیگر؛ یعنی نیک اندیش‌ها، نیکوکارها و کسانی که وقتی دیگران به آنها بد می‌کنند، اینها خوب می‌کنند.

چرا؟ به خاطر اینکه:

﴿لَـٰكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا نُزُلًا مِّنْ عِندِ اللَّهِ وَمَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ لِّلْأَبْرَارِ﴾ (آل عمران: ١٩٨)

«اما کسانی که از پروردگارشان پروا داشتند، باغ‌هایی خواهند داشت که نهرها از زیرش جاری است، در آنها جاودانه خواهند بود، پذیرایی از سوی خدا، و آنچه نزد خداست برای نیکان بهتر است.»

آقا او نکرده، چرا من باید بکنم؟ به خاطر این چیزی که خدا به تو می‌دهد خیلی بهتر از آن چیزی که او قرار بود به تو بدهد و نداده. تو بده، تو بذل کن، تو خرج کن، خدا جبران می‌کند، خدا بهترش را به تو می‌دهد.

 

بخل؛ مانع نیکی

﴿وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَأُحْضِرَتِ الْأَنفُسُ الشُّحَّ وَإِن تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا﴾ (النساء: ١٢٨)

«و صلح بهتر است، و جانها در بخل فرو رفته‌اند، و اگر نیکی کنید و تقوا پیشه سازید، خدا به آنچه می‌کنید آگاه است.»

﴿وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾ (التغابن: ۱۶)

«و کسانی که از بخل خویش پاسداری شوند، آنان رستگارانند.»

یک بخل شدید در وجود ما است نمی‌گذارد هر کار خوبی می‌خواهیم بکنیم. می‌گوییم: نه بابا، چرا من بکنم؟ او نکند. الان من بدهم که پول‌هایم کم می‌شود. این بخل شدید جلوی کار خیر، جلوی گذشت، جلوی اینکه وقتی یک کسی به من بد کرد من خوبی کنم، این نمی‌گذارد. اما اگر شما تقوا پیدا کنید، احسان کنید، خدا می‌داند و خدا بهترش را به تو می‌دهد.

 

حکمت عملی برای زندگی

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

تَواصَلوا وتَبارُّوا وتَراحَموا وكونوا إخْوَةً بَرَرَةً كما أمرَكُمُ اللّه ُعزّ وجلّ

«با هم پیوند برقرار کنید، به هم نیکی کنید، بر یکدیگر رحم آورید و برادران نیکوکار باشید همان‌طور که خداوند عزوجل به شما فرمان داده است.»

تا می‌توانید به هم خوبی کنید. او قطع رابطه کرده، شما رابطه را ایجاد کنید. او قهر کرده، شما عذرخواهی کنید. او زنگ نمی‌زند، شما زنگ بزنید.

امام کاظم (علیه‌السلام) فرمودند:

مَن حَسُنَ بِرُّهُ بإخْوانِهِ و أهلِهِ مُدَّ في عُمرِهِ

«هر کس نیکی‌اش نسبت به برادران و اهلش نیکو باشد، عمرش درازا یابد.»

هر کسی هر چقدر بیشتر خیر و نیکی به دیگران کند، می‌آید در زندگی خودش و عمرش برکت پیدا می‌کند، عمرش طولانی می‌شود. راه بزرگ شدن این است.

امام حسین (علیه‌السلام) خطبه خواندند و فرمودند:

يَا أَيُّهَا اَلنَّاسُ نَافِسُوا فِي اَلْمَكَارِمِ وَ سَارِعُوا فِي اَلْمَغَانِمِ… مَنْ جَادَ سَادَ وَ مَنْ بَخِلَ رَذُلَ وَ إِنَّ أَجْوَدَ اَلنَّاسِ مَنْ أَعْطَى مَنْ لاَ يَرْجُو …

«ای مردم! در کارهای شریف با یکدیگر رقابت کنید و در کسب فوائد شتاب نمایید… هر کس سخاوت ورزد سروری یابد و هر کس بخل ورزد خوار گردد، و سخاوتمندترین مردم کسی است که به کسی بدهد که امیدی از او ندارد …»

هرچه خوبی کنی، مدام بزرگواریت بالاتر می‌رود. بعد بالاترین خوبی کدام خوبی است؟ اینکه مثلاً من به یکی خوبی کنم چون الان یک کادو می‌برم برای اینکه می‌دانم وقتی ببرم آن هم مجبوره پس بیاورد، این که دیگر خوبی نشد. من الان دارم برای آن یک نفر خوبی می‌کنم چون قبلاً به من خوبی کرده، این که خیلی ارزش ندارد.

خوبی حقیقی این است که من دارم به کسی خوبی می‌کنم که می‌دانم به من خوبی نمی‌کند. من دارم به کسی می‌دهم که می‌دانم نمی‌دهد. این ارزش دارد، این است که آن خیر و برکت را می‌آورد در زندگی من.

 

تأمل در حکمت‌های عارفانه

همان‌طور که سعدی فرموده:

کرم ورزد آن سر که مغزی در اوست / که دون، همت‌انند بی مغز و پوست

کسی نیک بیند به هر دو سرای / که نیکی رساند به خلق خدای

وقتی مغز در سر باشد، وقتی فکر کار کند، اگر نزدیک‌بین نباشد دور را ببیند، الان را نبیند آینده را ببیند، می‌گوید: من تا بتوانم خیر ایجاد کنم، تا بتوانم نگذارم هیچ‌کسی با من قهر باشد، تا بتوانم نگذارم هیچ رابطه‌ای قطع باشد، نگذارم هیچ دلی از من رنجیده باشد، ولو آن دلی که با من بد کرده، من یک کاری می‌کنم او با من رابطه‌اش درست باشد.

و نیز از سعدی:

ره نیک‌مردان‌ِ آزاده گیر / چو استاده‌ای دست افتاده گیر

ببخشای کآنان که مرد حقند / خریدار دکان بی‌رونق‌ند

جوانمرد اگر راست خواهی ولی‌ست / کرم پیشهٔ شاه مردان علی‌ست

این شعر در آن حکایت سعدی است که می‌گوید یک نفر زنش به او گفت که این بقالی که سر کوچه ما است همه‌اش دارد مگس می‌پراند، جنس‌هایش هم همه مانده است، دیگر از این خرید نکن، برو بازار اصلی خرید کن. بعد او به او گفت که بابا حالا این بیچاره به امید ما اینجا یک مغازه باز کرده، می‌گوید اتفاقاً من از این می‌خرم که هیچ‌کسی از او نمی‌خرد. ما شیعه علی هستیم، شیعه علی یعنی شیعه کسی که کرم داشت، به کسی که با او بدی می‌کردند خوبی می‌کرد.

 

موانع نیکی و راه‌های غلبه بر آن

﴿وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَأُحْضِرَتِ الْأَنفُسُ الشُّحَّ وَإِن تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا﴾ (النساء: ١٢٨)

«و صلح بهتر است، و جان‌ها در بخل فرو رفته‌اند، و اگر نیکی کنید و تقوا پیشه سازید، خدا به آنچه می‌کنید آگاه است.»

یک بخل شدید در وجود ما است، نمی‌گذارد هر کار خوبی می‌خواهیم بکنیم. می‌گوییم: نه بابا، چرا من بکنم؟ او نکرد. الان من بدهم که پول‌هایم کم می‌شوند. این بخل شدید جلوی کار خیر، جلوی گذشت، جلوی اینکه وقتی یک کسی به من بد کرد من خوبی کنم، این نمی‌گذارد. اما اگر شما تقوا پیدا کنید، احسان کنید، خدا می‌داند و خدا بهترش را به تو می‌دهد.

باز به تعبیر سعدی:

تو با خلق سهلی کن ای نیکبخت / که فردا نگیرد خدا با تو سخت

نصیحت شنو مردم دوربین / نپاشند در هیچ دل تخم کین

خداوند خرمن زیان می‌کند / که بر خوشه‌چین سر گران می‌کند

نترسد که نعمت به مسکین دهند / وز آن بار غم بر دل این نهند؟

آقا او بد کرده، تو سخت نگیر، تو خوب باش. اگر تو سخت بگیری، خدا به تو سخت می‌گیرد. تو آسان بگیری، خدا به تو آسان می‌گیرد. می‌گوید: این خرمن را جمع کرده، حالا یک نفر آمده یک خوشه‌اش را دارد می‌برد. می‌گوید: این خودش ضرر می‌کند اگر اخم کند به این بیچاره که حالا یک خوشه از خرمن این دارد می‌برد. اینکه حالا یک کسی یک بدی به او کرده، این ترش‌رویی می‌کند، از این نگران نیست که یک دفعه روزگار عوض شود، به جای این همه دارایی که این می‌خواست از دست ندهد، بار غم بیاید در دل این.

همان‌طور که هفته پیش هم گفتیم که وقتی ما برای دیگران خوب نخواهیم، همه هستی انگار برای ما بد می‌خواهد، همه چیز خراب می‌شود، مدام بد می‌آوریم. به خاطر همین دائم به ما توصیه کردند.

 

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

وَ أَجْزِیَ مَنْ هَجَرَنِی بِالْبِرِّ

«و (چنان استوارم ساز که) هر کس با من قهر کرد، با نیکی پاداشش دهم.»

خدایا به ما کمک کن که هرکسی با ما قطع رابطه کرد، من به او خوبی کنم؛ هرکسی من را محروم کرد و نداد، من به او بدهم. این جز با لطف خدا، با امداد خدا، با تصدیق خدا امکان‌پذیر نیست.

این خواسته‌های متعالی و بزرگی است که ما بتوانیم این اخلاق اسلامی را از امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) و از قرآن و عترت بهتر یاد بگیریم. کسی که با من قطع کرده رابطه را، قهر کرده، به اصطلاح ما، من به او خوبی کنم.

راه رستگاری و سعادت در این است که ما بتوانیم در برابر بدی دیگران، نیکی و خیرخواهی نشان دهیم. این نه تنها روح ما را پاک می‌کند، بلکه جامعه را نیز به سوی صلح و آشتی هدایت می‌کند.

بعدی: ۴۶ـ پیوند اجتماعی

قبلی: ۴۴ـ نصیحت در برابر غشّ

بازگشت به فهرست

 

مطلب فوق در تاریخ 10/7/2025 در کتابخانه بنیاد امام علی (ع) منتشر شده است