گذشت

 

گذشت؛ ثمره انصاف

موضوع سخن ما در این شب‌ها سیره اخلاقی حضرت اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) بود. گفتیم تلاش می‌کنیم با آگاهی بیشتر از مبانی نگاه اخلاقی امام حسین، از مجلس امام حسین بهره ببریم برای نزدیکتر شدن به آن اخلاق.

توضیح دادم برای اینکه ما اخلاق حسینی پیدا کنیم، باید در چهار بُعد آراسته بشویم: در رابطه با خدا (اخلاق عبادی)، رابطه با خودمان (اخلاق فردی)، رابطه با مخلوقات خدا (اخلاق زیست محیطی)، و رابطه با انسان‌های دیگر (اخلاق اجتماعی).

راز هر کدام از این اخلاق‌ها – خشوع و محبت نسبت به خدا، معرفت نسبت به خودمان و هستی‌شناسی – را به عنوان محور تخلّق به اخلاق امام حسین (علیه‌السلام) قرار بدهیم.

موضوع بحث ما که اخلاق اجتماعی است، در موردش توضیح دادیم که محور اخلاق نیک و خلق حَسن، انصاف و عدالت است. گفتیم ما با قاعده طلایی اخلاق – اینکه هرچه برای خود می‌پسندی برای دیگران هم بپسند – می‌توانیم به این اخلاق نزدیک شویم و توضیح دادیم که همه ارزش‌های اخلاقی از این محور و از این قاعده استخراج می‌شود.

امشب در رابطه با عفو و گذشت در سیره امام حسین (علیه‌السلام) می‌خواهیم صحبت کنیم. عفو هم از انصاف و از قاعده طلایی اخلاق بیرون می‌آید. قرآن وقتی می‌خواهد به ما توصیه کند که عفو داشته باشید، گذشت داشته باشید، به همین قاعده اشاره می‌کند:

﴿وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ﴾ (النور: ۲۲)

«و باید در گذرند و صرف نظر کنند؛ آیا دوست ندارید خدا شما را بیامرزد؟ و خدا آمرزنده و مهربان است.»

مگر شما دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟ خب پس شما هم ببخشید همدیگر را، عفو کنید همدیگر را. خدا هم می‌خواهد گذشت را به انصاف برگرداند.

این همان چیزی است که در روایات هم ائمه اطهار (صلوات الله علیهم اجمعین) با اشاره به همین قاعده ما را به عفو و گذشت دعوت کردند. امام صادق (علیه‌السلام) به عبدالله بن جندب فرمودند:

يَا اِبْنَ جُنْدَبٍ صِلْ مَنْ قَطَعَكَ وَ أَعْطِ مَنْ حَرَمَكَ وَ أَحْسِنْ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَيْكَ وَ سَلِّمْ عَلَى مَنْ سَبَّكَ وَ أَنْصِفْ مَنْ خَاصَمَكَ وَ اُعْفُ عَمَّنْ ظَلَمَكَ كَمَا أَنَّكَ تُحِبُّ أَنْ يُعْفَى عَنْك

یک نفر رابطه‌اش را با تو قطع کرده، قهر کرده، تو با او آشتی کن، تو برو سراغش. به تو بدی کرده، تو به او خوبی کن. حرف زشت زد به تو، تو حرف قشنگ به او بزن. دشمنی می‌کند، ستم کرد به تو، تو ببخش.

امام صادق مبنای همه این رفتارها را برمی‌گرداند به اینکه خب خودت هم همین را دوست داری، پس تو هم با دیگران همین‌طور باش.

 

عدالت و گذشت

اینجا ممکن است اولین چیزی که در گارد دفاعی ما در برابر این توصیه به گذشت مطرح بشود این است که: آقا عدالت مگر خوب نیست؟ خب بد کرده، بد می‌بیند. من که نخواستم به کسی بد کنم که بدی کرده، جوابش چه چیزی است؟

بدی هست، قرآن هم می‌گوید بله:

﴿وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِّثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ﴾ (الشورى: ۴۰)

«و جزای بدی، مانند آن، بدی است. پس هر که درگذرد و اصلاح کند، پاداش او بر عهده خداست. به راستی او ستمگران را دوست ندارد.»

جزای بدی، بدی است. هیچ‌کس با عدالت مخالف نیست. عدالت باید برقرار باشد. حق تقاص، حق قصاص، حق مقابله به مثل، بله باید به رسمیت شناخته شود. اگر حق مقابله وجود نداشته باشد، هر کسی به خودش جرئت می‌دهد هر کاری دوست دارد با دیگران بکند، می‌گوید خب باید ببخشد دیگر. نه، عدالت، مقابله به مثل و قصاص حق است، سر جایش است.

عدالت سر جایش، ولی خدا می‌گوید عدالت را بگذار برای آنهایی که نمی‌خواهند با خدا معامله کنند. هستند به اندازه کافی آدم‌هایی که می‌خواهند حقشان را بگیرند، نگران نباش. من و شما نگران این که آقا یک وقت حق ضایع نشود، پررو نشوند، ظلم نکنند – ما نمی‌خواهد نگران باشیم. هستند این‌قدر آدم‌ها که دنبال گرفتن حق هستند.

قرآن می‌گوید اگر تو می‌خواهی با خدا معامله کنی، تو گذشت کن. به جایی برنمی‌خورد، عدالت زیر سوال نمی‌رود. خدا خودش را بدهکار و مدیون تو اعلام می‌کند، می‌گوید: گردن من. تو بگذر، اجرت با من.

در روایتی از رسول اکرم (صلوات الله علیه وآله) آمده که:

إِذَا عَنَتْ لَكُمْ غَضْبَةٌ فَادْرَءُوهَا بِالْعَفْوِ إِنَّهُ يُنَادِي مُنَادٍ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ مَنْ كَانَ لَهُ عَلَى اَللَّهِ أَجْرٌ فَلْيَقُمْ فَلاَ يَقُومُ إِلاَّ اَلْعَافُونَ أَ لَمْ تَسْمَعُوا قَوْلَهُ تَعَالَى فَمَنْ عَفٰا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اَللّٰهِ

عصبانی شدی، خیلی بد کرد، خیلی کار زشت کرد، خیلی بی‌معرفتی کرد در حقت – گذشت کن، عصبانیت خودت را با گذشت آرام کن. روز قیامت منادی ندا می‌دهد: آقا طلبکارهای خدا بلند شوند، کسانی که از خدا طلب دارند، خدا به گردن گرفته یک چیزی برایشان، بلند شوند. بعد پیغمبر می‌گوید: فقط و فقط آنهایی که اهل گذشت بودند بلند شوند. ندیدید خدا در قرآن گفت: اگر گذشت کنی اجر تو با خود من است، من خدا گردن گرفتم جبران کنم برات.

قضیه چه چیزی است؟ قضیه یک معامله است با خدا.

متأسفانه ما تا بحث گذشت می‌شود می‌گوییم: آقا آن بد کرده، من گذشت کنم، آن پرروگری دارد می‌کند، من گذشت کنم؟ آره دیگر، خب اگر آن پرروگری نمی‌کرد تو می‌خواستی چکار کنی؟ دیگر اسمش گذشت نبود که. گذشت یعنی آنجایی که او خیلی دارد بد می‌کند، تو بگذر.

آخر خب آقا، پررو می‌شوند، رویشان زیاد می‌شود، بدتر می‌کنند! آقا، خدا بهتر از من می‌داند، بهتر از تو می‌داند. آدم‌هایی که با گذشت رویشان کم شده خیلی و خیلی بیشترند از آدم‌هایی که با مقابله به مثل رویشان کم شده. آدم‌هایی که با گذشت اصلاح شدند خیلی و خیلی بیشترند از آدم‌هایی که من برگشتم مقابله به مثل کردم تا اصلاح کنم. معمولاً مقابله به مثل‌ها باعث دعوای بیشتر است، معمولاً گذشت‌ها باعث اصلاح و درست شدن آدم‌ها است.

 

صفح جمیل

آن وقت تازه قرآن به این اکتفا نمی‌کند، فقط نمی‌گوید گذشت کن، می‌گوید:

﴿وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ﴾ (الحجر: ۸۵)

«و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را که میان آن دو است جز به حق نیافریده‌ایم، و یقیناً قیامت فرا خواهد رسید. پس به زیبایی صرف نظر کن.»

یک بحث گذشت است، عفو است، می‌گوید آقا بد کرد، من می‌گذرم، حالا کاری به او ندارم، ولش کن. نه، صبر کن، صفح یعنی چه خدا؟ یعنی اصلاً ندیده بگیر، اصلاً نبود، نکرد – نه اینکه کرده، حالا من کاری ندارم.

امام رضا (علیه‌السلام) در توضیح «الصَّفْحَ الْجَمِيلَ» اینطوری توضیح می‌دهند – فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ یعنی چه؟ یعنی:

عَفْوٌ مِنْ غَيْرِ عُقُوبَةٍ وَ لاَ تَعْنِيفٍ وَ لاَ عَتَبٍ

«گذشتی بدون مجازات و بدون درشتی کردن و بدون سرزنش.»

یعنی آن گذشتی که نه مجازات می‌کنم طرف را، نه سرکوفت می‌زنم به او، نه عتابش می‌کنم – ببین تو این‌طوری کردی، من گذشت می‌کنم. نه، قرآن می‌گوید این هم خوب نیست. توقع خدا از من این است: ندیده بگیر. اگر آن نکرده بود چکار می‌کردی، چطوری برخورد می‌کردی؟ آن‌طوری باید برخورد کنی.

می‌گوید: أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ (النور: ۲۲) – پس چرا خدا مجازات می‌کند؟ مگر خدا این همه نگفته که من می‌بخشم؟ خدا مگر قرار است مجازات کند؟ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا (الزمر: ۵۳) – خدا همه گناهان را می‌بخشد، خودش وعده داده.

از خدا یاد بگیریم. خدا که همه‌اش دارد از عفوش، از رحمتش برای ما می‌گوید. اگر هم خدا ما را از مجازات، از جهنم، از عذاب در قرآن می‌ترساند، چون ما را دوست دارد، می‌خواهد ما گرفتار این پلیدی‌ها نشویم. می‌گوید من دوستت دارم، نرو، چون کاری نکن که من بخواهم تو را بعداً ببخشم. تو را، خودت را کثیف نکن، خودت را آلوده نکن.

گذشت آنجا است که طرف معذرت نخواسته، آنجایی که معذرت‌خواهی نمی‌کند، یعنی گذشت کن. می‌گوید آقا گذشت کن. می‌گوید: عیب ندارد، بیاید از من عذرخواهی کند، من گذشت می‌کنم. نه، آن که بیاید عذرخواهی کند که دیگر آن گذشت نیست.

این‌قدر ما حدیث داریم در جایی که اگر کسی بیاید از تو عذرخواهی بکند، تو نبخشی، وای به حال تو. حدیث داریم این‌قدر که می‌گوید آقا اگر آن عذرخواهی نمی‌کند، تو عذر درست کن برایش، بگو نه منظورش این نبوده.

 

گذشت در سیره حسین (علیه‌السلام)

فقط چند نمونه از گذشت امام حسین را امشب برای شما بگویم. زندگی اباعبدالله الحسین از اول تا آخر همه‌اش گذشت، گذشت، گذشت.

یک نمونه‌اش عصام بن المصطلق – تحت تأثیر تبلیغات معاویه و بنی امیه در شام، کینه و نفرت از اهل‌بیت در دلش پر شده، آمده مدینه، امام حسین را دیده، جلال و جبروت و عظمت امام حسین حسادت را در دلش برانگیخته. می‌گوید: تو حسینی؟ پسر علی، پسر ابوتراب؟ گفت: بله. شروع کرد به بد و بیراه گفتن به علی، هرچه از دهانش درآمد، ناسزا گفت به حسین، به پدرش. امام حسین فرمودند که: حالا تو خسته‌ای، از راه آمدی، مشکلی داری، بیا ما برویم، فعلاً خانه، کمکی داری، نیازی داری؟

این نمونه یک نمونه از عفو و گذشت و بزرگواری اباعبدالله الحسین است.

بعضی ممکن است بگویند که: آقا حالا آن فحش داده، حالا امام حسین هم فحشش را گذشت کرده. ولی بعضی‌ها از فحش بدتر – آقا خیلی ظلم کرده به من. یک نمونه از پسر امام حسین، امام زین‌العابدین برای شما بیاورم.

اینجا در تاریخ ثبت شده: چه کسانی هستند این خانواده؟ برای چه کسی آمدیم ما اینجا داریم عزاداری می‌کنیم؟

امام زین‌العابدین راجع به مروان – مروان چه کسی است؟ مروان عامل اصلی است، اگر بخواهیم ما ریشه جنایت کربلا را برویم عقب، می‌رسیم به مروان. چون آن کسی که باعث شد امام حسین از مدینه بیاید بیرون، از ترس مروان بود. اولین کسی که قصد کرده امام حسین را گردن بزند، مروان بود. این مروان حاکم یزید بود در مدینه. این از قبل هم در دوره معاویه، در دوره عثمانی‌ها، تا توانست سبّ امیرالمؤمنین را باب کرد در مساجد. جنایتی نبود که نکرده باشد.

وقتی بعد از قیام عاشورا، بعد از آن جریانات، رسید به قیام مردم مدینه – در مدینه شلوغ شد، بر علیه بنی امیه قیام کردند – همین مروان فرار کرد از دست مردم، رفت در خانه امام زین‌العابدین پناهنده شد. امام زین‌العابدین پناهش داد در خانه‌اش.

مردم گفتند: آقا اصلاً حالا شما اهل گذشتی، اینها هیچی، الان مردم می‌آیند، ما را تیکه تیکه می‌کنند، می‌گویند تو چرا به مروان پناه دادی؟

حضرت فرمود: اگر آمدند دنبال مروان، می‌خواستند بگیرند، شما به آنها بگویید علی بن الحسین به او پناه داده. اگر می‌خواهید بیایید بگیرید او را، ببرید او را، ولی بدانید من به او پناه دادم.

در تاریخ دارد می‌گوید: آمدند دنبال مروان، همین را گفتند به آنها، گفتند که آقا ما به ایشان پناه دادیم در این خانه. گفتند: خیلی خب، شما پناه دادید. ولش کردند، رفت.

عفو تا کجاست؟ آن وقت ما سر چه چیزها با هم حاضر نیستیم گذشت کنیم، بعد هم ادعای ما این است که شیعه حسینی هستیم، شیعه اهل‌بیت هستیم.

 

گذشت حسین با حر

همان جریان حر – خب مگر حر کم خطا کرده بود؟ حر جلوی لشکر امام حسین را گرفت و باعث شد که لشکر شام برسد و امام حسین محاصره بشود و این همه مصیبت ببینند امام حسین و فرزندانش. اما وقتی آمد خدمت امام حسین، رسید، گفت: من بد کردم، من باعث شدم، آیا می‌بخشید؟ حضرت فرمودند: بخشیدم، بیا.

آیا این جریان عفو امام حسین از حر اولین عفو بود؟ این بزرگ‌منشی، این گذشت کجاست؟ اصلاً قبل از این هم همین اتفاق بود. همان وقت که لشکر حر آمد جلوی امام حسین را گرفت، در تاریخ دارد که:

لما التقى الحسين عليه السلام بالحر بن يزيد الرياحي وأصحابه في الطريق إلى كربلاء، وكان ذلك في يوم شديد الحر، فرأى الحسين عليه السلام عطش القوم وخيولهم، فأمر فتيانه وأصحابه قائلاً: اسقوا القوم وأرووهم من الماء، ورشفوا الخيل ترشيفاً. ففعلوا ذلك، فكانوا يملؤون القرب ثم يدنونها من الفرس، فإذا عب فيها ثلاثاً أو أربعاً أو خمساً عزلت عنه وسقى آخر حتى سقوها عن آخرها

روز گرم بود، حر آمد با لشکرش، رسید جلوی راه امام حسین و کاروان امام حسین را گرفت. دشمن است، آمده، راه را بسته. برخورد حسین با او چطوری است؟

می‌گوید امام حسین اول از همه گفت: شما تشنه‌اید، بیایید آب به شما بدهم. نه فقط به خودشان، فرمود: به اسب‌هایشان هم آب بدهید. به اسب‌های لشکر دشمن هم آب داد حسین.

باز در نقل دیگر دارد: لشکر دشمن، لشکر حر که آمده بودند، مشک‌های آب را امام حسین می‌داد به اینها آب بخورند، به اسب‌هایشان داد آب بخورند. می‌گوید به هر اسبی چهار، پنج جرعه آب داد خوردند.

لشکر دشمن آمده، می‌خواهد آب بخورد، نمی‌تواند. خود حسین آمده، سر مشک را می‌گیرد، کمکش می‌کند آب بخورد.

حسین جان، چقدر تو بزرگی! چقدر تو کریمی! چقدر تو عظمت داری!

حسین جان، ما در مجلست آمدیم، با امید آمدیم. من این حقارت‌های خودم، این تنگ‌نظری‌های خودم، این حساب‌وکتاب‌های پست خودم که فلانی این‌طوری گفت، چرا آن‌طوری کرد، حالا من می‌دانم با او چکار کنم – اینها را من چکارش کنم؟

حسین، من هم می‌خواهم یک ذره شبیه شما باشم.

اما حسینی که به همین لشکر آب داد، وقتی رسیدند به اسب‌هایشان هم آب داد، وقتی رسیدند روز عاشورا، از همین‌ها برای طفل خود، خودش آب خواست.

 

شهادت علی‌اصغر

روي أن الحسين عليه السلام لما رأى العطش قد اشتد بأهل بيته وأصحابه، أخذ ولده الصغير علي الأصغر وكان طفلاً رضيعاً، فرفعه على يديه وقال: يا قوم، إن لم ترحموني فارحموا هذا الطفل الرضيع، فإنه يتلظى عطشاً، فاسقوه شربة من الماء. فرماه حرملة بن كاهل الأسدي بسهم، فذبحه من الوريد إلى الوريد. فتلقى الحسين عليه السلام الدم بكفه، فلما امتلأت رمى به نحو السماء وقال: اللهم إن تكن حبست عنا النصر من السماء، فاجعل ذلك لما هو خير، وانتقم لنا من هؤلاء الظالمين

همین نامردهایی که از دست حسین آب خوردند، آب را بر حسین بستند. حسین دید تشنگی به این خانواده دارد فشار می‌آورد. این طفل شش ماهه را گرفت، طبق این روایت آورد جلوی لشکر، برای این آب خواست.

اگر به من رحم نمی‌کنید – من کافرم، من علیه ولی امر شما قیام کردم، من فتنه‌گرم – این بچه چه گناهی کرده؟ ببینید مثل ماهی که داره لَه‌له می‌زند، این بچه دارد له‌له می‌زند. حسین جان چقدر مظلومیّت کشیدی! ببرید خودتان این بچه را سیراب کنید، بیاورید.

و چه زیبا سیراب کردند علی‌اصغر را! حرمله نامرد با تیر سه شعبه، گلوی نازک علی‌اصغر را نشانه گرفت. این طفل روی دستان حسین بود، گلوی اصغر پاره شد، خون گلوی اصغر بر دستان حسین ریخت. حسین دستانش را زیر گلوی اصغر گرفت، دستانش پر از خون گلوی طفل شد.

 

امام باقر (علیه‌السلام) می‌فرمایند: این خون را به آسمان پاشید، قطره‌ای از این خون به زمین برنگشت.

هَوَّنَ عَلَىَّ ما نَزَلَ بي أَنَّهُ بِعَيْنِ اللَّهِ

خدا، تو داری می‌بینی چه می‌کنند با اهل‌بیت پیغمبرت؟ خدایا، برکت آسمان‌ها را از این‌ها قطع کن! خدایا، انتقام اینها را از اینها بگیر!

صلی الله علیکم یا اهل بیت النبوه

بعدی: پایبندی به عهد و امانت

قبلی: تواضع

بازگشت به فهرست

 

مطلب فوق در تاریخ 7/10/2025 در کتابخانه بنیاد امام علی (ع) منتشر شده است