کرامت در زیارت عاشورا
یکی از کلیدواژهها، نکتهها و درسهای دیگری که در زیارت عاشورا وجود دارد، «کرامت» است. دو بار در زیارت عاشورا، به مطلب مهمی اشاره میکنیم، بر آن تأکید میکنیم و به آن افتخار میکنیم، و آن این است که خداوند به ابا عبدالله الحسین کرامت بخشید، و به واسطه حسین به ما کرامت بخشید:
فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذی اَکْرَمَ مَقامَکَ وَ اَکْرَمَنی بِکَ
«پس میخواهم از آن خدایی که گرامی داشت مقام تو را و گرامی داشت مرا بهخاطر تو.»
من از خدایی درخواست میکنم و دعا میکنم که مقام تو، حسین، را مقام کرامت قرار داد و به واسطه تو به من کرامت داد. در اواسط زیارت هم دوباره میگوییم:
فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذی اَکْرَمَنی بِمَعْرِفَتِکُمْ وَمَعْرِفَةِ اَوْلِیاَّئِکُمْ
«و درخواست کنم از خدایی که مرا گرامی داشت بهوسیله معرفت شما و معرفت دوستانتان.»
خدایی که من را با معرفت تو، حسین، و معرفت و شناخت دوستانت کرامت داد. این کرامت یعنی چه؟
معنای کرامت در فرهنگ عرب
کمتر کسی به معنی درست کرامت توجه میکند. ما معمولاً در ادبیات خود، در عرف و اصطلاح خود، وقتی میگوییم فلانی کریم است یا کَرَم دارد، چه برداشتی میکنیم؟ معمولاً میفهمیم کسی که خیلی اهل بخشیدن، بذل و بخشش، جود و سخا است. میگوییم اهل کَرَم است.
در حالی که لغتها و واژهها باید در فرهنگ و چارچوب زمان خودش معنا شود و فهمیده شود. یکی از واژههای مهم در فرهنگ عرب، آن هم عرب زمان صدر اسلام و قبل از اسلام در زمان جاهلیت، واژه کَرَم و کرامت بود. این واژه خیلی مهم بود.
اما عرب از کلمه «کریم» معنی بخشنده نمیفهمید. چه معنی میفهمید؟ اگر به لغتنامههای قدیمی عربی مراجعه کنید، از کَرَم معنی شرافت میفهمیدند. میگفتند: «فلانی کریم است» یعنی آدم شریفی است، آدم با ارزشی است، آدم بزرگی است.
شاید در ترجمه فارسی ما، اگر بخواهیم کریم را به آن مفهومی که عرب میفهمید ترجمه کنیم، بگوییم: بزرگوار، بزرگمنش و بزرگ. این دقیقتر است تا بگوییم بخشنده. بخشنده در عربی یعنی جَوَاد و اهل جُود.
کرامت از نظر عرب یک مقام خیلی بالاتری است از جَوَاد. چرا؟ به این خاطر که کسی که کریم است، در نظر عرب یعنی او همه ارزشها، بزرگیها و مقامات را خودش دارد. نه اینکه چون میبخشد به دیگران ارزش پیدا میکند. او اگر ببخشد، کارش خوب است؛ نبخشد هم کارش خوب است. کریم یعنی این.
اگر بخواهم در فرهنگهای ملل دنیا معادل آن را عرض کنم، کسانی که با فلسفه یونان آشنایی داشته باشند، بهتر میتوانند این را درک کنند. در فرهنگ یونانی یک واژهای هست به نام «آرته (ARETE)»؛ آرته در فرهنگ یونانی دقیقاً به همین معنای کَرَم در فرهنگ عربی است.
میگفتند: «آرته این فرد چه چیزی است؟» یعنی ارزشش به چه چیزی است؟ ارسطو در آن فرهنگ میگفت: ارزش را ما باید به چهار چیز بدهیم: به کسی که علم و حکمت داشته باشد، عدالت داشته باشد، شجاعت داشته باشد و عفت داشته باشد. این یعنی انسان ارزشمند.
در فلسفه اخلاق، یک شاخه بزرگ فلسفه اخلاق امروز، «اخلاق فضیلتگرا» است که همین ریشه در فلسفه یونان دارد.
تحول ارزشها در اسلام
کاری که قرآن کرد، کاری که پیامبر کرد، و اتفاقی که برای عرب و به تبع آن برای همه جهان پس از اسلام افتاد، تحول و دگرگونی ارزشها بود. ملاک ارزش، بزرگی و شرافت عوض شد.
تا قبل از اسلام، در فرهنگ عرب به چه کسی میگفتند کریم؟ چه کسی را ارزشمند به حساب میآوردند؟ ملاک آنها این بود: مال کدام قبیله است؟ نژادش چیست؟ چند فرزند دارد؟ چقدر اسب دارد؟ چقدر شتر دارد؟
نژاد، قبیله، ثروت، قدرت و شمشیر تعیین میکرد که چه کسی بزرگ این قبیله است، چه کسی مقامش بالاتر است. به همین خاطر همیشه میگفتند: عرب بر غیر عرب برتری و فضیلت دارد.
اما قرآن آمد و ملاک ارزشها را عوض کرد. حالا با این مقدمه، برخی آیات قرآن که بارها شنیدهاید، معنایشان را بهتر درک میکنید. مثلاً این آیه مشهور:
﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ﴾ (الحجرات: ۱۳)
«در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست.»
ببینید اینجا چه کلمهای به کار رفته: «أَكْرَمَ». شاید قبل از این فکر نمیکردید که چون ما فکر میکنیم کَرَم یعنی بخشش، پس «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ» یعنی بخشندهترین شما کسی است که باتقوا باشد. اما نه! با ارزشترین شما کسی است که باتقوا باشد.
کَرَم دقیقاً مطابق فرهنگ و عرف آن زمان و عرب آن زمان دارد در قرآن به کار میرود. خیلی از واژههای دینی، واژههای قرآن و سنت، باید دقیقاً در جای خودش معنا شود. خیلی از برداشتهای اشتباه به خاطر این است که ما کلمه را از ۱۴۰۰ سال پیش برمیداریم، طبق عرف و محاورات امروز معنی میکنیم، و یک معنی دیگر میدهد.
قرآن میگوید: این نظام ارزشگذاری شما را من قبول ندارم. اینکه کسی مال این قبیله باشد بهتر از کسی است که مال آن قبیله باشد، یا کسی که فرزند، مال و ثروت بیشتر داشته باشد، ارزشمندتر و شریفتر است، نه!
کرامت انسان در قرآن
﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾ (الاسراء: ۷۰)
«و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم.»
خدا میگوید: همه انسانها شریف هستند. ارزش به انسانیت است. نه عرب به عجم، نه ترک به فارس، نه زن به مرد، نه مرد به زن، نه کوچک به بزرگ. هیچکدام از اینها ملاک ارزش نیست. از نظر قرآن: «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ». انسان ارزش دارد. هرکسی میخواهد باشد، یک کودک باشد ارزش دارد، بزرگ باشد ارزش دارد، هر نژادی باشد ارزش دارد. ارزش به انسانیت است.
این پایه ارزش است در نظام ارزشگذاری قرآن. حالا بالا رفتن از این، نظام ارزش بالاتر پیدا کردن، به چه چیزی است؟ «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ». هرکس انسانیتر شد، ارزشش بیشتر است.
«أَتْقَاكُمْ» یعنی انسانیتر، یعنی باتقواتر. مهمترین شاخصه و ملاک انسانیت، شرم و حیا است، ادب است. هرکسی با شرمتر، با ادبتر، با حیاتر، این انسانیتر است و ارزشش بالاتر است.
از چه چیزی شرم کنیم؟ از هر حقیقتی. بالاترین حقیقت خداست. پس «اتَّقُوا اللَّهَ» یعنی از خدا شرم کنید. تقوای الهی یعنی اینکه در محضر خدا شرم کنیم و هر کاری انجام ندهیم.
خدا: ذوالجلال والاکرام
در این نظام ارزشگذاری قرآنی و الهی، هر چیزی که به خوبیها، به انسانیت، به اخلاق و به مبدأ و ملاک اخلاق که آن خوبی مطلق است، نزدیکتر باشد، ارزشمندتر، شریفتر میشود.
خدا دو بار در قرآن خودش را با وصف «ذوالجلال والاکرام» یاد کرده است. اکرام یعنی چه؟ حالا میفهمیم «ذوالجلال والاکرام» یعنی چه.
جلال یعنی بزرگی، عظمت و والا بودن. خدا بزرگ است، عظمت دارد، بالاست. در این شکی نیست. ولی اکرام دارد یعنی چه؟ یعنی هر چقدر انسان به خدا نزدیکتر میشود، کرامت بیشتری پیدا میکند. خدا اکرام دارد.
نکته قرآنی از سوره الرحمن
یک نکته خیلی زیبای قرآنی به شما بگویم. انسان لذت میبرد وقتی این تدبّرهای قرآنی میکند. سوره الرحمن یکی از زیباترین سورههای قرآن است که پیامبر خیلی علاقه داشت به این سوره. آیه آخر این سوره چه چیزی است؟
﴿تَبَارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ﴾ (الرحمن: ۷۸)
«خجسته باد نام پروردگار شکوهمند و بزرگوارت.»
مبارک است نام خداوندگارت که صاحب عظمت و بزرگی است و صاحب اکرام است. اما در همین سوره، آیه ۲۷، همین تعبیر یکطور دیگر به کار رفته:
﴿كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ * وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ﴾ (الرحمن: ۲۶ و۲۷)
«هر چه بر زمین است فانیشونده است. و ذات باشکوه و ارجمند پروردگارت باقی خواهد ماند.»
آنهایی که با عربی آشنا هستند، متوجه این تفاوت و زیبایی میشوند. در عربی، «ذو» که به معنی صاحب است، وقتی صفت واقع میشود، باید تبعیت کند از اعراب موصوف خودش.
در آیه آخر گفت: «تَبَارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ». یعنی این «ذِي» صفت چه کسی شد؟ صفت خدا. خدا صاحب اکرام است.
اما در آیه ۲۷ یک چیز دیگر دارد میگوید: «وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ». اینجا باید دوباره بگوید «ذِي الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ»، ولی میگوید: «ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ». یعنی چه؟
یعنی اینجا دیگر این «ذوالجلال والاکرام» صفت ربّ نیست، صفت وَجْه است!
خدا در این آیه ۲۷ سوره الرحمن میفرماید: هر چیزی در این عالم از بین رفتنی است. «كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ». همه چیز فانی است، همه چیز نابود است، همه چیز بیارزش است.
چه چیزی فقط ارزش دارد؟ «وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ». آن چیزی که وجه خدا باشد، باقیماندنی است. هر چیزی وجه خدا شد، ماندگار است، ارزشمند است.
وجه خدا چه کسی است؟ وجه خدا یعنی چه؟ یعنی آن چیزی که جلوه خداست، برای خداست، اختصاص به خدا دارد. این منحصر به افراد خاصی هم نیست. یک اصل کلی دارد این آیه قرآن بیان میکند.
میگوید: هر چیزی خدایی شد، ماندگار میشود. هر چیزی خدایی شد، ارزش پیدا میکند. هر چیزی خدایی نشد، از بین میرود، بیارزش است. هر چقدر هم میخواهید برایش خرج کنید، هر چقدر میخواهید برایش زحمت بکشید، وقتی خدایی نیست، بیارزش است. چرا؟ چون از بین میرود، نابود میشود.
اما هر چیزی تا جنبه خدایی پیدا کرد، ارزشمند میشود، میماند، ابدی میشود.
پیوندهای خدایی ماندگارند
حتی پیوندها از نظر قرآن، پیوندهای خانوادگی، رفاقتها، اگر خدایی باشند، ماندگار هستند. یعنی یک خانواده اگر به خاطر خدا همدیگر را دوست داشته باشند، کنار هم باشند، خدا میفرماید:
﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ﴾ (الطور: ۲۱)
«و کسانی که گرویده و فرزندانشان آنها را در ایمان پیروی کردهاند، فرزندانشان را به آنان ملحق خواهیم کرد.»
کسانی که ایمان بیاورند و فرزندانشان هم به خاطر ایمان آنها خدایی تبعیت کنند، روز قیامت خدا تمام این خانواده را در بهشت دور هم جمع میکند. ماندگار میشود.
ولی در سوره ممتحنه، خدا میفرماید به آنهایی که پشت پرده با مشرکین رفاقت میکردند، چون خانوادهشان نزد مشرکین در مکه بودند و نگران خانوادهشان بودند:
﴿لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحَامُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾ (الممتحنه: ۳)
«روز قیامت نه خویشان شما و نه فرزندانتان هرگز به شما سود نمیرسانند. خدا میانتان فیصله میدهد، و خدا به آنچه انجام میدهید بیناست.»
خانواده به هیچ درد شما نمیخورد روز قیامت، همه شما را از هم جدا میکنیم. یعنی پیوند خانوادگی هم وقتی خدایی شد میماند، ولی در این پیوند، وقتی خدایی نیست، خدا میگوید: اینها همه از بین میرود، پیوندهای شما از بین میرود.
کرامت حسین در زیارت عاشورا
اکنون میخواهم برگردم به زیارت عاشورا. «وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ». هر آنچه که وجه خدا شد، برای خدا شد، ماندگار است، ارزش پیدا میکند، کرامت پیدا میکند.
اکنون من میفهمم وقتی در زیارت عاشورا خطاب میکنیم به ابا عبدالله الحسین و عرض میکنیم: حسین جان، «اَسْئَلُ اللَّهَ الَّذی اَکْرَمَ مَقامَکَ». خدا به تو کرامت داد. آن «ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ» اکرامبخش است.
یعنی وقتی تو خدایی شدی، تو همه وجودت برای خدا شد، پس کرامت و ارزش خدایی را پیدا کردی، ماندگار شدی. بعد وقتی تو شدی وجه خدا، به تصریح آیه ۲۷ سوره الرحمن، حالا تو میشوی «ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ».
خورشید ذوالجلال است. در یک نسبتی آن بالاست، آن آفتابی که میتابد میشود اکرام خورشید. هرکسی خدایی شد، میرود بالا، خورشید میشود. بعد حالا او میتابد، حالا او بر دیگران کرامت میبخشد. هرکسی به او پیوند خورد، کرامت پیدا میکند، ارزش پیدا میکند، مقام پیدا میکند، ماندگار میشود.
کاری که حسین کرد، کاری که یاران حسین کردند، این بود که خودشان را خدایی کردند.
معرفت، راه کرامت
در وسط زیارت عاشورا میگوییم: «اَکْرَمَنی بِمَعْرِفَتِکُمْ وَمَعْرِفَةِ اَوْلِیاَّئِکُمْ». حسین جان، من با معرفت شما کرامت پیدا میکنم، با معرفت دوستان شما کرامت پیدا میکنم، ارزش پیدا میکنم.
کرامت و ارزش واقعی وقتی اتفاق میافتد که معرفت وجود داشته باشد:
﴿اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ * الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ﴾ (العلق: ۳ و۴)
«بخوان، و پروردگار تو کریمترین کریمان است. همان کس که به وسیله قلم آموخت.»
اولین آیاتی که بر پیامبر نازل شد این است. خدا أکرَم است، ارزشمندترین است، ارزشآفرین است. آن خدایی که آموزش میدهد، علم میدهد، معرفت میدهد.
اگر دنبال ارزش هستی، اگر دنبال مقام هستی، اگر دنبال باقیماندن هستی، باید معرفت به دست بیاوری.
این معرفت چگونه به دست میآید؟ این معرفت با درس خواندن به دست نمیآید، با سخنرانی کردن و سخنرانی گوش کردن به دست نمیآید، با آیتالله و پروفسور شدن به دست نمیآید. این معرفت فقط و فقط با عشق به دست میآید، با محبت به دست میآید، با خاکساری به دست میآید، با گذشتن از خود و خودخواهیها به دست میآید.
و حسین این کار را کرد، و زینب این کار را کرد، و خدا این معرفت را میدهد.
دعای معرفت
این روایت امام صادق (علیهالسلام) که توصیه کردند در زمان غیبت این دعا را مکرر بخوانید:
اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّکَ، اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ، اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی
«خدایا، خود را به من بشناسان؛ زیرا اگر خود را به من نشناسانی، پیامبرت را نمیشناسم. خدایا، پیامبرت را به من بشناسان؛ زیرا اگر رسولت را به من نشناسانی، حجّتت را نخواهم شناخت. خدایا، حجّتت را به من بشناسان؛ زیرا اگر حجّتت را به من نشناسانی، از دین خود گمراه میشوم.»
خدایا، اگر من حجتت را نشناسم، اصلاً گمراهم، خودم را گم کردم، راهم را گم کردم، زندگیام را گم کردم. یعنی سر از بیارزشی، سر از پوچی در میآورم، همه چیز را از دست میدهم. حتی اگر ثروت عالم را داشته باشم، حتی اگر پستهای عالم را داشته باشم، حتی اگر احترام همه را داشته باشم.
«وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ». هیچکدامش خدایی نیست. این را باید خدا بدهد.
بعدی: موالات: پیوند ناگسستنی با خدا
قبلی: لعن: اعلام موضع در برابر ظلم
مطلب فوق در تاریخ 24/11/2025 در کتابخانه بنیاد امام علی (ع) منتشر شده است