Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors

لعن: اعلام موضع در برابر ظلم

گفتیم در زیارت عاشورا با سلام شروع می‌کنیم و جملات ابتدایی این زیارت نورانی، سلام‌هایی است که به سیّد و سالار شهیدان، حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه‌السلام) تقدیم می‌کنیم. گفتیم سلام نام خداست، نمود و نمایان‌کردن رحمت، مهربانی و خوبی خداست.

خداوند برای هستی این تدبیر را کرده که از رحمت خود، از خوبی خود، همه‌جا را منتشر و آکنده کند، و همه چیز به خوبی، خوشی، زیبایی و مهربانی ختم شود. به همین خاطر بنای خدا این است که بندگان او با هم مهربان باشند، به هم سلام کنند و همدیگر را که می‌بینند، به هم اعلام کنند که: «من با تو خوبم، من با تو مهربانم، تو از من هیچ بدی نخواهی دید.»

 

از سلام تا لعن

سلامی که ما به همدیگر می‌کنیم معنایش این است: «از من هیچ بدی به تو نخواهد رسید، من به تو فقط مهربانی و خوبی خواهم کرد، و چیزی جز خوبی بین ما حاکم نخواهد بود.» وقتی دو نفر همدیگر را دوست داشته باشند، با هم آشنا باشند و بنای بدی با هم را نداشته باشند، به هم سلام می‌کنند. خداوند نیز امر کرده که همه بندگانش به هم سلام کنند.

اما در ادامه زیارت عاشورا، پس از این سلام‌ها، لحن تغییر می‌کند و جریان عوض می‌شود. ما یاد می‌کنیم از ستم‌ها، از بدی‌ها، از زشتی‌ها و از پلیدی‌هایی که بر سر بهترین بندگان خدا آمد. پس از سلام‌ها، می‌گوییم:

یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّهُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصِیبَهُ بِکَ عَلَیْنَا وَ عَلی جَمیعِ اَهْلِ الاِسْلامِ

«ای ابا عبدالله، به‌راستی بزرگ شد سوگواری تو و گران و عظیم گشت مصیبت تو بر ما و بر همه اهل اسلام.»

حسین جان، چه مصیبت بزرگی، چه ستم بزرگی، چه بدی‌ها و زشتی‌هایی در حق شما اعمال کردند! و چون چنین کردند، بلافاصله شروع می‌کنیم به لعن و نفرین:

فَلَعَنَ اللَّهُ أُمَّهً أَسَّسَتْ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ

«خدا لعنت کند امتی که اساس ظلم و ستم را بر شما اهل بیت رسول بنیاد کردند.»

خدا لعنت کند آن کسانی که اساس و بنیان این زشتی‌ها و بدی‌ها را گذاشتند.

 

لعن یعنی اعلام موضع

در کنار آن سلام، در کنار آن مهربانی، در کنار آن زیبایی، در کنار آن عرض ادب بدون ذره‌ای زشتی، تندی و خشونت، وقتی با کسانی مواجه می‌شویم که نمی‌خواهند این جریان زیبایی‌ها، مهربانی‌ها و انسانیت در بین بندگان خدا برقرار باشد، نمی‌توانیم تحمل کنیم و نمی‌توانیم بپذیریم.

سلام، محبت و مهربانی معنا و مفهوم ندارد بدون اعلام موضع در برابر نامهربانی‌ها. اگر من واقعاً کسی را دوست دارم و به او علاقه دارم، امکان ندارد دشمنان او را دوست داشته باشم. نمی‌شود که بگویم یک کسی را دوست دارم، ولی دشمن او را هم دوست دارم. این دروغ است.

خدا در قرآن می‌فرماید:

﴿مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ﴾ (الأحزاب: ۴)

«خداوند برای هیچ مردی در درونش دو دل ننهاده است.»

خدا در وجود انسان دو دل قرار نداده؛ هر کسی یک دل دارد. نمی‌تواند کسی بگوید: «من با این دلم تو را دوست دارم، با آن دلم دشمنت را دوست دارم.» این امکان ندارد، محال است.

وقتی کسی عاشق خوبی‌ها، زیبایی‌ها و ارزش‌ها شد، و انسانی را به این خاطر که او نمود خوبی‌هاست، که در این عالم تجسم و تجلی سلام خدا، مهربانی خدا، زیبایی خداست، دوست داشت، دیگر نمی‌تواند با بدی‌ها سازش کند.

من چرا حسین (علیه‌السلام) را دوست دارم؟ چرا به حسین (علیه‌السلام) سلام می‌کنم؟ آیا به این خاطر که او امام یک فرقه‌ای است که پدر و مادرم وقتی به دنیا آمدم، پیرو آن فرقه بودند؟ اگر این باشد، چه ارزشی دارد؟ این دوست‌داشتن چیزی جز خودخواهی نیست. من خودم را دوست دارم، چون فرقه خودم مال من است. با همین منطق، هر کسی هر رئیس و سرکرده و فرمانده‌ای را باید دوست داشته باشد.

نه! من وقتی می‌گویم حسین (علیه‌السلام) را دوست دارم، به این خاطر است که خوبی را دوست دارم، زیبایی را دوست دارم، اخلاق و انسانیّت را دوست دارم، و در حسین (علیه‌السلام) چیزی جز خوبی نمی‌بینم. اگر من حسین (علیه‌السلام) را به خاطر خوبی و انسانیّت دوست دارم، پس یعنی از ظلم، از ستم، از بدی و از حق‌کشی بیزارم و متنفّرم.

 

دو محور زیارت عاشورا

سرتاسر زیارت عاشورا را که بررسی کنید، می‌بینید ما دو حرف داریم. اگر بخواهیم زیارت عاشورا را در دو کلمه خلاصه کنیم، این دو کلمه عبارتند از:

اول: عشق و محبت به خوبی‌ها

دوم: ابراز انزجار از بدی‌ها

زیارت عاشورا مسیر تعالی و نزدیک‌شدن ما به خوب مطلق است، به خدای زیبایی‌ها. چگونه می‌شود به این خدا نزدیک شد؟ در ادامه زیارت می‌خوانیم: «وَأَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ». حسین جان، من با این حرف‌هایی که می‌زنم، با این عشق‌ورزی که با تو می‌کنم، دارم به خدا نزدیک می‌شوم، دارم به خوبی‌ها نزدیک می‌شوم.

محبت به خوبی، امکان ندارد جز با نفرت از بدی تحقق یابد. سرتاسر زیارت عاشورا یا سلام به حسین (علیه‌السلام) است، یا لعن و نفرین به دشمنان حسین (علیه‌السلام). و این دو به هم پیوند دارند و از هم جداشدنی نیستند.

 

تولّی و تبرّی از اصول دین

بسیاری می‌گویند «تَوَلَّی» و «تَبَرَّی» از فروع دین است و ما باید به آن اهمیت بدهیم. من عرض می‌کنم: نه، از اصول دین است.

دین یعنی چه؟ یعنی خوب زندگی کردن و درست زندگی کردن. اگر دین یعنی درست زندگی کردن، اولین اصل در درست زندگی کردن این است که من بدی‌ها را بشناسم و آن‌ها را کنار بگذارم. از بین گزینه‌های مختلفی که در زندگی در برابرم هست، ابتدا باید بدی‌ها را کنار بگذارم تا بتوانم خوبی را انتخاب کنم. این می‌شود اصل دین.

 

لعن یعنی چه؟

برخی می‌گویند: «چرا لعن می‌کنید؟» چون تصور می‌کنند لعن یعنی دشنام دادن و ناسزا گفتن، در حالی که اصلاً معنای لعن ناسزا و دشنام نیست. این اشتباهی است که جا افتاده. گاهی ما می‌خواهیم کسی را دشنام بدهیم، می‌گوییم: «لعنت بر او»، در حالی که لعنت اصلاً معنی دشنام ندارد.

در مکتب ما، حرف زشت و دشنام ممنوع است. دشنام حتی به بدترین دشمنان خدا هم ممنوع است. قرآن می‌فرماید:

﴿وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ﴾ (الأنعام: ۱۰۸)

«و آنهایی را که جز خدا می‌خوانند دشنام مدهید، که آنان از روی دشمنی و به نادانی، خدا را دشنام خواهند داد.»

شما حق ندارید فحش بدهید، حتی به بت‌ها حق ندارید فحش بدهید. یاران امیرالمؤمنین در جنگ، در مقابل پست‌ترین انسان‌هایی که آمده بودند خونشان را بریزند، از شدت خشم برافروخته شدند و شروع کردند به بدگویی. امیرالمؤمنین فرمود: «من دوست ندارم شما ناسزاگو باشید. شیعه من دشنام نمی‌دهد و فحش نمی‌دهد.»

اما همین مکتب می‌گوید لعن کردن بالاترین عبادت است. چرا؟ به این خاطر که لعن معنایش اعلام موضع و اعلام بیزاری است. اگر من به یکی بگویم: «من با تو نیستم»، آیا به او فحش داده‌ام؟ اگر بگویم: «ما با شما نیستیم»، آیا این فحش است یا اعلام موضع؟

 

ضرورت اعلام موضع

اگر ما موضع خود را اعلام نکنیم، فریاد نزنیم و شفاف نکنیم، خاصیت این دنیا، خاصیّت این اجتماع، خاصیت انسان و خاصیت زندگی این است که اگر موضع خود را روشن نکنی، در بزنگاه‌ها و موقعیت‌های حساس، به آن طرف می‌روی و خط‌ها ترکیب می‌شوند.

برای اینکه خط‌ها ترکیب نشود، به ما گفته‌اند: سفت، محکم، رسا و بلند بگویید که ما با ظلم نیستیم، ما با ستمکاران نیستیم. خدا لعنت کند:

﴿أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ﴾ (هود: ۱۸)

«هان! لعنت خدا بر ستمگران باد.»

قرآن می‌گوید: موضع شما علیه ظلم باید شفاف و بلند باشد. معنایش این است که شما نگویید: «نه، ما با آن‌ها نیستیم، ولی از آن طرف هم فعلاً ملاحظه می‌کنیم، یک ذره هوای آن‌ها را هم داشته باشیم، هم این طرف را داشته باشیم هم طرف دیگر را.» نه، نه، این نمی‌شود.

 

سوره ممتحنه: مرامنامه سیاست خارجی اسلام

قرآن بارها درباره این موضوع سخن گفته است. از همه‌جا شفاف‌تر و مهم‌تر، سوره ممتحنه است. سوره ممتحنه، مرامنامه سیاست خارجی جامعه اسلامی است. سوره کوتاهی هم هست، ۱۳ آیه. خیلی روشنگر است.

سوره ممتحنه از ابتدا این‌طور شروع می‌شود: «ای مؤمنین، با دشمنان دین دوستی نکنید. نشود به خاطر منافع، رودربایستی، فامیلی بودن یا کار و کاسبی، با دشمن دین دوستی کنید. سفت و محکم بایستید.»

در شأن نزول سوره ممتحنه، فردی به نام حاطب در مدینه بود. او از مؤمنین و از یاران پیامبر بود، ولی خانواده‌اش در مکه بودند. او نگران خانواده‌اش بود که مبادا مشرکین آن‌ها را اذیت کنند. حاطب پشت پرده و پنهانی با مشرکین ارتباط برقرار کرده بود تا آن‌ها هوای خانواده‌اش را داشته باشند.

سوره ممتحنه می‌گوید: نه، خدا و رسول از خانواده تو مهم‌ترند. تو نمی‌توانی به خاطر خانواده‌ات با دشمن دین، با دشمن خدا، ارتباط برقرار کنی، رفاقت داشته باشی. آنجا باید سفت و محکم موضع داشته باشی و خط خود را کاملاً جدا کنی.

اما همین سوره ممتحنه در ادامه، در آیه نهم می‌فرماید: فکر نکنید که منظور این است که با همه دنیا باید دعوا کنید، با همه کسانی که مثل شما فکر نمی‌کنند و هم‌عقیده شما نیستند باید دشمن باشید و با هیچ‌کس رابطه برقرار نکنید. اصلاً این نیست:

﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾ (الممتحنه: ۸)

«خدا شما را از کسانی که در کار دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده‌اند، باز نمی‌دارد که با آنان نیکی کنید و با ایشان عدالت ورزید، زیرا خدا دادگران را دوست می‌دارد.»

فکر نکنید منظور خدا این است که وقتی کسی دارد با شما دشمنی می‌کند، دارد خنجر می‌زند و با دین شما مقابله می‌کند، شما سفت بایستید. اگر کسی هست که مسلمان نیست، هم‌فکر شما نیست، هم‌عقیده شما نیست، حتی اگر مسیحی، یهودی یا حتی بت‌پرست است، با او دوست باشید، خوبی کنید و محبت کنید: «أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ».

یک مسلمان واقعی با همه انسان‌ها خوب است، با همه انسان‌ها سلام است.

 

سلام در قرآن

برخی می‌گویند: «سلام فقط برای مؤمنین است، ما باید فقط به مؤمنین سلام بدهیم.» این حرف غلط است و خلاف قرآن. قرآن بارها همین سلام را به آن‌ها هم دستور می‌دهد:

﴿فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَقُلْ سَلَامٌ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ﴾ (الزخرف: ۸۹)

«از ایشان روی برتاب و بگو: به سلامت. پس زودا که بدانند.»

آنهایی که اذیت می‌کنند، آنهایی که با تو همراهی نمی‌کنند، راه خود را از آن‌ها جدا کنید، ولی سلام کنید به آن‌ها.

﴿وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا﴾ (الفرقان: ۶۳)

«و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند، به ملایمت پاسخ می‌دهند.»

آدم‌های جاهل و آدم‌هایی که در مسیر دیگر هستند، مثل ما فکر نمی‌کنند، قرآن می‌گوید به آن‌ها سلام کنید، مهربان باشید و محبت کنید: «تَبَرُّوهُمْ».

امام صادق (علیه‌السلام) در مسیری می‌رفتند. کسی را دیدند که از لباسش معلوم بود از کفّار است، یعنی لباس خاصی پوشیده بود، ولی فقیر بود. امام صادق رسیدگی کردند، محبت کردند و کمک کردند. برخی از همراهان گفتند: «این کافر است.» امام صادق فرمود: «باشد، انسان است. به همه مخلوقات خدا باید محبت کنیم.»

تنها یک جا استثناء دارد: اگر من به کسی محبت کنم و این محبت من خنجر زدن به جامعه اسلامی باشد، اگر با کسی دوستی کنم که این دوستی من به ضرر مسلمان‌ها باشد، این خطاست، این بزرگترین گناه است.

محبت به غیر هم‌کیش، به دگراندیشان، به کسانی که مثل ما فکر نمی‌کنند، معمولاً و اغلب اثرش به سود مسلمان‌هاست. می‌گویند: «بارک‌الله، مسلمان‌ها چه انسان‌های خوبی هستند که به همه محبت می‌کنند.» این به سود مسلمان‌هاست، نه به ضررشان.

بله، اگر کسی دارد گناه می‌کند، دارد علیه اسلام حرف می‌زند و مسخره می‌کند، اگر من به او لبخند بزنم و وقتی شوخی علیه مقدسات من گفت، با او بخندم، این زشت است، این غلط است. باید همه بفهمند که ما همه انسان‌ها را دوست داریم، به همه محبت می‌کنیم، ولی در اعتقادات، باورها و مقدساتمان با کسی شوخی نداریم و دست کم نمی‌گیریم.

 

معنای واقعی لعن

این است مفهوم لعنت. لعنت به دشمنان اهل بیت یعنی: «خدایا، من برائت می‌جویم، آن‌ها از رحمت تو دور باشند.»

کسانی که فهمیدند امام حسین (علیه‌السلام) حق است، فهمیدند حسین (علیه‌السلام) فرزند رسول خداست، فهمیدند حسین (علیه‌السلام) جز خوبی و مهربانی چیزی برای این جماعت نمی‌خواهد. حسین (علیه‌السلام) گفت: «اگر نمی‌خواهید، من برمی‌گردم، کاری به کار شما ندارم.» اما آن‌ها با این حال، این‌گونه ستم کردند. آیا نباید لعنشان کرد؟

آنهایی که می‌آیند و وقتی می‌بینند ما دشمنان اهل بیت را لعن می‌کنیم، می‌گویند: «چرا شما می‌روید سراغ بدی، تندی و لعن؟» اگر خدای ناکرده کسی به فرزند یا همسرشان تندی کند، می‌نشینند نگاه می‌کنند و برآشفته نمی‌شوند؟

این یعنی من نسبت به خوبی‌ها شیفته‌ام و دلباخته‌ام، و نسبت به بدی‌ها، به ستم‌ها برآشفته‌ام، خط خود را جدا می‌کنم.

این اصلاً معنایش این نیست که به کافر، چه برسد به کسی که برادر مسلمان من است و اهل سنت است، و به هر دلیلی از بچگی به او گفته‌اند که این افراد خلیفه پیامبر بودند و انسان‌های خوبی بودند، و او به خاطر اینکه فکر می‌کند آن‌ها انسان‌های خوبی بودند، دوستشان دارد، بی‌احترامی کنم.

او که اصلاً قبول ندارد که آن‌ها دشمن اهل بیت بودند. او می‌گوید: «نخیر، اینها دوست اهل بیت بودند.» بنابراین من هرگز این لعن را طوری انجام نمی‌دهم که آن برادر مسلمانم را هم آزار بدهم، چون این هم خودش یک زشتی است.

لعن یعنی برائت و دوری کردن از زشتی‌ها. وقتی من دارم با لعن، خودم کاری می‌کنم که زشت است، خود این لعن علیه خودش است.

بعدی: کرامت: ارزش واقعی انسان

قبلی: سلام: رحمت و خوبی الهی

بازگشت به فهرست

 

مطلب فوق در تاریخ 24/11/2025 در کتابخانه بنیاد امام علی (ع) منتشر شده است