Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors

موالات: پیوند ناگسستنی با خدا

موالات در زیارت عاشورا

یکی دیگر از پیام‌ها و مفاهیم تأکید شده در زیارت عاشورا، مفهوم موالات و مفهوم ولایت است. سه بار در زیارت عاشورا از موالات ابا عبدالله الحسین (علیه‌السلام) و اهل بیت پیامبر سخن می‌گوییم:

یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى رَسُولِهِ وَ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ‏ وَ إِلَى فَاطِمَهَ وَ إِلَى الْحَسَنِ وَ إِلَیْکَ بِمُوَالاَتِکَ‏ وَ بِالْبَرَاءَهِ

«حسین جان، من با موالات تو به سوی خدا، به سوی پیامبر خدا، به سوی امیرالمؤمنین، به سوی فاطمه زهرا، به سوی حسن و به سوی خودت تقرّب می‌جویم، نزدیک می‌شوم.»

در وسط زیارت همین مفهوم تقریباً تکرار می‌شود:

وَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ إِلَیْکُمْ بِمُوَالاَتِکُمْ وَ مُوَالاَهِ وَلِیِّکُمْ‏ وَ بِالْبَرَاءَهِ مِنْ أَعْدَائِکُمْ

و در آخر زیارت نیز می‌گوییم:

اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ فِی هَذَا الْیَوْمِ وَ فِی مَوْقِفِی هَذَا وَ أَیَّامِ حَیَاتِی‏ بِالْبَرَاءَهِ مِنْهُمْ وَ اللَّعْنَهِ عَلَیْهِمْ وَ بِالْمُوَالاَهِ لِنَبِیِّکَ وَ آلِ نَبِیِّکَ

خدایا، من با موالات پیامبر (صلی الله علیه وآله) و آل پیامبر به تو نزدیک می‌شوم.

 

اهمیت درک مفهوم ولایت

این مفهوم موالات خیلی مهم است. اگر بتوانیم با عنایت خود ابا عبدالله الحسین (علیه‌السلام) کمی بیشتر مفهوم ولایت و موالات را درک کنیم و بفهمیم، دستاورد بسیار بزرگی از مجلس امام حسین (علیه‌السلام) نصیب ما شده است.

همه می‌دانیم افتخار ما این است که اهل ولایت هستیم. ما بالاترین ارزش را در هستی، ارزش ولایت می‌دانیم. اما باید بدانیم چرا اهل ولایت هستیم، بدانیم یعنی چه ولایت.

آیا ولایت معنایش این است که ما پیرو کسانی هستیم؟ دیگرانی هم هستند که پیرو کسانی هستند. فقط فرق ما همین است که ما یک فرقه جدایی شدیم که از کسانی پیروی می‌کنیم؟ و ولایت یعنی همین حرف زدن از اینکه ما پیرو آن‌ها هستیم؟

یا اگر متوجه شویم، می‌بینیم ولایت نه تنها مهم‌ترین مفهومی است که در زندگی باید دنبالش باشیم، درکش کنیم و به آن پایبند باشیم، بلکه ولایت دقیقاً بالاترین هدف هستی و هدف خلقت است.

اصلاً کلمه ولایت یعنی چه؟ ولایت از «وَلَیَ» می‌آید. در زبان عربی، «وَلَیَ» یعنی به‌هم‌چسبیده، بی‌فاصله و پیاپی.

موالات یکی از شرایط وضو و نماز هم است. موالات در وضو یعنی چه؟ یعنی باید اعمال وضو پیاپی انجام شود. اگر من صورتم را بشویم، بروم یک کاری انجام بدهم، بعد بیایم دستم را بشویم، موالات در وضوی من به‌هم خورده است.

این مفهوم موالات در اعتقادات ما یعنی چه؟ این به‌هم‌چسبیدگی یعنی چه؟

 

خدا: ولی مطلق هستی

قرآن این موضوع را خوب برای ما روشن می‌کند. قرآن ولی مطلق را در هستی، خدای متعال می‌داند:

﴿فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ﴾ (الشوری: ۹)

«خداست که دوست راستین است.»

ولی فقط خداست، ولی مطلق هستی خداست. یعنی چه ولی خداست؟ با توجه به معنی لغوی «وَلَیَ» و ولایت، مفهوم قرآنی‌اش این است که یعنی همه چیز هستی به خدا پیوسته است.

یعنی این پیوستگی و نزدیکی، مفهومش در رابطه با خدا یعنی هیچ چیزی بین خدا و بین چیز دیگری نمی‌تواند فاصله و مانع ایجاد کند. هر اراده‌ای خدا بکند، بدون مانع، بدون فاصله، بدون حجاب، بدون اندکی دوری، دقیقاً همان می‌شود. ولی مطلق هستی خداست، یعنی این.

 

ولایت در روابط انسانی

این مفهوم ولی را در ولایت‌های دیگر هم همین‌طوری تطبیق می‌دهیم. مثلاً وقتی مفهوم ولایت را پایین می‌آوریم و نسبی‌اش می‌کنیم، می‌گوییم: پدر ولی فرزندش است.

یعنی چه پدر ولی فرزندش است؟ یعنی در اموری که پدر برای فرزندش اختیار دارد، هیچ کسی نمی‌تواند فاصله و مانع ایجاد کند. وقتی پدر تصمیم گرفت برای فرزندش که آن مال را داشته باشد، این کار را بکند یا نکند، کسی دیگر نمی‌تواند بیاید بگوید: «نه، من نمی‌گذارم، من نظر می‌دهم.» ولایت یعنی این، یعنی فاصله‌ای نیست، مانعی نیست.

 

رحمت رحمانی و رحیمی

تا اینجا یک مفهوم عام ولایت را متوجه می‌شویم که یعنی هر آنچه در هستی است، به اراده خداست و تابع خداست. اما یک مفهومی هم از این سمت خدا ایجاد کرده، و آن این است که این ولایت را در رابطه با برخی از مخلوقاتش که انسان‌ها باشند، اختیاری کرده است.

برای روشن‌تر شدن این مفهوم، از یک صفت دیگر خدا مثال می‌زنم: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ». صفت رحمت. فرق رحمان با رحیم چیست؟

هر دو رحمت خداست، ولی فرق رحمان با رحیم این است که رحمان رحمت عام خداست، مهربانی عام خداست. یعنی خدا هستی را بر اساس مهربانی آفریده، مهر و رحمت خدا باعث شده که موجودات ایجاد شوند.

در این رحمت رحمانی خدا، انتخاب، اختیار، دل‌بخواهی و تبعیت وجود ندارد. رحمت رحمانی شامل همه مخلوقات است، شامل همه موجودات است. هر چیزی به وجود آمده، از رحمانیّت خداست.

اما خدا یک رحیمیّت هم دارد. یعنی چه رحیم خدا؟ یعنی برای گروهی از مخلوقاتش، یک رحمت بیشتر، ماندگارتر و عمیق‌تری قرار داده، و گفته: برای رسیدن به آن رحمت و مهربانی من، اختیارش را می‌دهم دست خودت.

یعنی تو اگر اعمالی را انجام بدهی، اگر خوبی‌ها را انتخاب کنی، اگر پا روی هوای نفست بگذاری، اگر خودخواهی‌هایت را ترک کنی، به رحمت‌های ویژه‌ای می‌رسی که جز با انتخاب و اختیار، امکان رسیدن به آن وجود ندارد.

فرشتگان غرق رحمت خدایند، ولی غرق رحمت رحمانی خدا هستند. چرا؟ چون فرشتگان اختیار ندارند. خدا رحمت و مهربانی‌اش را شامل فرشتگانش کرده، ولی دیگر آن‌ها از آن بالاتر نمی‌توانند بروند.

اما خدا می‌گوید: من مخلوقی آفریدم که به آن اختیار می‌دهم، انتخاب می‌دهم. می‌تواند خوب باشد، می‌تواند بد باشد. تازه بد بودن هم برایش جلوه می‌دهم، لذت می‌دهم، شیرینش می‌کنم، شیطان هم می‌گذارم وسوسه کند، هزار نوع فریب و حیله اینجا می‌گذارم که بد بودن خوب جلوه کند. بعد می‌گویم: حالا ببینم چه کسی خوب بودن را انتخاب می‌کند.

چنین موجودی را من به فرشتگان می‌گویم: در برابرش سجده کنید. یعنی به رحمتی می‌رسد بی‌انتها که فرشته باید در مقابل او به سجده بیفتد. این می‌شود رحمت رحیمیه.

 

ولایت اختیاری

حالا بیاییم در ولایت که موضوع بحث امشب ماست. «فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ». ولی مطلق خداست. اما در آیت‌الکرسی چه می‌خوانیم:

﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾ (البقره: ۲۵۷)

«خداوند سرور کسانی است که ایمان آورده‌اند. آنان را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی به در می‌برد. ولی کسانی که کفر ورزیده‌اند، سرورانشان طاغوتند، که آنان را از روشنایی به سوی تاریکی‌ها به در می‌برند. آنان اهل آتشند که در آن جاودانند.»

خدا فقط ولی کسانی است که تسلیم هستند، ایمان می‌آورند. مگر خدا ولی مطلق همه نبود؟ بله، ولی آن ولایت خدا که آن ولایت عالی، خاص و ویژه است، شامل چه کسانی می‌شود؟ شامل آنهایی می‌شود که خود آن‌ها با انتخاب خودشان ایمان می‌آورند.

«اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا». وقتی کسی سرسپردگی به خدا، اتصال به خدا و برداشتن فاصله‌های خود با خدا را خودش انتخاب کرد، «يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ». کسی که این ولایت را خودش انتخاب کرد، خدا او را به نور می‌رساند.

«وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ». اما اگر کسی حقیقت را دید، حقیقت را فهمید، ولی جلوی او ایستاد و گفت: «نه، من چیز دیگری را می‌خواهم، این حرف‌ها را قبول ندارم، حالش را ندارم، حوصله‌اش را ندارم، بگذار زندگی‌مان را بکنیم»، آن چه می‌شود؟ دیگر آن ولایت خاص الهی را از دست می‌دهد، می‌رود تحت ولایت طاغوت، کسانی که جای خدا خودشان را جای می‌زنند.

«يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ». سرنوشتش چیست؟ این است که از نور خارجش می‌کنند، او را می‌برند در ظلمات، در تاریکی. برای ابد، برای همیشه، در تاریکی هستند، در ظلمات هستند.

 

ولایت یعنی عشق

اگر مفهوم ولایت مفهومی است که اگر ما به آن سرسپردیم، تابع شدیم، تسلیم شدیم و خودمان را منطبق کردیم، به قول جوهری در کتاب صحاح اللغة: ولایت و موالات یعنی یک کسی آن‌چنان بچسبد به دیگری، تابع دیگری باشد، عاشق دیگری باشد که انگار سایه او شده است.

یعنی چه انگار سایه او شده؟ یعنی شما می‌بینید سایه می‌تواند تخلّف کند از جسمی که سایه اوست؟ این طرف برود، سایه می‌آید این طرف. آن طرف برود، سایه می‌رود آن طرف. اصلاً امکان تخلف ندارد. چرا؟ چون دلداده اوست، متصل به اوست، جداشدنی نیست.

ولایت یعنی این، موالات یعنی این. و این امکان ندارد، ممکن نیست، مگر اینکه دلدادگی وجود داشته باشد. انسان فقط و فقط زمانی می‌تواند تابع کسی باشد صد در صد و تخلّف نکند که عاشقش باشد.

وگرنه با فکر و با اصول عقاید خواندن و با اینکه فهمیدیم این درست است و از این به بعد این کار را می‌کنیم، چند دقیقه است که بعد دوباره برمی‌گردد، فراموش می‌کند.

 

ولی خدا، رسول و امام

قرآن می‌فرماید:

﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾ (المائده: ۵۵)

«ولیّ شما تنها خدا و پیامبر اوست، و کسانی که ایمان آورده‌اند: همان کسانی که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند.»

حالا مرحله به مرحله داریم می‌آییم جلو. دیگر فهمیدیم ولی مطلق خداست، معنی ولایت هم فهمیدیم، یعنی باید تابع صد در صد. خدا می‌گوید: شما ولی خود را خدا قرار بدهید، صد در صد تابع خدا باشید، از او جدا نشوید، از اراده او، از خواست او، از راهنمایی او.

بعد می‌گوید: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ». ولی شما پیامبر خدا هم هست. چرا؟ به این خاطر که این رسول خودش شده کپی اصل، خودش شده تابع صد در صد:

﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ﴾ (النجم: ۳ و۴)

«و از سر هوس سخن نمی‌گوید. این سخن بجز وحیی که وحی می‌شود نیست.»

او اصلاً هیچ کلمه‌ای از خودش نمی‌گوید، هرچه می‌گوید از خداست. «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ». و امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) که در رکوع زکات داد، به فقیر کمک کرد. آن کسی که رکوع او، زکات او، انفاق او، همه از سر دلدادگی به خدا بود، ذره‌ای غیر خدا در آن راه نداشت، دقیقاً مثل همان سایه، تخلّف نمی‌کند از اراده خدا. این می‌شود ولی.

 

نزدیکی به خدا از طریق موالات

وقتی ما شدیم تابع، مطیع، دقیقاً پیوسته و چسبیده، آن وقت آن مفهومی که در زیارت عاشورا می‌گوییم: «وَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ إِلَیْکُمْ بِمُوَالاَتِکُمْ» مفهومش فهمیده می‌شود.

حسین جان، من با موالات شما به خدا نزدیک می‌شوم. دیدید؟ مفهوم ولایت نزدیکی بود، به‌هم‌چسبیدگی بود. ما هر قدر هوا و هوس، دل‌بخواهی‌ها و خودخواهی‌های ما بیاید، ما را از خدا جدا می‌کند، دورمان می‌کند.

دوری و نزدیکی به خدا که دوری و نزدیکی مادی نیست که بگوییم من می‌خواهم به خدا نزدیک شوم، مگر خدا یک جای خاصی است که من باید بروم آنجا نزدیک شوم؟ خدا همه‌جاست. نزدیک شدن به خدا یعنی من آن‌گونه که خدا می‌خواهد زندگی کنم.

حالا می‌فهمیم که ولایت چرا شاه کلید همه خوبی‌هاست. حالا می‌فهمیم که می‌گویند: نماز بی‌ولای او عبادتی است بی‌وضو.

یعنی چه؟ یعنی وقتی ولایت اولیای خدا نباشد، اگر من خودم را تطبیق ندهم با اولیای خدا، حالا نماز بخوانم، این نماز چه دردی را دوا می‌کند؟ این نماز اتفاقاً بیشتر من را دور می‌کند. چون اگر بنای من این نیست که خودم را منطبق کنم با آنچه خاص و دقیق خداست، حالا نماز بخوانم، این از سر خودخواهی است.

من می‌خواهم از این بالاتر بگویم: برخی می‌خواهند برای تحقیر کسانی که مثل آن‌ها هم‌عقیده نیستند، در چشم آن‌ها می‌گویند: «نماز بی‌ولای او عبادتی است بی‌وضو.» فکر می‌کنند نماز اینها خیلی بالاست، نماز آن که هم‌عقیده اینها نیست به هیچ دردی نمی‌خورد.

من می‌خواهم بگویم: سینه‌زنی بی‌ولای او هم سینه‌زنی به درد نخور است. زیارت عاشورا خواندن بی‌ولایت هم یعنی چه؟

می‌خواهم بگویم: ولایت معنی‌اش این نیست که من چیزهایی را از آن دم بزنم، شعارش را بدهم. ولایت یعنی آن‌طوری دارم زندگی می‌کنم. ولایت یعنی این: یعنی خودم را تطبیق دادم.

همان‌قدر که نماز بی‌ولایت ما را از خدا دور می‌کند، سینه‌زنی بی‌ولایت هم همان‌قدر ما را از خدا دور می‌کند.

تصور نکنیم بگوییم: ما می‌آییم برای امام حسین (علیه‌السلام) اشک می‌ریزیم، سخنرانی می‌کنیم، سینه‌زنی می‌کنیم، عزاداری می‌کنیم، حالا دیگر یک کارهایی می‌کنیم، گناه هم کردیم که خدا می‌بخشد. نه، این‌خبرها نیست.

بله، خدا بخشنده است. ولی بی‌خودی به یک کار بی‌ارزش دل نبند. خودشان بارها گفتند: فکر نکنید اگر از ولایت ما دم بزنید، ولی اهل عمل نباشید، اهل تقوا نباشید، اهل نماز نباشید، این ولایت کاری برای شما می‌کند.

ولایت وقتی کار می‌کند که خود این ولایت، عشق امام حسین (علیه‌السلام)، من را نمازخوان می‌کند، عشق امام حسین (علیه‌السلام) من را آدم می‌کند، من را مهربان می‌کند، چشم من را کنترل می‌کند، گوش من را کنترل می‌کند.

 

داستان حاجب

شاعری بود به اسم حاجب. شعری را نقل می‌کنند:

حاجب، اگر معامله حشر با علی است / من ضامنم، تو هرچه بخواهی گناه کن

ما علی را داریم، برو راحت باش، ما ولای علی داریم، من ضمانت می‌کنم همه شیعیان مرتضی علی بهشتی هستند.

می‌گویند شب خواب دید امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) آمد در خوابش، خشمگین به او گفت: «این چه شعری بود تو گفتی؟» گفت: «آقا جان، من عاشق شما هستم. مگر نگفتند ولای شما نجات‌بخش از جهنم است؟ چه باید بگویم؟»

طبق این نقل، حضرت به او گفت: «بگو:

حاجب، اگر معامله حشر با علی است / شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن

 

اشک برای حسین (علیه‌السلام)

یعنی مجلس امام حسین (علیه‌السلام)، مجلس علی (علیه‌السلام)، ولای علی (علیه‌السلام)، انسان را کاری می‌کند که دیگر من خجالت می‌کشم گناه کنم.

اینکه گفتند یک قطره اشک برای امام حسین (علیه‌السلام) انسان را نجات می‌دهد، آتش جهنم را خاموش می‌کند، حرف حقی است، حرف درستی است. بله، یک قطره اشک برای امام حسین (علیه‌السلام) انسان را از جهنم نجات می‌دهد. چرا؟ به این خاطر که یک قطره اشک برای امام حسین (علیه‌السلام) کاری می‌کند که دیگر آدم گناه نکند، اگر اشک واقعی باشد.

واقعاً شستشو می‌دهد دل را، انسان را به توبه می‌اندازد، نجات می‌دهد. اشک برای امام حسین (علیه‌السلام) انسان را نجات می‌دهد.

به همین خاطر اهل بیت (علیهم السلام) همیشه تا شیعیان خود را می‌دیدند، اولین توصیه به آن‌ها این بود. در یک روایت دارد امام باقر (علیه‌السلام) در اعمال حج گروهی از شیعیان خود را دیدند. تا دیدند، انگار که دنیا را به امام دادند. حضرت فرمودند: «من چقدر دوستتان دارم، چقدر بوی شما را دوست دارم. کمکم کنید با تقوا، کمکم کنید با ورع، با پارسایی، با گناه نکردن.»

یکی از یاران امام صادق (علیه‌السلام) طبق روایت دنبال مالی بود، دنبال سهمی از بیت‌المال. این به خاطر اینکه جدش برده بوده و آزاد شده پیامبر بود، در نسل این به همه آن‌ها می‌گفتند «مولا رسول ‌الله». یک اصطلاحی عرب دارد: کسی که آزاد شده یک کسی باشد، به او می‌گویند مولا فلانی. به این هم می‌گفتند مولا رسول ‌الله.

بعد امام صادق (علیه‌السلام) او را دیدند، به او گفتند:

إنَّ الحَسَنَ مِن كُلِّ أحدٍ حَسَنٌ، و إنَّهُ مِنكَ أحسَنُ لِمَكانِك مِنّا، و إنَّ القَبيحَ مِن كُلِّ أحَدٍ قَبيحٌ، وَ هُوَ مِنكَ أقبَحُ لِمَكانِكَ مِنّا

«ای شقران! خوبی از همگان خوب است، امّا از تو خوب‌تر؛ به دلیل انتسابت به ما. و زشتی از همگان زشت است، امّا از تو زشت‌تر؛ به دلیل انتسابت به ما.»

کار خوب هرکسی بکند خوب است، ولی از تو خوب‌تر است. و کار بد هرکسی بکند بد است، ولی از شما بدتر است. چرا؟ به این خاطر که شما سینه‌زنان امام حسین (علیه‌السلام) هستید، به این خاطر که شما شیعیان ما هستید. کار زشت شما زشت‌تر است. یک وقت نگویند: بچه هیئتی‌ها، سینه‌زنان فلان کار هم می‌کنند.

بعدی: آبرو

قبلی: کرامت: ارزش واقعی انسان

بازگشت به فهرست

 

مطلب فوق در تاریخ 24/11/2025 در کتابخانه بنیاد امام علی (ع) منتشر شده است