نجات حقیقی

 

شب گذشته شروع کردیم تلاش برای فهم بهتر «سفینة النجاة» بودن ابی عبدالله الحسین (علیه‌السلام). گفتیم باید ببینیم کشتی نجات بودن امام حسین معنایش، ابعادش، روشش و شیوه دست‌یابی به آن چیست تا ما هم به لطف خدا و به عنایت آن حضرت مشمول این نجات و این لطف و این رحمت بشویم.

 

مفهوم نجات و رحمت واسعه الهی

مهم‌ترین نکته‌ای که به ما کمک می‌کند تا معنی «سفینة النجاة» را بفهمیم، توجه به نجات‌بخشی و رحمت واسعه الهی است. نجات یعنی چه؟ نجات یک معنای نسبی است. از کمترین رنج و ناملایمات و سختی‌ها وقتی ما خودمان را رها می‌کنیم، می‌گوییم نجات پیدا کردیم. در آفتاب هستیم، در گرما هستیم، کولر روشن می‌شود، می‌گوییم آه نجات پیدا کردیم! هر سختی، هر مشکلی به نسبت خودش وقتی برطرف می‌شود، یک نوع نجات شمرده می‌شود.

وقتی این را در ابعاد وسیع، در کل هستی در نظر بگیرید، متوجه یک نکته خیلی مهم و جالب می‌شوید: از نگاه قرآن، خدا لحظه به لحظه تمام ذرات وجود را دارد نجات می‌دهد.

﴿قُل لِّمَن مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ قُل لِّلَّهِ كَتَبَ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ …﴾ ﴿الأنعام: ١٢﴾

«بگو: آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آنِ کیست؟ بگو: از آنِ خداست که مهربانی را بر خود مقرر داشته است.»

اگر ما معنی رحمت واسعه خدا را متوجه شویم، رحمتی که خودش به ما اعلام کرده که «من این را بر خودم واجب کردم» ـ هیچ چیز دیگر را نمی‌بینید که خدا به خودش واجب کرده باشد. چه چیزی را واجب کرده؟ اینکه همه را نجات بدهد، همه چیز را نجات بدهد. به تعبیر قرآن:

﴿قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَىٰ كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ﴾ ﴿طه: ٥٠﴾

«گفت: خداوندگار ما کسی است که به هر چیزی آفرینش را عطا فرمود و سپس راهبری کرد.»

خدا هر چیزی را که آفریده، از کهکشان‌ها و این کیهان بزرگ بگیر بیا تا ذره ذره این سلول‌ها و اتم‌ها، دارد لحظه به لحظه نجات می‌دهد چون رحمت خودش را شاملشان می‌کند. یک لحظه رحمت خدا قطع شود، هیچ چیزی نیست. هدایت خدا یعنی نجات خدا، یعنی رحمت خدا. این هدایت عام، همه چیز را در بر گرفته.

به تعبیر زیبای مولوی:

اصل نقدش داد و لطف و بخشش است / قهر بر وی چون غباری از غش است

می‌گوید فکر نکنید خدا این‌طوری هست که هم رحمت دارد هم غَضب و قهر دارد. نه، همه‌اش رحمت است. قهر خدا، غضب خدا یعنی یک غباری که آمده جلوی رحمت خدا را گرفته. این همه آیه در قرآن راجع به عذاب‌های شدید، فقط همان مانع و حجاب رحمت است. یعنی کسی خودش را از این عشق بی‌انتها، مهر بی‌انتها، رحمت بی‌انتها محروم بکند، گرفتار عذاب شده. چه عذابی بدتر از اینکه آدم خدایی به این مهربانی داشته باشد که می‌خواهد به او لطف بکند و خودش را محروم کرده باشد؟

از برای لطف عالم را بساخت / ذره‌ها را آفتاب او نواخت

هر ذره‌ای دارد رحمت خدا را می‌گیرد.

گفت پیغامبر که حق فرموده است / قصد من از خلق احسان بوده است

آفریدم تا ز من سودی کنند / تا ز شهدم دست‌آلودی کنند

خدا جز مهربانیش، عامل و علت و هدف آفرینش نیست.

 

رحمت عام و رحمت خاص

این رحمت یک رحمت عامّ جبری در همه هستی است. جبری است یعنی ذرات وجود که خدا آنها را نجات می‌دهد، رحمتش را شامل آنها می‌کند، در قالب، در مسیر، در یک درجه از قبل تعریف شده تا یک حدی، چه بخواهند چه نخواهند، این رحمت شامل آنها می‌شود.

﴿فَانظُرْ إِلَىٰ آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا …﴾ ﴿الروم: ٥٠﴾

«پس بنگر به آثار مهر خدا که چگونه زمین را پس از مرگش زنده می‌کند …»

ببین وقتی زمین بایر می‌شود، درخت‌ها، گیاه‌ها، گل‌ها می‌میرند، دوباره رحمت خدا می‌آید. چگونه اینها را دوباره می‌رویاند، در دوره رشد می‌کند؟ یک برگ که جوانه می‌زند، یک درخت که شکوفا می‌شود، یک میوه که می‌رسد، این دارد رحمت خدا را می‌گیرد. خدا رحمتش را همین‌طوری در وجود، در قالب‌های مختلف دارد پخش می‌کند.

اما این رحمت، رحمت جبری، رحمت محدود، رحمت از قبل تعیین شده است. مهربانی خدا، مهربانی محدود نیست. خدا بی‌نهایت مهربان است. نه فقط به اندازه‌ای که این درخت‌ها شکوفا شوند و بمیرند، میوه‌ها برسند و تمام شوند، حیوانات رشد کنند و پروار شوند. نه، یک رحمت، یک مهربانی بی‌حد و حصر هم دارد. آن رحمت خاص او است.

خدا می‌گوید: «من از مهربانیم یک موجودی آفریدم به اسم انسان. تو را آفریدم، تو را خیلی دوست دارم. اگر من رحمتم را شامل گل می‌کنم، این گل شکوفا می‌شود، میوه می‌رسد، کهکشان‌ها دارند می‌چرخند. اینها مجبورند. حتی اگر فرشته‌ها را در عالم زیبای ملکوتی، بدون جنگ، بدون کینه، بدون دردسر، بدون بیماری، بدون مرگ، بدون هیچ مشکل از مهربانیم آفریدم، ولی باز فرشته‌ها مجبورند، نمی‌توانند بیشتر از آن بالا بروند. ولی من تو را یک طوری آفریدم که می‌توانی انتخاب کنی. و چون می‌توانی انتخاب کنی:

﴿… قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُم بِوَكِيلٍ﴾ ﴿يونس: ١٠٨﴾

«از جانب خداوندگارتان حقیقت نزد شما آمده است؛ پس هر کس راه یابد به‌سود خود راه یافته و هر کس گمراه شود به زیان خود گمراه شده است و من عهده‌دار امور شما نیستم.»

هدایت خدا یعنی چه؟ یعنی رساندن به آن رحمت. می‌گوید: «حالا خودت انتخاب کن، رحمت را مدام جلب کن تا بی‌انتها برای خودت.» ولی وقتی قرار شد که خودت انتخاب کنی، یعنی پس می‌توانی بدی را هم انتخاب کنی.

این عالم چرا این همه بدی و شر و خونریزی وجود دارد؟ چون خدا می‌خواست من خودم راهم را انتخاب کنم تا رحمت بی‌انتها نصیبم شود، تا فرشته‌ها به او سجده کنند، به کسی که راه خود را انتخاب می‌کند.

 

ضرورت راهنمایی در انتخاب صحیح

مشکل این است که در موجودات، آنهایی که در مسیر تعریف شده خودشان دارند، رحمت خدا را پیوسته می‌گیرند. می‌دانند دارند چه کار می‌کنند، یا اگر ندانند هم در مسیر خودشان دارند می‌روند، راه خطا نمی‌روند. در آن مسیر تعریف شده دارند به آن کمال خودش می‌رسند.

اما راجع به انسان، چون قرار است اختیار داشته باشد، چون قرار است آزمایش بشود، چون قرار است جایزه بزرگ ببیند، مشکل این است که در شرایطی است که آن میل طبیعی اگر به حال خودش رها بشود، معلوم نیست که رحمت را دارد می‌گیرد یا عذاب را، خوشبختی را دارد به دست می‌آورد یا بدبختی را.

خیلی وقت‌ها ما آدم‌ها یک چیزی را دوست داریم، آن را نجات می‌دانیم، می‌گوییم راحت شدم، ولی حواسمان نیست که این بدبختی ماست. من این غذا را دوست دارم: چرب و شیرین و سرخ کرده و فست فود. پیوسته بخورم، دوست دارم. هر چیزی که میل من است، آسایش من است، طبع من است، فکر می‌کنم این رحمت است، دارد به من می‌رسد. اینجا یک نفر می‌آید، علم دارد، تخصص دارد، پزشک است، طبیب است. طبیب می‌گوید: «این مضر است.»

﴿وَعَسَىٰ أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾ ﴿البقرة: ٢١٦﴾

«و چه‌بسا چیزی را خوش نداشته باشید در حالی که برای شما بهتر است و چه‌بسا چیزی را دوست داشته باشید در حالی که برای شما بد است و خدا می‌داند و شما نمی‌دانید.»

شاید یک چیزی را تو دوست داشته باشی، برایت خوب نباشد. چون قرار شده ما انتخاب کنیم، باید آگاهانه انتخاب کنیم، درست انتخاب کنیم.

 

پیام انبیاء: راهنمای نجات

حالا متوجه می‌شویم اینکه قرآن، پیام پیامبران، خود قرآن، دعوت انبیاء را پیوسته می‌گوید:

﴿هَـٰذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ﴾ ﴿الجاثية: ٢٠﴾

«این بینش‌هایی است برای مردم و راهبری و رحمتی برای گروهی که باور دارند.»

اینها مهربانی هست، پیام مهربانی خداست. یعنی مثل آن پزشک مهربان، مثل آن دانای مهربانی که به من می‌گوید: «این را نخور، فکر می‌کنی به نفعت است، من دوستت دارم، به تو می‌گویم این را نخور. من دوستت دارم، می‌گویم این کار را بکن. اگر می‌گویم نماز بخوان، نماز تو به من چیزی نمی‌رساند، می‌خواهم خودت پاک باشی، می‌خواهم خودت به من وصل باشی، چون اگر به من وصل باشی می‌آیی بالا.»

باز به قول مولوی:

زان بیاورد اولیا را بر زمین / تا کندشان رحمة للعالمین

خدا، پیغمبران، اولیاء، امام حسین و ائمه را برای چه چیزی آورد روی زمین؟ اینها که ملکوتی هستند، از شدت محبتش، اینها جلوه محبت و هدایت خدا هستند برای اینکه من به آن نجات، به آن رحمت خاص برسم.

خلق را خواند سوی درگاه خاص / حق را خواند که وافر کن خلاص

اولیاء خدا این‌طوری هستند: از یک طرف مدام به مردم می‌گویند: «بیایید، بیایید، این رحمت را بگیرید.» از آن طرف مدام به خدا می‌گویند: «خدایا ببخشش آنها را، ببخشش آنها را.»

جهد بنماید ازین سو بهر پند / چون نشد گوید خدایا در مبند

رحمت جزوی بود مر عام را / رحمت کلی بود همام را

ما گفتیم خدا یک رحمت عام دارد که ذره ذره وجود دارد آن رحمت را می‌گیرد، ولی مولوی می‌گوید این رحمت جزئیه، چیزی نیست که حالا یک گل شکوفا شد، یک میوه رسید. ولی آن رحمت اصلی، رحمت کلی، آن رحمت مهم، افراد خاص، افرادی که زحمت بکشند می‌گیرند.

رحمت جزوش قرین گشته به‌کُل / رحمت دریا بود هادی سُبُل

گل آن رحمت جزئی را گرفته، این قدر قشنگ شده، این‌قدر خوشبو شده. یعنی آن رحمت اصلی، مهربانی ویژه خدا را باید از راهش رفت و به آن رسید.

حالا اینجاست که می‌فهمیم اینکه انبیاء می‌گفتند: «ما آمدیم شما را نجات بدهیم» یعنی چه:

﴿وَيَا قَوْمِ مَا لِي أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجَاةِ وَتَدْعُونَنِي إِلَى النَّارِ﴾ ﴿غافر: ٤١﴾

«و ای قوم من، مرا چه می‌شود که شما را به نجات می‌خوانم و شما مرا به آتش می‌خوانید؟»

یک کسانی پر از عشق، پر از محبت، در به در دنبال می‌گشتند یک کسی را بگیرند، نجات بدهند. بعد می‌گفتند: «ای قوم ما! ما آمدیم شما را نجات بدهیم، شما مرا می‌خواهید به سمت آتش ببرید.»

 

حسین سفینة النجاة

این رحمت خاص همان چیزی است که در ادیان به آن می‌گویند بهشت، به آن می‌گویند کمال مطلق، به آن می‌گویند فنا، به آن می‌گویند وصال، به آن می‌گویند لقاء خدا. تعبیرهای مختلف در دین‌های مختلف. اینها مهم نیست، مهم این است که بفهمیم خدا مهربان است، بفهمیم هستی بر پایه عشق دارد می‌چرخد و آن می‌خواهد ما را نجات بدهد.

آن وقت حالا می‌فهمیم که حسین «سفینة النجاة» یعنی چه. حسین می‌گردد یک کسی را پیدا کند، نجاتش بدهد. آنکه حرّ را نجات داد، همان‌طوری که حرّ را نجات داد.

یا اباعبدالله! ما امشب روسیاه‌ترین و شرمنده‌ترین آمدیم. تو را به حق شرمنده کربلا قسم بدهم. حسین جان! ما که محاصرت نکردیم، ما که دل بچه‌هایت را نلرزاندیم. می‌دانم بد بودیم، می‌دانم لیاقت نجات تو را نداریم، اما تو حرّ را مگر نجات ندادی؟ تو را قسم می‌دهیم به آبروی حرّ.

حرّی که دیدند دارد می‌لرزد، می‌گفت: «خدا! من دل بچه‌های حسین را، دل نازدانه حسین را لرزاندم، ترساندم، بی‌ادبی کردم، محاصره کردم، نگذاشتم حسین برگردد، نجات پیدا کند. من مقصرم.» آمد جلوی ابی عبدالله الحسین، از همانجا روی اسب می‌گفت: «حسین جان! یعنی توبه من هم قبول است؟»

انصافاً اگر ما باشیم چه می‌گفتیم؟ می‌گوییم: «توبه تو الان به چه درد من می‌خورد؟ برو گم شو! تو اگر گذاشته بودی ما برویم که اینجا گیر نیفتاده بودیم. در این لشکر الان توبه تو به چه درد حسین می‌خورد؟»

اما نه، حسین «سفینة النجاة» می‌گوید: «بله، بله، بیا، حتماً بیا، پیاده شو، بفرما.» گفت: «نه حسین، پیاده نمی‌شوم. من می‌روم اولین نفر جانم را برایت می‌دهم.» و رفت، جنگید، به شهادت رسید. و حسین آمد بالای سر حرّ، گرد و غبار را از چهره حرّ پاک کرد، برای حرّ مداحی کرد، گریه کرد.

حسین جان! تو را به آبروی حرّ، امشب توبه ما، عهد ما، توسل ما را هم بپذیر.

بعدی: فوز عظیم

قبلی: ویژگی خاص امام حسین (علیه‌السلام)

بازگشت به فهرست

 

مطلب فوق در تاریخ 15/9/2025 در کتابخانه بنیاد امام علی (ع) منتشر شده است