گفتیم راه امام حسین (علیهالسلام)، راه خداست. اما راه خدا را باید از کتاب خدا بشناسیم. «سبیل الله فی القرآن»؛ هر کار خوبی که ما را به سوی خدا نزدیک کند، او «سبیل خدا»، راه خداست. امام حسین (علیهالسلام) در راه خدا زندگی کرد و در راه خدا جان داد.
صراط مستقیم؛ پاداش ایمان و عمل صالح
اما با مفهوم صراط مستقیم وقتی آشنا شدیم و در قرآن تدبر کردیم، متوجه شدیم که صراط مستقیم یک مفهوم بسیار برتر و بالاتری است. برخلاف تصور ابتدایی ما که فکر میکنیم همین امر و نهیها، واجب و حرامها و اعمالی که ما به عنوان اعمال دینی انجام میدهیم، صراط مستقیم است و اگر ما به این امر و نهیها عمل کرده باشیم، به صراط مستقیم رسیدهایم.
یک نکته لطیف و بسیار عمیق قرآنی را خدا روزی ما کرد در این مجلس که کمتر کسی به این نکته توجه کرده، و آن این است که صراط مستقیم، بعد از ایمان و عمل صالح، به عنوان جزا، به عنوان پاداش، خدا به کسانی که ایمان دارند و خوب زندگی میکنند، آنها را به صراط مستقیم میرساند.
این «اهدنا الصراط المستقیم» که در نماز بارها از خدا میخواهیم، یعنی از خدا میخواهیم که: «خدایا ما را به آن هدفی که برای آن هدف آفریدهای برسان.» آن هدف چه چیزی است؟ آن هدفی است که من با آیاتی که دیشب از قرآن تلاوت کردم توضیح دادم: هدف این است که ما به محبت و رفاقت با اولیای خدا برسیم.
محبت؛ تنها چاره تحول دل
چرا این هدف است؟ برای اینکه ما این حقیقت را بهتر درک کنیم، باید اول بفهمیم که محبت و حب، تنها چارهای است که میتواند دل انسان را متحول کند.
تا حب نباشد، تا محبت نباشد، اعمال ظاهر – نماز، روزه، حج، حتی عزاداری و سینهزنی – اینها ظاهری است. حتی شرکت در عزاداری امام حسین (علیهالسلام)، اگر به عنوان یک رسم، به عنوان یک آیین سنتی – «پدران ما میرفتند برای امام حسین (علیهالسلام) سینه میزدند، ما هم برای امام حسین (علیهالسلام) سینه میزنیم، همانطوری که نماز میخواندند، ما نماز میخوانیم» – اگر به عنوان یک عمل ظاهری تلقی بشود، وجود ما را عوض نمیکند.
فقط و فقط وقتی ما متحول میشویم، ارتقاء پیدا میکنیم، در معنویت رشد میکنیم، زمانی است که محبت به دل ما آمده باشد.
﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ﴾ (البقره: ۱۶۵)
«کسانی که ایمان آوردهاند، محبت به خدا در آنان شدیدتر است.»
کسی که ایمان آورده باشد، به خدا ایمان واقعی، حتماً همراهش عشق و محبت است. اگر کسی عشق و محبت در دلش نمیجوشد، این معنایش این است که به یک ظواهری فعلاً اکتفا کرده. بنابراین آن هدف و آن محصولی که قرار است از دین، از پیغمبر، از قرآن به دست بیاورد، آن محصول حاصل نمیشود.
ما اگر یک دارویی را، دوایی را دکتر تجویز کند، به ما بگوید: «از این شربت باید بخورید تا حالتان خوب شود»، اگر روزی چند بار این شربت را بیاوریم روی سرمان بگذاریم، هی اسمش را تکرار کنیم، روی طاقچه بگذاریم، هی از رویش بخوانیم، حال ما خوب نمیشود. چه وقت حال ما خوب میشود؟ وقتی که آن دارو را طبق آنطوری که دکتر گفته، مصرف کنیم.
صراط مستقیم در قرآن میخواهد این «مصرف قرآن»، «مصرف دین»، آن طرز استفادهاش را به ما یاد بدهد.
قرآن؛ راهنمای رسیدن به صراط مستقیم
حتی خود قرآن میفرمایید:
﴿قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ * يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾ (المائده: ۱۵ و ۱۶)
«قطعاً برای شما از جانب خدا روشنایی و کتابی روشنگر آمده است. خدا هر که را از خشنودی او پیروی کند، به وسیله آن [کتاب] به راههای سلامت رهنمون میشود، و به توفیق خویش، آنان را از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون میبرد و به راهی راست هدایتشان میکند.»
قرآن آمده ما را از تاریکی به نور برساند، از ظلمت میخواهد ما را به نور منتقل کند. این «از ظلمت به نور منتقل کردن» یعنی یک تغییری در دل، در روح، در زندگی ما ایجاد شود. همان چیزی است که دیشب در آیات سوره نساء خواندیم که پاداش و اجر کسی که اطاعت کند از خدا و پیغمبر:
﴿وَإِذًا لَآتَيْنَاهُمْ مِنْ لَدُنَّا أَجْرًا عَظِيمًا * وَلَهَدَيْنَاهُمْ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا﴾ (النساء: ۶۷ و ۶۸)
«و در آن صورت، [ما هم] از نزد خویش، یقیناً پاداشی بزرگ به آنان میدادیم؛ و قطعاً آنان را به راهی راست هدایت میکردیم.»
قرآن هم آمده ما را به آنجا هدایت کند:
﴿إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ﴾ (الاسراء: ۹)
«قطعاً این قرآن به [آیینی] که خود پایدارتر است راه مینماید.»
قرآن آمده دست ما را بگیرد، به جایی برساند که آنجا دیگر محکم است، راه درست است، هدف است، میرسد به مقصد. آن چه چیزی است؟
محبت؛ پاداش ایمان و عمل صالح
ما دیشب آیهای خواندیم که میگفت: اگر کسی از خدا و پیغمبر اطاعت کند، خدا او را به صراط مستقیم میرساند. حالا امشب یک آیه دیگر بخوانم برایتان که این صراط مستقیم چه چیزی است:
﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا﴾ (مریم: ۹۶)
«کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، به زودی [خدای] رحمان برای آنان محبتی [در دلها] قرار میدهد.»
کسی اگر ایمان بیاورد، کار خوب بکند. کار خوب کند یعنی چه؟ یعنی تمام آن چیزهایی که فهمیده خوب است انجام دهد: نماز بخواند، روزه بگیرد، به مردم خوبی بکند، خیرات بکند. همه این خوبیها برای چه چیزی است؟ برای اینکه آن پاداش را بگیرد. آن پاداش چه چیزی است؟ محبت. «سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا». محبت را به عنوان پاداش باید دریافت کرد.
حالا این محبت کدام محبت است، کدام مودّت است؟ باز خود قرآن این مودّت را برای ما تعریف کرده:
﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ﴾ (الشوری: ۲۳)
«بگو: به ازای آن [رسالت] پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی درباره خویشاوندان.»
آن محبت و آن مودّتی که به عنوان پاداش خوب بودن، خدا به خوبها میدهد، دوست داشتن اهلبیت پیغمبر است.
محبت اولیای خدا؛ همه پیامبران و شهدا
البته این معنایش این نیست که ما انحصارطلب باشیم و بگوییم: «یعنی فقط خوب بودن نتیجهاش این است که مثلاً اهلبیت پیغمبر خودمان را دوست داشته باشیم، کسانی که علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) را دوست ندارند، اینها هیچ چیزی از رحمت خدا بهره نمیبرند.» نه! من آیهاش را دیشب برای شما خواندم:
﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا﴾ (النساء: ۶۹)
«کسانی که از خدا و پیامبر اطاعت کنند، در زمره کسانی خواهند بود که خدا ایشان را گرامی داشته [یعنی] با پیامبران و راستان و شهیدان و شایستگاناند و آنان چه نیکو همدمانند.»
یعنی مقصود این است که انسانهایی که خوب زندگی کرده باشند، خدا محبت اولیاء و انسانهایی که خدایی شدند را در دلهایشان زنده میکند. چرا؟ به خاطر اینکه اصلاً بدون محبت، آن نور در دل نمیتابد، بدون محبت حرکت ایجاد نمیشود.
رسولالله (صلی الله علیه وآله) میفرماید:
المَرءُ مَعَ مَن أحَبَّ (کنز العمّال: ۲۴۶۸۴-۲۴۶۸۵)
«آدمی با کسی است که دوستش دارد.»
هر کسی با کسی است که دوستش دارد. با هر کسی که دوستش داشته باشی، با آن هستی. یعنی اگر من امام حسین (علیهالسلام) را دوست داشتم، در زندگی مثل امام حسین (علیهالسلام) هستم، با امام حسین (علیهالسلام) هستم، در دنیا، در همین دنیا با امام حسین (علیهالسلام) هستم.
نه اینکه ما فکر کنیم: «من میآیم برای امام حسین (علیهالسلام)گریه میکنم، سینه میزنم، میگویم امام حسین (علیهالسلام)، داد میزنم، نعره میکشم، میگویم حسین (علیهالسلام)، ولی اصلاً زندگی من، رفتارم، گذشتم، مهربانیام و بخشش، هیچ چیزی مثل حسین (علیهالسلام) نیست، ولی قرار است روز قیامت من با امام حسین(علیهالسلام) باشم!» نه!
«المَرءُ مَعَ مَن أحَبَّ». اگر کسی کسی را دوست داشت، همین اینجا با او است. کسی که مثل حسین (علیهالسلام) زندگی کرد، با مثل حسین (علیهالسلام) بود، یعنی با حسین (علیهالسلام) است. قیامت فقط تجلی و ظهور حقایق این عالم است. آن موقع معلوم میشود که من با حسین (علیهالسلام) بودم، با حسین (علیهالسلام) محشور میشوم.
محبت است که انسان را نگه میدارد پای یک چیزی، شب و روز مراقب میشود. ابنسینا یک مثالی میزند راجع به تأثیر محبت در زندگی. ابوعلی سینا میگوید: اگر میخواهید تأثیر محبت را ببینید، ببینید یک مرغ، شما از کنارش رد میشوی، میترسد، فرار میکند. اما وقتی که این مرغ جوجههایش درمیآید، شما برو سمت جوجههایش، چه کار میکند؟ آنچنان شیر میشود، میآید جلو، از جوجههایش میخواهد مواظبت کند.
این تأثیر چیست؟ تأثیر محبت است. یعنی این عشق و محبت این بچه را وقتی خدا انداخت در دل این مرغ، عشق این جوجه را انداخت در دل این مرغ، این دیگر از خودش بیخود میشود، دیگر ترس از دلش بیرون میرود. یک مثال است، فقط برای اینکه ما بفهمیم وقتی محبت بیاید در زندگی ما، همه چیز زیر و رو میشود، همه چیز عوض میشود.
کربلا؛ تجلیگاه محبت
تأثیر محبت در عاشورا و در کربلا به اوج رسید. عاشورا تجلیگاه محبت بود، کربلا سرزمین محبت و عشق بود. این نعمتی که خدا به من و شما شیعه داده، به هیچکس دیگر نداده. این را ما میتوانیم شاکر باشیم، افتخار کنیم که این تابلو و این تجلیگاه محبتی که خدا آفرید در حسین (علیهالسلام) و در خاندان حسین (علیهالسلام) پدید آورد، هیچجا پدید نیاورد.
پس این مسئولیت ما را سنگینتر میکند. خدا به ما یک الگو و یک دلبستگی برای عشق ورزیدن داده که به هیچکس نداده. هرکس این عشق را بیشتر درک میکند، زندگیاش نورانیتر میشود، زندگیاش زیباتر میشود، اخلاقیتر میشود.
زینب (سلام الله علیها)؛ اوج معرفت محبت حسین (علیهالسلام)
اوج این درک و فهم و معرفت محبت حسین (علیهالسلام) در چه کسی بود؟ در زینب (سلام الله علیها). هیچکس به اندازه زینب (سلام الله علیها) نفهمید عشق و محبت حسین (علیهالسلام) را، چون او میشناخت عظمت حسین (علیهالسلام) را، او میشناخت زیبایی روح حسین (علیهالسلام) را. این عشق حسین (علیهالسلام) با زینب (سلام الله علیها) چه کرد؟
من الان گفتم عشق مادری از برترین عشقهایی است که در این عالم است. عشقی که یک مادر به بچهاش دارد، اصلاً قابل مقایسه با هیچ عشقی نیست. همه وجود خودش را یک مادر برای فرزندش حاضر است فدا بکند.
اما شما میبینید زینب (سلام الله علیها) در کربلا، در عاشورا، نه فقط برادرانش، برادرزادههایش و همه خویشاوندانش قطعه قطعه شدند و فدا شدند، بچههای خودش هم فدا شد برای حسین (علیهالسلام)
وقتی بچههای زینب (سلام الله علیها) رفتند شهید شدند، اینقدر محبت و عظمت امام حسین (علیهالسلام) در دل زینب (سلام الله علیها) بود که او برای اینکه حسین (علیهالسلام) خجالت نکشد، نیامد در میدان بالای سر بچههایش، بالای سر جوانانش. اما وقتی علیاکبر حسین (علیهالسلام) به شهادت رسید، زینب (سلام الله علیها) دوان دوان آمد، وارد میدان شد. چون اینجا علیاکبر حسین (علیهالسلام) است. عشق حسین (علیهالسلام)، عشق الله بود، محبت الله بود که در دل زینب (سلام الله علیها) میجوشید.
بعدی: شیطان و صراط مستقیم
قبلی: حسین (علیهالسلام)، صراط مستقیم
مطلب فوق در تاریخ 7/11/2025 در کتابخانه بنیاد امام علی (ع) منتشر شده است