دیشب بحثی را آغاز کردیم و عرض کردیم که این مجالس و محبت حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) باید مقدمهای باشد برای آشنایی ما با راه و مکتب آن حضرت. این شور و علاقه و محبت نباید در حد ادعا و ظواهر باقی بماند، بلکه باید بتوانیم انشاءالله با معرفت، زندگی خودمان را به زندگی مولای خوبمان نزدیک کنیم.
راه حسین (علیهالسلام) ، راه خداست
وقتی سخن از راه اباعبدالله به میان میآید و میخواهیم برای راه حسین (علیهالسلام) تعریف و توصیفی پیدا کنیم، اولین چیزی که به نظر هر کس میآید این است که راه حسین (علیهالسلام)، راه خداست. در این تردیدی نیست که حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) همه وجودش، زندگیاش، وقتش، جان خودش و جان عزیزانش را در راه خدا فدا کرد.
اما این «سبیلالله» یعنی چه؟ راه خدا یعنی چه؟ تا حالا به این فکر کردهایم که راه خدا یعنی چه؟ قرآن اینهمه تأکید میکند که در راه خدا تلاش کنید، در راه خدا زندگی کنید، جان خودتان را در راه خدا فدا کنید. راه یعنی چه؟
وقتی «راه» گفته میشود، یک مسیری وجود دارد، یک مقصدی وجود دارد، یک فاصلهای وجود دارد. ما میخواهیم از جایی به جای دیگری برسیم. مثلاً راه تهران به قم، راه تهران به مشهد. اما آیا راجع به خدا میتوانیم بگوییم «راه خدا» یعنی ما یک جایی هستیم، خدا جای دیگری است و ما باید در این راه حرکت کنیم تا به خدا برسیم؟ مگر خدا همهجا نیست؟
﴿وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ﴾ (ق: ۱۶)
«ما به او از رگ گردن نزدیکتریم.»
پس فاصلهای نیست. یعنی چه که ما قرار است در راه خدا تلاش کنیم؟
حقیقت راه خدا؛ شبیه شدن به خدا
وقتی به قرآن به عنوان سخن خدا و راهحلی برای این سؤالات مهم مراجعه میکنیم و تدبر میکنیم، میبینیم که قرآن ما را به یک حقیقتی آشنا میکند و آن این است که درست است هر جایی نگاه کنید، خدا هست:
﴿فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ﴾ (البقره: ۱۱۵)
«به هر سو رو کنید، روی خدا [حاضر] است.»
ولی خدا اراده کرده مخلوقی بیافریند که این مخلوق از طریق شبیه شدنش به خدا، به او نزدیک شود. به این خیلی دقت کنید:
﴿إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً﴾ (البقره: ۳۰)
«من در زمین خلیفهای قرار میدهم.»
خدا خلیفه خودش را میخواهد بیافریند و در زمین قرار دهد. خلیفه خدا یعنی چه؟ مگر خدا نیست که جانشین میخواهد بگذارد؟ خلیفه خدا یعنی کسی که قرار است در صفات، در روحیات، در ویژگیها شبیه به خدا بشود، صفات خدا را پیدا بکند.
راه درونی به سوی خدا
اگر به این نکته دقت کنیم، متوجه میشویم که این راهی که ما باید طی کنیم، این مسیری که باید حرکت کنیم، مسیر مادی نیست. یک مسیری است در درون خود ما که من باید از یک حیوان بیهنر، بیاخلاق، وحشی، طمّاع و هوسران حرکت کنم و به کجا برسم؟
﴿وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ﴾ (النور: ۴۲)
«بازگشت به سوی خداست.»
به خدا برسم یعنی چه؟ یعنی من باید در درون خودم ویژگیهای خدایی ایجاد کنم.
مقصد هدایت؛ شاکر شدن
﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا﴾ (الانسان: ۳)
«ما راه را به او نمودیم، خواه سپاسگزار باشد و خواه ناسپاس.»
این آیه قرآن معنایش این نیست که خدا میگوید: «من به انسان راه را نشان دادم، حالا اگر حرف من را گوش کند تشکر کرده، اگر حرف من را گوش نکند ناسپاسی کرده.» نه، این آیه معنایش خیلی بالاتر و عمیقتر است. معنایش این است که خدا میگوید: «من مقصد را به انسان نشان دادم که کجا باید برسد. اگر در این مسیر حرکت کند و حرف من را گوش کند، مقصد همان شاکر شدن است.»
این را از کجا میگویم؟ چون بارها خدا در قرآن گفته:
﴿هُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ﴾ (ملک: ۲۳)
«اوست آن کس که شما را پدید آورده و برای شما گوش و دیدگان و دلها آفریده است. چه کم سپاسگزارید.»
یعنی ای انسان، هدفی که تو باید به آن برسی این است که یک فرد و یک موجود قدرشناس بشوی، یک موجود با اخلاق بشوی. چون خدا:
﴿إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ﴾ (فاطر: ۳۰)
«او آمرزنده و سپاسگزار است.»
خدا شکور است. اگر تو شاکر بودی، اهل قدرشناسی بودی، در مقابل پدر و مادرت:
﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا﴾ (اسراء: ۲۳)
«به پدر و مادر نیکی کن.»
اگر در مقابل مردم با اخلاق و مهربان بودی، اگر خوبیها را فهمیدی و درک کردی، تو هم مثل خدا شکور شدی، تو هم مثل خدا با اخلاق زیبا شدی، اخلاق خدایی پیدا کردی.
سبیل یعنی شبیه شدن به خدا
این سفر و این سبیل چه سبیلی است که ما باید برویم؟ معنای سبیل در قرآن یعنی هر چیزی و هر کاری که من را به خدا شبیهتر کند، صفات الله را در وجود من ظاهر بکند.
اصلاً «قرب الی الله» یعنی چه؟ مگر خدا بُعد دارد؟ مگر خدا یک جای دیگر است که ما باید برویم به او نزدیک شویم؟ قرب الی الله یعنی «تخلّق به اخلاق الله». هر چقدر ما اخلاقمان خداییتر باشد، به خدا نزدیکتریم.
پس سبیل، راهی که ما باید طی کنیم، یعنی راه خوب بودن، راه مهربان بودن. اگر «إِنَّ اللهَ حَلِیمٌ» (خدا بردبار است)، پس «فَيَجِبُ عَلَيْنَا أَنْ نَكُونَ حُلَمَاءَ» (بر ما واجب است که بردبار باشیم). اگر «إِنَّ اللهَ غفورٌ» (خدا آمرزنده است)، پس «فَيَجِبُ عَلَيْنَا أَنْ نَكُونَ غفورٌ» (بر ما واجب است که آمرزنده باشیم). اگر «إِنَّ اللهَ شکورٌ» (خدا سپاسگزار است)، پس «فَيَجِبُ عَلَيْنَا أَنْ نَكُونَ شکورٌ» (بر ما واجب است که سپاسگزار باشیم).
اگر خدا مهربان است، من باید مهربان باشم. اگر خدا بخشنده است، من باید بخشنده باشم. هر چقدر این صفتهای خدایی در من بیشتر میشود، من به خدا نزدیکتر میشوم، خداییتر میشوم.
تفاوت «سُبُل» و «صراط مستقیم»
یک نکته مهم اینجاست که خیلی به آن دقت کنید. قرآن کلمه «سبیل» را بارها به کار برده برای کارهای مختلف خیر:
﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا﴾ (عنکبوت: ۶۹)
«کسانی که در راه ما کوشش کنند، قطعاً راههای خود را به ایشان نشان خواهیم داد.»
«سُبُل» جمع به کار رفته. یعنی هر کار خیری، همه اینها جمع میشود، راه به سمت خداست. هر کار خوبی یک راه به سمت خداست، جمع به کار میبرد.
اما کلمه «صراط» را قرآن همیشه و همیشه مفرد به کار میبرد:
﴿اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾ (الفاتحه: ۶)
«ما را به راه راست هدایت فرما.»
«صراطهای مستقیم» نداریم، ولی «سُبُل الهی» داریم. چرا؟
برداشت من این است که هر کار خیری به سمت خدا ما را نزدیک میکند، ولی این امور خیر همیشه میتواند آمیخته با نقص، عیب و خطا هم باشد. هر کسی، همه انسانها اگر کار خوب میکنند و ما اقتدا کنیم به آنها، به خدا نزدیک میشویم. ولی «سبیل مستقیم» نیست، «صراط مستقیم» است.
چه فرقی دارد؟ فرقش این است که سبیل یعنی انسان خوب را میبینم، از خوبیهایش باید استفاده کنم، ولی همیشه باید مراقب باشم که این انسان خوب با همه خوبیهایش ممکن است خطا هم بکند. من باید انتخاب کنم: از خوبیهایش استفاده کنم، بدیهایش را رها کنم و مراقبت کنم.
اما اگر من صراط مستقیم را پیدا کنم، آن صراط دیگر مستقیم است، دیگر کج نیست.
امام حسین (علیهالسلام)؛ صراط مستقیم
اهلبیت به ما فرمودند که امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) «هو الصراط المستقیم» (او صراط مستقیم است). اهل بیت فرمودند: «و اللّه نحن الصراط المستقیم» (به خدا قسم، ما صراط مستقیم هستیم).
معنایش این است که خدا راه مستقیم بدون خطایی را هم در اختیار ما قرار داده. امام حسین (علیهالسلام) و اهل بیت آن صراط مستقیم هستند.
یعنی فرق آنها با بقیه انسانهای خوب این است که ما به هر انسان خوبی که میرسیم، میگوییم از خوبیهایش استفاده میکنیم، ولی مراقب بدیهایش هم هستیم. ولی امام حسین (علیهالسلام) که به او میرسیم، میگوییم دیگر هرچه او میگوید خوب است، چون اصلاً او شده عین خوبی.
این کسی است که ما وقتی سخن از راه حسین (علیهالسلام) میکنیم، باید توجه کنیم که فرق راه امام حسین (علیهالسلام) با بقیه راههای خوب در این نکته است: آنها «سبیلهای الی الله» هستند، حسین (علیهالسلام) «صراط مستقیم الی الله» است. یعنی هرچه به او اقتدا کنی، به نتیجه میرسی.
بعدی: حسین (علیهالسلام)، صراط مستقیم
قبلی: محبت همراه با معرفت
مطلب فوق در تاریخ 7/11/2025 در کتابخانه بنیاد امام علی (ع) منتشر شده است