Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors

محبت همراه با معرفت

نعمت محبت امام حسین (علیه‌السلام)

خداوند متعال را شاکریم که توفیق درک محرم دیگری را به ما عنایت فرمود و در شب اول ماه محرم، ما را به محضر عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) دعوت کرد. این فرصتی است که از محبت امام حسین (علیه‌السلام) و عشق به بهترین بندگان خدا برای صیقل دادن دل‌های خود و صفا بخشیدن به روح خویش بهره بگیریم. از خداوند می‌خواهیم که حالا که چنین لطفی در حق ما کرد و ما را به این مجلس نورانی دعوت فرمود، معرفت و ادب و بصیرت بهره‌گیری از این فرصت را نیز به ما عنایت کند تا بتوانیم از لحظه‌لحظه حضور در چنین مجلسی که فرشتگان به حضور در آن غبطه می‌خورند و بال‌های خود را زیر پای عزاداران اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) پهن می‌کنند، بهره ببریم.

محبت امام حسین  (علیه‌السلام) نعمتی بزرگ است. در حدیثی از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده که فرمودند:

إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَیْراً قَذَفَ فِی قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ حُبَّ زِیَارَتِهِ (بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۷۶)

«هرگاه خداوند برای بنده‌ای خیر و نیکی بخواهد، محبت امام حسین (علیه‌السلام) و محبت زیارت ایشان را در قلب او می‌اندازد.»

اگر خداوند برای بنده‌ای خیر بخواهد و او را دوست داشته باشد، بخواهد او را به جاهای خوب برساند و زندگی خوبی برایش رقم بزند، کافی است که محبت حسین (علیه‌السلام) را در دلش قرار دهد. وقتی محبت حسین (علیه‌السلام) در دل ما جای گیرد و محبت زیارت حسین (علیه‌السلام) به دل ما بیاید، اگر این محبت واقعی و این عشق عمیق و همراه با معرفت باشد، خودش بقیه چیزها را درست می‌کند، همه چیز را ردیف می‌کند و حال و روز ما را عوض می‌کند.

 

محبت با معرفت؛ نه تعصب

این ادعا یا شعار یا تعصب فرقه‌ای و قومی و دینی نیست. ممکن است هر کسی به هر دین و مرامی که از کودکی برایش مقدس جلوه داده شده، تعصب داشته باشد و آن را دوست بدارد. اگر آنها واقعاً انسان‌های خوبی بوده باشند، دوست داشتن آنها به این فرد کمک می‌کند که در مسیر خوبی‌ها باشد. چون اصل این است که خداوند در دلمان محبت خوبی‌ها را قرار دهد، زیرا اساس زندگی ما و جهت‌گیری و قبله‌نمای برنامه‌ها و رفتارها و روحیات ما، دل ما است.

اگر دل ما چیزی را بخواهد و میل ما باشد، پای آن می‌ایستیم، برایش تلاش می‌کنیم، خسته نمی‌شویم و کم نمی‌آوریم. هرکسی هم بیاید و هرطور بخواهد توجیه کند که این کار را نکن، رها کن یا سرزنش کند که چه خبر است، باز هم اثری ندارد. بعضی می‌گویند: «یک نفر ۱۴۰۰ سال پیش کشته شده، حالا باید هی برایش عزاداری کرد؟ شما عزیزترین نزدیکان‌تان، پدر و مادرتان وقتی از دنیا بروند، یک سال، دو سال، سه سال، پنج سال دیگر تمام می‌شود. دیگر هر سال که ختم و سالگرد نمی‌گیرید. این یعنی چه که بعد از ۱۴۰۰ سال باز هم می‌خواهید مراسم بگیرید؟»

اما وقتی محبت در دل قرار گرفت، ملامت ملامت‌کنندگان و سرزنش کسانی که سرزنش می‌کنند، تأثیری ندارد. می‌گوییم: «بله، درست می‌گویید. اگر عزیزم ۱۰ سال پیش فوت کرده، دیگر بعد از ۱۰ سال اینطوری مراسم نمی‌گیرم. ولی اگر کسی برای من از همه عزیزتر باشد چه؟ از آن عزیزی که شما می‌گویید بعد از چند سال دیگر آدم مراسم نمی‌گیرد، قبول دارم، سخنت را درست می‌گویی. اما من یک کسی را خیلی دوست دارم، خیلی عاشقش هستم و محبت و عشقش اصلاً کهنه نمی‌شود، کم نمی‌شود، فراموش نمی‌شود.»

 

پایداری عشق به حق

در طول زندگی بارها دیده‌ایم که کسانی که عزیزانشان را از دست دادند، روز اول چه حال و هوایی دارند: به سر خود می‌زنند، گریه می‌کنند، شیون می‌کنند، جیغ می‌زنند. فردایش نگاه می‌کنیم می‌بینیم نشسته‌اند، با هم می‌خندند. این طبیعی است، چون در وجود انسان یک سری احساسات و شور و حال‌ها کم‌کم افت می‌کند و فراموش می‌شود. هیچ‌کس هم اینها را ملامت نمی‌کند که: «آقا تو دیروز داشتی اینطوری می‌زدی به سر و کله خودت، الان نشستی داری می‌خندی، چرا؟» می‌گوید: «خب دیروز احساسات بر من غلبه کرده بود، الان آرام شدم.»

ولی یک کسی می‌گوید: «من یک احساسی و یک محبتی و یک عشقی پیدا کردم که این احساس و این عشق و این محبت کهنه نمی‌شود، فراموش نمی‌شود.» درست است که عزیزانمان را دوست داریم و برایشان غصه می‌خوریم، اما بعد از مدتی می‌بینیم که آن غصه اولیه که اینقدر به سر و کله خودمان می‌زدیم، کار چندان درستی نبود. حالا که به رحمت خدا رفته، دیگر به سر و کله خودم بزنم که چه بشود؟ آدم وقتی آرام می‌شود، تازه متوجه می‌شود که همان موقع اولش هم که اینقدر داشت بی‌تابی می‌کرد، اشتباه بود. آدم در مرگ کسی نباید بی‌تابی کند.

اما یک نوع عشق دیگری هست که انسان وقتی آن عشق را درک می‌کند، هر چقدر مرورش می‌کند، می‌بیند که این عشق او را هی بی‌تاب‌تر می‌کند. چرا؟ چون هر چقدر به او فکر می‌کند، می‌بیند که این عشق چیز بدی نیست، بی‌خود نبود. وقتی که ما در عزاداری عزیزمان بی‌تابی می‌کنیم، فردایش می‌گوییم: «برای چه من بی‌خودی اینقدر زدم خودم را؟» ولی وقتی که من به خوبی‌ها عشق می‌ورزم، به زیبایی مطلق عشق می‌ورزم، به آن حقیقتی که وقتی خوبی‌هایش برای من توصیف می‌شود، هر چقدر بیشتر او را می‌شناسم، زیروروتر می‌شوم، منقلب‌تر می‌شوم. این عشق زندگی من را جهت می‌دهد.

می‌بینم هر چقدر او را بیشتر دوست می‌دارم، حال من را بهتر می‌کند، روحیه من را بهتر می‌کند، اخلاق من را بهتر می‌کند، من را مهربان‌تر می‌کند، من را خداترس‌تر می‌کند. بعد متوجه می‌شوم این عشق، اتفاقاً هر چقدر شدیدتر است، بهتر است؛ برخلاف آن بی‌تابی‌های دیگر که وقتی به آن فکر می‌کنم، می‌بینم نه، اشتباه است.

 

دین یعنی محبت

به همین دلیل به ما فرمودند: «هَلِ الدِّینُ إلَّا الحُبُّ؟» (مگر دین چیزی جز محبت است؟)

سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام) عَنِ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ أَ مِنَ الْإِيمَانِ هُوَ فَقَالَ وَ هَلِ الْإِيمَانُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِی قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ (بحارالأنوار، ج ۶۵، ص ۶۳)

«فضیل بن یسار گوید: از امام صادق (علیه‌السلام) از حب و بغض (محبت و دشمنی) پرسیدم که آیا از نشانه‌های ایمان است؟ فرمود: مگر ایمان چیزی غیر از حب و بغض است؟ سپس این آیه را تلاوت فرمود: خدا ایمان را محبوب شما کرد و آن را در دل شما بیاراست و کفر و نافرمانی و عصیان را ناپسند شما کرد؛ اینان هدایت‌یافتگان هستند.»

فضیل بن یسار آمد پیش امام صادق (علیه‌السلام) و گفت: «این عشق و محبت و اینها ارتباطی به دین دارد؟» حضرت در پاسخ فرمودند: «اصلاً دین مگر غیر از محبت است؟»

دینداری‌های خودمان را حساب کنیم. وقتی می‌گوییم دین داریم یعنی چه؟ یعنی معتقدیم که خدا همه‌کاره است و باید همه‌جا او را در نظر بگیریم. تا زمانی که حب خدا در دل من نباشد، اصلاً نمی‌توانم خدا را در نظر بگیرم. زورزوری که نمی‌شود. باید این محبت در دل باشد تا عبادت خدا معنی پیدا کند. این محبت باید در دل باشد تا وقتی نماز می‌خوانم، نمازم نماز باشد. متوجه می‌شویم که اصلاً دین چیزی جز محبت نیست.

 

مجالس عزاداری؛ شارژ روح

به همین دلیل به ما فرمودند که محبت اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) نجات‌بخش است، محبت اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) گناهان را می‌بخشد و پاک می‌کند. چرا؟ چون وقتی محبت آمد، جهت زندگی من را عوض می‌کند. این چیزی است که در آن شک نیست.

به همین خاطر ما این مجلس را اینقدر اهمیت می‌دهیم. چون هر سال که محرم می‌آید، این خاطره امام حسین (علیه‌السلام)، این انرژی عشق امام حسین (علیه‌السلام) در این مجلس دوباره شارژ می‌شود، دوباره زنده می‌شود. دل‌های ما که در یک سال غرق امور دنیا شدیم و عادی شدیم، در این مجلس می‌آییم و می‌گوییم: «ما یک کسی را داریم که همه وجود خودش را فدای خوبی‌ها کرد، فدای خدا کرد، همه عزیزانش را فدا کرد. هر خوبی که می‌گویید، او در اوجش بود. ما او را دوست داریم، محبتش در دل ما است.» این مجلس، مجلسی است که وقتی در آن می‌آییم، این انرژی را می‌گیریم، شارژ می‌شویم و یک سال می‌تواند به زندگی ما جهت بدهد.

این خیلی فرق دارد با‍ یک کار کلیشه‌ای، یک رسم و رسوم، یک مجلس ختم یا بزرگداشت. اما یک شرط در همه اینها همیشه تکرار شده: «با معرفت.»

 

محبت با معرفت؛ درس عاشورا

یک درس مهم از مجالس و یادآوری عاشورا این است که دم زدن از یک چیزی به معنای این نیست که آن را قبول دارم و به من کمک می‌کند. حتی دم زدن از امام حسین (علیه‌السلام)، حتی دم زدن از عزاداری امام حسین (علیه‌السلام) و اهل بیت! چرا؟ به همان دلیلی که امام حسین (علیه‌السلام) شهید شد.

چه کسانی امام حسین (علیه‌السلام) را کشتند؟ کسانی که از خدا و پیغمبر دم می‌زدند، قرآن می‌خواندند، نماز شب می‌خواندند. اگر دم زدن و شعار دادن و قرآن خواندن و نماز خواندن بدون معرفت، بدون آگاهی باشد، نه تنها تأثیر ندارد، بلکه باعث می‌شود که بگویند: «قُرْبَةً إِلَى اللَّهِ، كُلٌّ يَتَقَرَّبُ بِقَتْلِهِ إِلَى اللَّهِ» (قتل حسین برای تقرب به خدا).

مجلس امام حسین (علیه‌السلام) هم می‌تواند یک کسی بگوید: «من به خاطر امام حسین (علیه‌السلام) می‌آیم»، اما بعد در مجلس امام حسین (علیه‌السلام) باز چشم و هم‌چشمی، بداخلاقی و خودنمایی کند. این چه فایده‌ای دارد؟

ان‌شاءالله ما در طول این شب‌ها تلاش می‌کنیم در حد وسع‌مان، هم شور حسینی و تجدید عهد با امام حسین (علیه‌السلام) و تجدید محبت با امام حسین (علیه‌السلام) را در این مجالس تمرین کنیم، هم سعی کنیم با مکتب امام حسین (علیه‌السلام)، با مدرسه امام حسین (علیه‌السلام)، با مرام و راه امام حسین (علیه‌السلام) بیشتر آشنا بشویم. ان‌شاءالله تلاش می‌کنم در حد وسع اندکم، در این شب‌ها هر شب یک نکته، یک درس، یک شاخص و یک اصل از اصول راه امام حسین (علیه‌السلام) را بگویم تا بهره ما از این مجالس، بهره مفیدی باشد که بتواند واقعاً بعد از این دهه، ما را قدم‌هایی به امام حسین (علیه‌السلام) نزدیک کرده باشد.

بعدی: راه خدا

بازگشت به فهرست

 

مطلب فوق در تاریخ 7/11/2025 در کتابخانه بنیاد امام علی (ع) منتشر شده است