صراط مستقیم و دین ابراهیم (علیهالسلام)
در این شبها توفیق حاصل شد که با تدبّر در آیات قرآن، در بررسی آیاتی که درباره صراط مستقیم در قرآن سخن میگوید، مفهوم صراط مستقیم بودن حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) و اولیای الهی را بهتر درک کنیم.
در آیهای از سوره انعام، یکی دیگر از نکتههای کلیدی قرآن برای شناخت صراط مستقیم مطرح شده است. خداوند متعال به پیامبر میفرماید:
﴿قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا﴾ (الانعام: ۱۶۱)
«بگو: «آری! پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده است: دینی پایدار، آیین ابراهیمِ حقگرای!»
پیامبر، بگو خداوندگار من مرا به صراط مستقیم هدایت کرده است. این صراط مستقیم چه صراطی است؟ چه راهی است؟ صراط مستقیم، دین ابراهیم است، آیین ابراهیم است.
آیین ابراهیم مگر چه ویژگی داشت؟ چه خصوصیتی آیین ابراهیم داشت که خدا به پیامبر خودش میگوید: بگو من به این راه مستقیم هدایت شدم. اگر کسی به آیین ابراهیم برسد، به صراط مستقیم هدایت شده است.
معنای دین حنیف
دوازده بار در قرآن آیین ابراهیم با لفظ حنیف توصیف شده است. دین حنیف چه چیزی است که خدا در این آیه میگوید صراط مستقیم همین است؟
برای اینکه بفهمیم دین حنیف یعنی چه، باید به آیاتی که درباره دین حنیف در قرآن آمده توجه کنیم. در اغلب این آیات، حنیف بودن دین در برابر کسانی که دین خودشان، شریعت خودشان، فرقه خودشان، مناسک و اسمگذاریهای دینی خودشان را اصل و محور دینداری قرار میدادند، مطرح شده است.
خدا در پاسخ به آنها، در مقابل آنها میگوید: نه، این دینی که شما دارید به درد نمیخورد. باید دینتان حنیف باشد.
برخورد قرآن با خودبرتربینی دینی
یک دسته از این آیات از آیه ۱۱۱ سوره بقره شروع میشود تا آیه ۱۴۰ سوره بقره – یعنی سی آیه از قرآن. فقط یکی از این دسته آیاتی است که خدا در برابر دینداران از خودراضی و خودبرتربین میگوید: این چیزی که شما میگویید نیست.
آیه ۱۱۱ سوره بقره اینطوری شروع میشود:
﴿وَقَالُوا لَن يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَن كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَىٰ تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ﴾ (البقره: ۱۱۱)
«و گفتند: هرگز کسی به بهشت درنیاید، مگر آنکه یهودی یا ترسا باشد.» این آرزوهای [واهیِ] ایشان است. بگو: اگر راست میگویید، دلیل خود را بیاورید.»
میگفتند فقط و فقط ما میرویم بهشت. یهودیان میگفتند: فقط ما میرویم بهشت. مسیحیها میگفتند: فقط ما میرویم بهشت. هر کس دین، ایمان و اعتقاد ما را نداشته باشد، بهشت نمیرود.
بعد از آیه ۱۱۱، خدا شروع میکند به شدت با اینها مقابله کردن. اینها آرزوهایشان است، این خیالات خودخواهانه اینهاست که میگویند فقط ما بهشتی هستیم، دیگران بهشتی نیستند.
بعد در آیه ۱۳۵ سوره بقره باز میفرماید:
﴿وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَىٰ تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾ (البقره: ۱۳۵)
«و [اهل کتاب] گفتند: یهودی یا مسیحی باشید، تا هدایت یابید؛ بگو: نه، بلکه [بر] آیین ابراهیم حقگرا [هستم]؛ و وی از مشرکان نبود.»
دین حقیقی در مقابل دینداری ظاهری
ببینید در این آیات، خدا در مقابل کسانی که خودشان را، اعتقاداتشان را، فرقه و مذهبشان را بالاتر از دیگران میدانند و تصور میکنند دین یعنی یکسری اعتقادات، یکسری اعمال، یکسری مناسک، و اینها اسمش دین است – آن کسی که اعتقادات خاصتری داشته باشد دیندارتر است، آن کسی که بیشتر نماز و روزه بخواند دیندارتر است، آن کسی که ظواهرش شرعیتر باشد دیندارتر است – خدا در مقابل اینها میفرماید: نه، دین فقط دین ابراهیم است، اینها دین نیست. حنیف فقط دین است.
حنیف یعنی چه؟ حنیف یعنی همیشه در طول تاریخ، هرکسی که دین را تعریف کرده به یکسری اعتقادات، یکسری اعمال، یکسری ظواهر، وقتی نوبت به انسانیّت و اخلاق رسیده، انسانیت و اخلاق را فدای آن اعتقادات خودش کرده.
ولی ابراهیم الگویی است که در قرآن بارها تأکید میشود. خدا میخواهد به انسانها بفهماند دین چیزی جز انسانیّت نیست.
ابراهیم (علیهالسلام)، الگوی انسانیت
اگر ابراهیم خلیلالله شد – ﴿وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا﴾ (النساء: ۱۲۵) – به خاطر این بود که ابراهیم به انسانیت عشق میورزید. دیگرانی که در شبهای قبل اشاره شد به جای حق و حقیقت میاندیشیدند، اما ابراهیم گفت: ﴿لا أُحِبُّ الْآفِلِینَ﴾ (الانعام: ۷۶). او خدا را در اخلاق، در انسانیت میدید.
به خاطر همین هم هست که ببینید خدا تنها پیامبری که میگوید خلیل اوست، پیامبری است که برای انسانها آنچنان دل میسوزاند که ﴿يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ﴾ (هود: ۷۴) – با آن گناهان کبیره، وقتی فرشتگان عذاب آمدند تا بر آنها عذاب وارد کنند، ابراهیم ایستاد جلوی خدا، با خدا مجادله میکند: خدا، این بندگان تو هستند، عذابشان نکن.
این چیزی است که قرآن در مقابل دینداریهای ظاهری و سطحی، دین حقیقی را دین حنیف معرفی میکند.
مبنای دین حنیف: فطرت
مبنای دین حنیف چیست؟ آیهای را از سوره روم بخوانیم، آیه ۳۰:
﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾ (الروم: ۳۰)
«پس روی خود را با گرایش تمام به حق، به سوی این دین کن، با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدای تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار، ولی بیشتر مردم نمیدانند.»
آن چیزی که وقتی گفته میشود، همه انسانها دلشان مجذوب آن میشود، دین خداست. اما آن چیزی که اگر گفته شود مورد پذیرش فطری قرار نمیگیرد، هرچند دیگران میگویند که چون خدا گفته باید انجام شود، در حقیقت دین حقیقی نیست.
حسین (علیهالسلام)، مصداق کامل دین حنیف
به همین دلیل است که مسیر امام حسین (علیهالسلام) صراط مستقیم شد. چون شما داستان حسین (علیهالسلام)، سرگذشت حسین (علیهالسلام) را امروز به هر انسانی در هر نقطه جهان تعریف کنید، اشکش جاری میشود. داستان حسین (علیهالسلام) برای اینکه دل کسی را تکان بدهد، لازم نیست شیعه باشد، سنی باشد، مسلمان باشد – فرق نمیکند. انسان وقتی قصه حسین (علیهالسلام) را میشنود، دل به حسین (علیهالسلام) میدهد. این دین حنیف است.
چرا؟ چون حسین (علیهالسلام) لحظه لحظه، قدم به قدم حرکتش انسانیت بود، ادب بود، اخلاق بود، محبت به انسان بود. کسانی که راه را بر او بستند، کسانی که فرزندان او را ترساندند، او نه فقط به آنها آب داد، به اسبهای آنها آب داد. میآمد در مشکها میگرفت برای اینکه اسبهای لشکر حر بهتر بتوانند آب بخورند.
جمعبندی: صراط انسانیت
صراط مستقیمی که قرآن ما را به آن دعوت میکند، صراط انسانیت است. هر چیزی با انسانیت، با مهربانی، با اخلاق سازگارتر بود، به دین خدا نزدیکتر است و ما را متّحد میکند در مسیر خدا.
هر جا اسم من و تو و عرب و عجم و ایرانی و عراقی آمد در ذهن ما و ما را از هم جدا کرد، یعنی از انسانیت دور شدیم.
مولوی چقدر زیبا میگوید:
جان گرگان و سگان هر یک جداست / متحد جانهای شیران خداست
قطره دریاست اگر با دریاست / ورنه او قطره و دریا دریاست
کسی اگر قطره وجود خودش را در دریای انسانیت وارد کرد، دیگر من و تو باقی نمیماند برایش. همانقدر که خودش را، خانوادهاش و بچهاش را دوست دارد، دیگران را هم دوست دارد. همانقدر که همشهری و همکشوری و همملت خودش را دوست دارد، ملتهای دیگر را دوست دارد، انسانهای دیگر را دوست دارد.
بعدی: شرط بندگی
قبلی: یک راه با گردنههای متفاوت
مطلب فوق در تاریخ 7/11/2025 در کتابخانه بنیاد امام علی (ع) منتشر شده است