حیا

 

شام غریبان شهدای کربلاست. به لطف خداوند توفیق داشتیم در این شب‌ها در این مجلس اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) تلاش کردیم راز کیفیت تخلّق به اخلاق امام حسین (علیه‌السلام) را دریابیم، بهتر بشناسیم، و ان‌شاءالله ثمره حضورمان در این مجلس نورانی، نزدیک‌تر شدنمان به این اخلاق والا باشد.

گفتیم راز اصلی تمام این ارزش‌های اخلاقی در قاعده طلایی اخلاق یا قاعده طلایی انصاف است – که هرچه برای خود می‌پسندی برای دیگران بپسند. قاعده‌ای که از این طریق ما را اخلاقی می‌کرد، برای دیگران حرمت و احترام قائل می‌شدیم، ارزش قائل می‌شدیم، خودمان را از دیگران بالاتر و استثناء نمی‌دانستیم.

دیدید در شب‌های گذشته من توضیح دادم که تواضع، گذشت، ادب و ایثار همه اینها از دل همین قاعده بیرون می‌آمد.

 

حیا؛ ثمره احترام به دیگران

امشب یکی دیگر از ارزش‌ها و خلق و خوی زیبای امام حسین (علیه‌السلام) را می‌خواهیم در موردش صحبت کنیم و آن حیای آن بزرگوار است.

آیا حیا هم از قاعده انصاف بیرون می‌آید؟ یعنی آدم وقتی هرچه برای خود می‌پسندد برای دیگران بپسندد، آدم با حیا و با شرمی می‌شود؟

دقت کنید. تعریف حیا در این است که من وقتی دیگری دارد من را تماشا می‌کند، دیگری ناظره، حاضره، من شرم حضور او را داشته باشم – یعنی جلوی او نتوانم راحت باشم، نگویم به خودم: حالا مگر چه چیزی است، حالا مگر چه کسی است. این اسمش حیاست.

اگر حیا را به تعریفش دقت کنیم، دقیقاً به همین نکته می‌رسیم: ما از کسی شرم نمی‌کنیم که برای او ارزش قائل نیستیم. در مقابل کسی که برایش ارزش قائلیم، خجالت می‌کشیم، هر کاری انجام بدهیم. هر چقدر آن کسی که دارد ما را تماشا می‌کند، دارد ما را می‌بیند، در دل ما، در چشم ما، برایمان محترم‌تر و ارزشمندتر باشد، ما خودمان را بیشتر جمع می‌کنیم. درست است؟

پس دقیقاً حیا هم از دل قاعده انصاف بیرون می‌آید.

کسی بی‌حیاست و کسی بی‌حیایی و بی‌شرمی می‌کند که آن کسی که دارد می‌بیند او را برایش ارزش ندارد. می‌گوید: حالا ببیند به من چه، من این‌طوری می‌خواهم بپوشم، می‌خواهند نگاه کنند می‌خواهند نگاه نکنند، من این‌طوری می‌خواهم حرف بزنم، می‌خواهد خوششان بیاید می‌خواهد خوششان نیاید. چرا؟ چون برای من مهم نیست.

ولی وقتی یک کسی برای من مهم است، هیچ وقت این را نمی‌گویم – خودم را جمع می‌کنم، خجالت می‌کشم هرطوری حرف بزنم، خجالت می‌کشم هر کاری بکنم.

به این خاطر است که در آموزه‌های دینی ما فرمودند: حیا کلید همه خوبی‌هاست. به همان دلیلی که ما دیدیم انصاف کلید همه خوبی‌ها بود، به همان دلیلی که دیدیم ادب کلید همه خوبی‌ها بود.

بعضی‌ها فکر می‌کنند این حدیث‌هایی که مثلاً یک‌بار می‌گوید انصاف کلید همه خوبی‌ها است، یک‌بار می‌گوید راستگویی کلید همه خوبیست، یک‌بار می‌گوید حیا کلید همه خوبی‌هاست، می‌گویند: خب بالاخره کدامشان است؟

اگر به این نکته‌هایی که این چند شب گفتیم دقت کرده باشیم، می‌بینید اینها اصلاً همش یکی است – هر دفعه از یک زاویه دارد به آن نگاه می‌شود. چون همه اینها وقتی عمقش را باز می‌کنی می‌بینی در آن همین است که من برای دیگران ارزش قائل باشم – همین. ادب دیدیم همین بود، تواضع همین بود، گذشت همین بود، همه‌اش همین است که من خودخواه نباشم، دیگران برایم حرمت داشته باشند.

به خاطر همین امام علی (علیه‌السلام) فرمودند:

مَنْ لاَ حَيَاءَ لَهُ لاَ خَيْرَ فِيهِ

«کسی که حیا ندارد هیچ خیری در او نیست.»

کسی که بی‌حیاست، خیری هم در آن نیست. امیرالمؤمنین فرمود:

أَصْلُ اَلْمُرُوءَةِ اَلْحَيَاءُ وَ ثَمَرَتُهَا اَلْعِفَّةُ

«اصل انسانیت حیا و میوه آن عفاف است.»

اصل انسانیت در حیا است. کسی که با عفت است، این با عفت بودنش از کجا آمده؟ امیرالمؤمنین می‌گوید اصلش در حیا است. حیا از کجا آمده؟ اصلش در ارزش قائل شدن برای دیگران است – روی او نمی‌شود که هر کاری را انجام بدهد، خودش را جمع می‌کند.

هیچ وقت من جلوی یک آدم خیلی بزرگی که برایش احترام قائلم، حاضرم هر کاری انجام بدهم؟ پس اگر من جلوی دیگران یک کارهایی را انجام می‌دهم، چون برایشان احترام قائل نیستم.

 

حسین؛ مجسمه حیا

در یک حدیث – حالا ما مجلس امام حسین هستیم، داریم اخلاق امام حسین را می‌خواهیم یاد بگیریم – چقدر این حدیث زیباست که پیغمبر به عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ عَوْف فرمودند:

لَوْ كَانَ اَلْحِلْمُ رَجُلاً لَكَانَ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ لَوْ كَانَ اَلْفَضْلُ شَخْصاً لَكَانَ اَلْحَسَنَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ لَوْ كَانَ اَلْحَيَاءُ صُورَةً لَكَانَ اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ

«اگر بردباری یک انسان بود می‌شد علی (علیه‌السلام)، و اگر افزون‌بخشی یک انسان بود می‌شد حسن (علیه‌السلام)، و اگر حیا مجسم می‌شد می‌شد حسین (علیه‌السلام).»

اگر بردباری، تحمّل و ظرفیت داشتن می‌خواست تبدیل شود به یک آدم، می‌شود علی. اگر بخشندگی می‌خواست تبدیل شود به یک انسان، می‌شود حسن صلوات الله علیهم. و اگر حیا می‌خواست مجسّم شود، می‌شود حسین – حسین مجسّمه حیا است به تعبیر پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله.

چقدر خوب است ما در مجلس امام حسین بتوانیم این حیا را بهتر بشناسیم، در خودمان تقویت کنیم.

چرا حسین این‌قدر با حیا بود؟ چرا این‌قدر با شرم بود؟ چون دست پرورده پیغمبری بود که در روایات دارد:

كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَشَدَّ حَيَاءً مِنَ اَلْعَذْرَاءِ فِي خِدْرِهَا وَ كَانَ إِذَا كَرِهَ شَيْئاً عَرَفْنَاهُ فِي وَجْهِهِ

پیغمبر با حیاتر، با شرم‌تر بود از دخترهای در پشت پرده. این‌قدر پیغمبر با حیا بود، در روایات دارد که پیغمبر هیچ وقت در چشم هیچ کس خیره نزد، روی او نمی‌شد خیره نمی‌شد به هیچ‌کس. این‌قدر با حیا بود که اصلاً روی او نمی‌شد به کسی نه بگوید.

عجیب است – با آن عظمت، با آن قدرت، با آن شوکت – می‌گوید:

كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَيِيّاً لاَ يُسْأَلُ شَيْئاً إِلاَّ أَعْطَاهُ.

«پیامبر خدا بسیار باحیا بود و چیزی از او خواسته نمی‌شود مگر اینکه آن را عطا می‌کرد.»

شاید به او ایراد هم می‌گرفتند، می‌گفتند: آقا هر کسی می‌آید هر چیزی می‌خواهد شما می‌گویی؟ گفت: روی من نمی‌شود، نمی‌توانم به کسی نه بگویم، خجالت می‌کشم.

حسین دست پرورده این خاندان است، این مکتب است.

 

حیا از خدا و مردم

این حیا – گفتیم تعریفش چه چیزی است – حیا تعریفش این است که نظارت یک کسی باعث شود من خودم را جمع کنم.

قرآن از همین راه می‌خواهد ما را اصلاح کند. می‌گوید: آیا نمی‌بینی که خدا دارد نظارت می‌کند لحظه به لحظه بر تو؟

﴿أَلَمْ يَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ﴾ (العلق: ۱۴)

«آیا نمی‌داند که به‌راستی خدا می‌بیند؟!»

خدا دارد می‌بیند. چقدر بد است من کارهایی که جلوی یک بچه رویم نمی‌شود انجام بدهم، اما برای خدا اصلاً ارزشی قائل نیستم، هر کاری می‌کنم – در حالی که او دارد من را می‌بیند، خجالت نمی‌کشد انسان که خدا دارد او را می‌بیند؟

راه اصلاح، راه تعالی در مکتب قرآن این است که از طریق خجالت کشیدن از خدا خودمان را اصلاح کنیم.

اما نکته مهم که مربوط به این بحث اخلاق اجتماعی ما است در این شب‌ها این است که: کسی که از مردم خجالت نکشد، امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) می‌فرماید او از خدا هم خجالت نمی‌کشد:

مَنْ لَمْ يَسْتَحْيِ مِنَ اَلنَّاسِ لَمْ يَسْتَحْيِ مِنَ اَللَّهِ سُبْحَانَهُ

«کسی که از مردم شرم نکند از خدا هم شرم نخواهد داشت.»

یعنی اصلاً امکان ندارد یک کسی بگوید: آقا من فلانی، فلانی، چه کسی، گفته چه چیزی، هرکسی می‌خواهد باشد، هر کسی می‌خواهد نگاه کند، من همین هستم که هستم – بعد می‌گوید: نه ولی من وقتی به خدا می‌رسم دیگر خدا را خیلی مراقبت می‌کنم، خیلی جلوی خدا… امکان ندارد.

به چه دلیل؟ به همان دلیلی که فرمودند: مَن لَم يَشكُرِ المَخلوقَ لَم يَشكُرِ الخالِقَ – کسی که در مقابل بنده‌های خدا قدردان نیست، این از خدا هم شاکر نیست. کسی که در مقابل پدر و مادرش احترام نمی‌کند، این خدا را هم احترام نمی‌کند. کسی که دست دیگران برایش نمک ندارد، نعمت‌های خدا برایش نمک ندارد.

چرا؟ به خاطر اینکه این یک روحیّست، یک خُلق است. آدم نمک نشناس، نمک نشناس است – چه پدر و مادرش باشند، چه دیگرانی که برایش کاری کردند باشند، چه خدا باشد – این روحیه‌اش این است که نمک نشناس است.

کسی هم که بی‌حیا باشد – می‌گوید اگر کسی در مقابل مردم شرم نمی‌کند، خجالت نمی‌کشد، این از خدا هم خجالت نخواهد کشید – نمی‌تواند ادایش را دربیاورد.

و اینکه از خدا خجالت بکشیم، دامنش گسترده است – خدا دارد می‌بیند، فرشتگان خدا دارند می‌بینند، اولیاء خدا دارند می‌بینند.

قرآن برای اینکه ما رفتارمان را درست کنیم از چه راهی وارد می‌شود؟ همیشه همه جا نمی‌گوید که اگر گناه کنی آتش جهنم است – می‌گوید: خجالت نمی‌کشید که خدا دارد می‌بیند؟ خجالت نمی‌کشید که پیغمبر خدا دارد می‌بیند؟ خجالت نمی‌کشی که امام حسین دارد می‌بیند؟

چقدر یک وقت‌هایی یک عده‌ای همین‌قدر مرام داشتن که می‌گفتند: ما در کل سال هر کاری می‌کردیم می‌کنیم، ولی در محرم دیگر یک سری کارها را نمی‌کنیم. چرا؟ چون از امام حسین خجالت می‌کشیم. همین نجات می‌دهد آدم‌ها را – همین که حیا می‌کند از محرم، امام حسین.

﴿وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ (التوبة: ۱۰۵)

«و بگو: [هر کاری می‌خواهید] بکنید، که به زودی خدا و پیامبر او و مؤمنان در کردار شما خواهند نگریست، و به زودی به سوی دانای نهان و آشکار بازگردانیده می‌شوید؛ پس شما را به آنچه انجام می‌دادید آگاه خواهد کرد.»

هر کار می‌خواهید بکنید بکنید، ولی بدانید خدا دارد می‌بیند، پیغمبر دارد می‌بیند، ائمه دارند می‌بینند. این مؤمنون در روایات تفسیر شده که یعنی اعمال شما را می‌برند عرضه می‌کنند به امام زمانتان.

من اعمالم را امام زمانم می‌بیند – نکند اعمال من باعث غم و غصه دل امام زمان من باشد؟ من خجالت می‌کشم. اصلاً بحث جهنم، بحث بهشت اینها نیست – اصلاً انسانیّت به من اجازه نمی‌دهد، من خجالت می‌کشم کار زشت بکنم.

 

اوج حیا

از این هم بالاتر داریم. امیرالمؤمنین می‌فرماید: می‌دانی حیا چه زمانی به اوج خودش می‌رسد؟

غَايَةُ اَلْحَيَاءِ أَنْ يَسْتَحْيِيَ اَلْمُؤْمِنُ مِنْ نَفْسِهِ

«اوج حیا این است که مؤمن از خودش شرم داشته باشد.»

از خودش خجالت بکشد انسان. نه، اصلاً فرض کن خدایی نیست، پیغمبری نیست، امامی نیست، بهشتی نیست، جهنمی نیست – من که هستم، من انسانم، من از انسانیّت خودم شرم می‌کنم بخواهم کار بد بکنم. این اوج حیاست، این اوج رسیدن به انسانیّت است.

به خاطر همین است که شما می‌بینید در توصیه‌های حضرت مسیح (علیه‌السلام) – ائمه این را نقل کردند و حتماً در کتاب‌های مسیحیّت هم بگردی این توصیه‌ها را می‌شود پیدا کنی – که می‌فرمود: در خانه، تنهایی، هیچ‌کس نیست، در خانه:

قال عيسي بن مريم عليه السّلام: اِذا قَعَد أحدُكُم في منزِلِهِ فليُرخِ عليهِ سِتْرَهُ، فانّ الله تبارك و تعالي قسَّمَ َالحياءَ كَما قسَّمَ الرّزقَ

«وقتی یکی از شما در خانه خود نشسته پوشش خود را بر گیرد که به‌راستی خدای تبارک و تعالی حیا را همانند روزی تقسیم کرده است.»

در خانه لخت راه نرو، نباش – تنها هم هستی، از خودت شرم کن.

برخلاف آن چیزی که شما امروز در فرهنگ غربی، فرهنگ تمدن جدید، در فیلم‌ها، در سریال‌ها، در تبلیغات دائم می‌خواهند این را پیوسته ترویج کنند که: آقا این بدن من است، چرا باید از آن خجالت بکشم، من همین هست – مدام هر روز عریان‌تر، هر روز عریان‌تر.

ولی مسیحی که – خب مگر اینها مسیح را قبول ندارند؟ – او می‌گفت: تنها هم که هستی عریان نباش. به خاطر اینکه می‌فرمود: خدا همان‌طوری که روزی آدم‌ها را قسمت کرده، حیا را هم بینشان قسمت کرده – بگذار قسمت تو از حیا بیشتر باشد. خودت هم که تنهایی، یک چیزی تن تو باشد، یک لباسی داشته باش.

یا پیغمبر ما می‌فرمود:

إِنَّ اَللَّهَ يَنْهَاكُمْ عَنِ اَلتَّعَرِّي فَاسْتَحْيُوا مِنْ مَلاَئِكَةِ اَللَّهِ اَلَّذِينَ مَعَكُمْ اَلْكِرَامِ اَلْكَاتِبِينَ اَلَّذِينَ لاَ يُفَارِقُونَكُمْ إِلاَّ عِنْدَ إِحْدَى ثَلاَثِ حَاجَاتٍ اَلْغَائِطِ وَ اَلْجَنَابَةِ وَ اَلْغُسْلِ

می‌گوید: تنها هم که هستی از فرشته‌ها خجالت بکش. خیلی لازم نیست باز باشی، بگذار این روحیه حیا در وجود تو بماند.

بعد می‌فرماید: این فرشته‌هایی که اعمال شما را ثبت می‌کنند فقط سه جا رویشان را آن طرف می‌کنند که شما عریان باشید: دستشویی – اگر می‌روی خب چاره‌ای نیست، در ارتباطات خاص زناشویی چاره‌ای نیست – آنجا فرشته‌ها رویشان را آن طرف می‌کنند به تعبیر پیغمبر. وقتی غسل می‌کنی، حمام می‌روی، خب فرشته روی خود را آن طرف می‌کند.

اما در بقیه موقعیت‌ها که در خانه هستی، حیا را حتی اگر تنهایی رعایت کن – چه برسد به اینکه بقیه اعضای خانواده در خانه‌اند. پدر و مادر جلوی بچه‌ها لباسی بپوشند که لباس حیا باشد، لباس بی‌حیایی نباشد. اینها در روحیّات بچه، در شکل‌گیری فرهنگ خانواده تأثیر می‌گذارد – چه برسد در اجتماع، چه برسد در مجامع عمومی.

بعد ببینید کار به کجا می‌رسد که امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) می‌فرماید: این‌قدر باید این حیا در وجود من تقویت بشود، تقویت بشود که حتی من از فکر بد هم خجالت بکشم. سبحان الله، کجا بودن آنها؟ می‌فرمود:

يَنْبَغِي لِلْمُؤْمِنِ أَنْ يَسْتَحْيِيَ إِذَا اِتَّصَلَتْ لَهُ فِكْرَةٌ فِي غَيْرِ طَاعَةٍ

«برای مؤمن سزاوار است هنگامی که اندیشه او به غیر طاعت خداوند برسد، شرم کند.»

اگر شما فرض کنید یک دستگاهی الان اختراع می‌شد که تا هر فکری من می‌کردم یک دفعه می‌افتاد روی این پرده – آن وقت رویم می‌شد هر فکری را بیاورم در ذهنم؟ می‌گوید: این‌قدر حیا در من تقویت شود – چون فکر من در معرض دید خداست، فکر من دارد وجود من را شکل می‌دهد.

باز از حضرت مسیح (علیه‌السلام) نقل شده که می‌فرمود: موسی آمد به شما گفت بی‌عفتی نکنید، ولی من آمدم به شما بگویم فکر بی‌عفتی نکنید. چون کسی که فکر بی‌عفتی می‌کند، کارش مثل این است که در یک اتاقی که کلی دیوارهایش را رنگ کردند، تزیین کردند، دکوراسیون درست کردند، وسط اتاق آدم یک آتش روشن کند، دودش همه اینها را سیاه کند.

می‌گوید: آقا من که گناه نکردم، فکرش را کردم. آن هم می‌گوید: خب آتش نزدی خانه را که، ولی دود همه‌اش را سیاه کرد. فکر گناه دل انسان را سیاه می‌کند، آن نورانیّت را از ما می‌گیرد.

امیرالمؤمنین می‌فرماید: غایت حیا این است که حتی فکرش را هم نکنم.

 

حیای خوب و بد

آخرین نکته بگویم در رابطه با حیا: یک نکته‌ای هم هست که ما بین حیای خوب و حیای بد باید بتوانیم تفکیک کنیم.

ما خیلی وقت‌ها برعکس عمل می‌کنیم – یعنی آنجایی که باید خجالت بکشیم می‌گوید: مگر چه چیزی است؟ آنجایی که باید اقدام کنیم می‌گوید: من خجالت می‌کشم، چطوری می‌شود؟

این را چطور می‌شود تشخیص داد؟ ما حیا را تعریف کردیم – حیا اگر ریشه‌اش، منشأش این است که من برای دیگران ارزش قائلم، این حیای خوب است. این حیایی است که به تعبیر پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله حیای قوّت است، حیای اسلام است، حیای ایمان است.

ولی اگر حیا، خجالت، ریشه‌اش برنمی‌گردد به اینکه من برای دیگری ارزش قائلم، ریشه‌اش به این برمی‌گردد که خودم برایم مهم است – برعکسه، اتفاقاً.

باید بلند شوم نمازم را بخوانم – دارم نگاه می‌کنم، خجالت می‌کشم. باید از یک حرف حقی دفاع کنم – می‌گویم: آقا نه، من رویم نشد بگویم. آقا، آنجا داشتند این بنده خدا را پشت سرش حرف می‌زدند، تو چرا دفاع نکردی از یک مؤمن؟ آن وقت من رویم نشد آنجا دفاع کنم.

بعد یک وقت پای حساب نگوییم: من خیلی آدم با حیایی هستم، چون رویم نشد مثلاً. نه، پیغمبر می‌گوید: این حیای ضعف است. یا در روایت دیگر می‌گویند: حیای حماقت است:

اَلْحَيَاءُ حَيَاءَانِ حَيَاءُ عَقْلٍ وَ حَيَاءُ حُمْقٍ فَحَيَاءُ اَلْعَقْلِ هُوَ اَلْعِلْمُ وَ حَيَاءُ اَلْحُمْقِ هُوَ اَلْجَهْلُ

«حیا دو گونه است: حیای عاقلانه و حیای احمقانه. حیای عاقلانه از سر دانایی و حیای احمقانه از سر نادانی است.»

حیای حماقت این است که من به خاطر اینکه خودم را دوست دارم، تنبلم، جرأت ندارم، از حق دفاع نمی‌کنم – اینکه چیز خوبی نیست.

حیای عاقلانه، حیای خوب، آنجایی است که من رویم نمی‌شود کاری بکنم – چرا؟ چون برای دیگران ارزش قائلم.

مثلاً کجا؟ در یک روایت از امیرالمؤمنین می‌فرمایند:

ثَلاَثٌ لاَ يُسْتَحْيَى مِنْهُنَّ: خِدْمَةُ اَلرَّجُلِ ضَيْفَهُ، وَ قِيَامُهُ عَنْ مَجْلِسِهِ لِأَبِيهِ وَ مُعَلِّمِهِ، وَ طَلَبُ اَلْحَقِّ، وَ إِنْ قَلَّ

سه تا از نمونه جاهایی که آدم نباید خجالت بکشد:

«خِدْمَةُ اَلرَّجُلِ ضَيْفَهُ» – مهمان آمده، من باید بلند شوم، پذیرایی کنم، خدمت کنم. ببخشید من خجالت می‌کشم، من بلد نیستم پذیرایی کنم – یعنی چه؟ آدم باید بلند شود، جرئت داشته باشد، اقدام کند.

«وَ قِيَامُهُ عَنْ مَجْلِسِهِ لِأَبِيهِ وَ مُعَلِّمِهِ» – پدرش آمده، به احترام پدرش باید بلند شود، احترام کند. نه، من خجالت کشیدم، دوستانم نگاهم می‌کردند. امیرالمؤمنین می‌فرمود: جای خجالت کشیدن نیست.

«وَ طَلَبُ اَلْحَقِّ» – حقت را خوردند، بلند شو بگیر. خجالت ندارد، حق را آدم باید مطالبه کند. «وَ إِنْ قَلَّ» – حتی اگر اندک است. نه، برای حق – آدم چون اصلاً مبنای حیای درست حق‌طلبی بود، ارزش قائل شدن برای حق بود.

 

شام غریبان

و اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) تجسّم حق‌طلبی، تجسم حیا و الگوی اخلاق نیکو.

خدایا، ما در این مجلس امام حسین در این شب‌ها آمدیم، به امید آمدیم، به امید اینکه این دلها، این روحیّات، این نگاه ما به نگاه حسین نزدیک بشود.

حسینی که امشب یتیمانش در این صحرا، در بین این پیکرهای غرق به خون پراکنده‌اند، هر بچه‌ای یک گوشه‌ای زانوی غم بغل کرده. حتی خیمه‌هایشان را هم آتش زدند. مصیبت تازه از امشب شروع شد برای خاندان حسین.

تا حسین بود، تا عباس بود، تا اکبر بود، این بچه‌ها حامی داشتند. این است که در زیارت ناحیه مقدّسه – که نسبت داده شده که این زیارتی است که صاحب زمان صلوات الله علیه برای جدش اشک می‌ریخت و می‌گفت: به جای اشک خون گریه می‌کنم یا جدّا – برای این مصیبت گریه می‌کرد، برای آن لحظه‌ای که اسب بی‌صاحب حسین به سمت خیمه‌ها برگشت:

وأسرَعَ فَرَسُكَ شارِداً، وإلىٰ خِيامَكَ قاصِداً، مُحَمحِماً باكِياً. فَلَمّا رَأَينَ النِّساءُ جَوادَكَ مَخزِيّاً، ونَظَرنَ سَرجَكَ عَلَيهِ مَلوِيّاً، بَرَزنَ مِنَ الخُدورِ، ناشِراتِ الشُّعورِ، عَلَى الخُدودِ لاطِماتٍ، لِلوُجوهِ سافِراتٍ، وبِالعَويلِ داعِياتٍ، وبَعدَ العِزِّ مُذَلَّلاتٍ، وإلىٰ مَصرَعِكَ مُبادِراتٍ، وَالشِّمرُ جالِسٌ عَلىٰ صَدرِكَ، مولِغٌ سَيفَهُ عَلىٰ نَحرِكَ، قابِضٌ عَلىٰ شَيبَتِكَ بِيَدِهِ، ذابِحٌ لَكَ بِمُهَنَّدِهِ، قَد سَكَنَت حَواسُّكَ، وخَفِيَت أنفاسُكَ، ورُفِعَ عَلَى القَنا رَأسُكَ

اسب حسین شیهه می‌کشید و اشک می‌ریخت و برمی‌گشت با زین واژگون. این بار صدای اسب حسین که آمد، این زن و بچه فکر کردن حسین دوباره آمده خداحافظی کنه. اما وقتی آمدن بیرون دیدند این یال اسب غرقه خون، زین اسب واژگون. این خانم‌ها آمدند بیرون، به سر و صورت می‌زدند.

بعد از یک عمر با عزت بودند، در پناه عباس، حسین بودن، آمدند غریب و تنها و خوار در این میدان، دویدند به سمت قتلگاه. اما چه صحنه‌ای دیدند؟ شمر بر سینه حسین نشسته، خنجر بر گلوی حسین گذاشته.

صلی الله علیکم یا اهل بیت النبوه

بعدی: نفی خودمحوری

قبلی: ایثار

بازگشت به فهرست

 

مطلب فوق در تاریخ 7/10/2025 در کتابخانه بنیاد امام علی (ع) منتشر شده است