مقدمه: معنای قیام امام حسین (علیهالسلام)
در جلسه گذشته بحثی را تحت عنوان «اصلاح امت» شروع کردیم با هدف شناسایی فلسفه و هدف قیام حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسلام). وقتی از کلمه «قیام» استفاده میکنیم، در واقع یک پیشفرض را در نظر گرفتهایم: اینکه آن حضرت قیام کرده است.
یکی از نظراتی که بین گروهی از علما وجود دارد این است که اصلاً امام حسین (علیهالسلام) قیام نکرده است. آنها معتقدند که امام حسین (علیهالسلام) فقط از خود دفاع کردند. ظالمانی میخواستند ایشان را به شهادت برسانند و ایشان تلاش کردند خود را حفظ کنند. حتی فرمودند: «من حاضرم به سرزمینهای دیگر بروم. راه مرا باز کنید، به یمن یا دورتر میروم.» بنابراین قیامی در کار نبود.
اما ما چرا از کلمه قیام استفاده میکنیم؟ به این خاطر که واقعاً فعالیتها و اقدامهایی از طرف امام حسین (علیهالسلام) انجام شد که ما حتماً آن را قیام مینامیم.
حدیث مشهوری است که هم شیعه و هم اهل سنت از پیغمبر اکرم (صلوات الله علیه وآله) نقل کردهاند:
الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ إِمَامَانِ قَاما أَوْ قَعَدا (مناقب آل أبى طالب، ج ۲، ص ۱۳۸)
«حسن و حسین (علیهما السلام) دو امامند؛ چه قیام کنند و چه قیام نکنند.»
در این حدیث نبوی، پیغمبر اکرم میفرمایند: «حسن و حسین فرزندان من امام هستند، چه قیام کنند چه بنشینند، چه صلح کنند چه بجنگند.» ببینید در این حدیث از کلمه قیام استفاده شده راجع به امام حسین (علیهالسلام)، و این خودش یکی از نشانههاست که امام حسین قیام کردند.
مرور نظریات مختلف درباره هدف قیام
در جلسه گذشته دیدگاههای مختلفی را که بین علمای شیعه در رابطه با قیام و هدف این قیام وجود داشت، به سرعت مرور کردیم. گفتیم که اغلب علما هدف امام حسین (علیهالسلام) را وقتی میخواهند بیان کنند، میگویند امام حسین (علیهالسلام) برای شهادت قیام کرد – یعنی از اول دنبال این بود که به شهادت برسد.
نظریه شهادت
این شهادت را گفتیم که برخی تعبیر عرفانی دارند: چون امام به یک مقام و موقعیت ملکوتی رسیده بود، دیگر نمیتوانست در این ظرف دنیا بگنجد و میخواست به وصال حق تعالی برسد، پس دنبال شهادت بود.
برخی گفتند این شهادت فدیهای است – یعنی امام خود را فدا کرد تا فدیهای برای گناهان امت باشد.
عدهای گفتند این تکلیفی بود که خدا بر عهده او قرار داد. روایت شده که رسول الله (صلی الله علیه وآله) را در خواب دید و حضرت فرمود:
إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلاً
»خداوند خواسته است تو را کشته ببیند.»
پس یک تکلیفی بر عهده حسین (علیهالسلام) گذاشته شد که باید برود کشته شود.
اما اغلب تحلیلگران قیام عاشورا، مخصوصاً در صد سال اخیر، هدف امام حسین (علیهالسلام) را شهادت میدانند – آن هم شهادت سیاسی. مخصوصاً با توجه به اینکه در قرن بیستم اسلام سیاسی قوت گرفت و نهضتهای سیاسی اسلامی رشد کردند، این تحلیل دائماً بیشتر طرفدار پیدا کرد.
اغلب علما طرفدار این نظریه هستند که امام حسین (علیهالسلام) برای رسیدن به یک هدف سیاسی رفت و خود را به شهادت رساند. هدفش این بود که شهید شود.
مثلاً دکتر شریعتی تعبیری دارد و میگوید: «شهادت حمزهای» و «شهادت حسینی». شهادت را تقسیم میکند و میگوید: یک شهادتی ما داریم مثل حمزه که او رفت دشمن را بکشد، ولی دشمن او را کشت – این شهادت حضرت حمزه، سیدالشهداء است. اما یک سیدالشهدای دیگر داریم که شهادت حسینی است – او اصلاً هدفش این بود که کشته شود، رفت که کشته شود.
علمای متعدد این حرف را بیان کردهاند. حتی از علمای لبنان، جناب معروف حسنی میگوید: اصلاً امام حسین (علیهالسلام) میتوانست پیروز شود، حتی میتوانست یک نقشهای بکشد و تلاشی بکند، ولی مخصوصاً خواست کشته شود تا به آن هدف مهمتر برسیم.
استاد همایی میگوید: امام حسین (علیهالسلام) حداقل میتوانست از اول، به جای اینکه به کوفه بیاید، به سمت یمن برود – به مناطقی که آنجا دست یزیدیها به او نرسد. آنجا یک حکومت کوچک تشکیل میداد و کمکم فعالیت میکرد. ولی او دنبال پیروزی، دنبال قدرت، دنبال حکومت اصلاً نبود. یک هدفی داشت که فقط با کشته شدن محقق میشد. او میخواست یک مظلومیتی را به عالم نشان دهد، میخواست با کشته شدن خودش یک فاجعهای را رقم بزند تا وجدانهای خفته بیدار شوند.
علمای مختلف دیگری نیز همین نظر را دارند. بیشترین طرفداران، همین هدف شهادت سیاسی را پذیرفتهاند.
نظریه حکومت
نظریه دوم: کسانی هستند که معتقدند امام حسین (علیهالسلام) برای کشته شدن نرفت، بلکه برای حکومت رفت. هدفش این بود که حکومت را بگیرد، قدرت را به دست بگیرد و از طریق حکومت و قدرت، آن اهدافی را که دارد تحقق بخشد.
او رفت اما نتوانست. دشمن حیلهگر بود و پیشبینیها درست از آب درنیامد. البته پیشبینی امام حسین (علیهالسلام) کاملاً دقیق و درست بود که بهترین جایی که میشد رفت، کوفه بود. هیچ جای دیگر در دنیا مثل کوفه طرفدار شیعه و امام حسین (علیهالسلام) وجود نداشت. ولی کوفهای که نعمان بن بشیر روی آن بود، با کوفهای که ابن زیاد بر آن مسلط شد، فرق داشت. دشمن ابن زیاد را فرستاد، صحنه دگرگون شد و امام حسین (علیهالسلام) نتوانست به هدفش برسد. او جلادی بود که طوری رفتار کرد که اصلاً راهی باقی نگذاشت.
کسانی که میگویند هدف امام حسین (علیهالسلام) رسیدن به حکومت بود، خود به دو گروه تقسیم میشوند:
گروه اول: معتقدند که امام حسین (علیهالسلام) میدانست شهید میشود، ولی میدانستن شهادت دلیل نمیشود که برای شهادت برود. مثل کسی که به جبهه میرود و میداند احتمال شهادت زیاد است، ولی میرود برای پیروزی – حالا اگر شهید هم شد، شد.
مخصوصاً با توجه به نظریات کلامی که در شیعه وجود دارد مبنی بر اینکه علم امام محدودیت ندارد و امام همه چیز را میداند، و احادیث متعددی که از پیغمبر نقل میکنند که پیغمبر اصلاً خبر داده بود از شهادت امام حسین (علیهالسلام)، و امام حسین (علیهالسلام) خودش خبر میداد که «ما کشته میشویم» – پس وقتی امام حسین (علیهالسلام) میدانسته، این نظریه شهادت را تقویت میکند.
علامه مجلسی و علامه طباطبایی هر دوی آنها معتقدند امام حسین (علیهالسلام) میدانسته که شهید میشود، ولی برای حکومت رفت.
گروه دوم: کسانی مثل شیخ مفید و سید مرتضی میگویند: اصلاً چه کسی گفته امام حسین (علیهالسلام) میدانسته که شهید میشود؟
شیخ مفید میگوید: ما هیچ دلیل – نه عقلی و نه نقلی – نداریم برای اینکه امام حسین (علیهالسلام) میدانسته که در عاشورای سال ۶۱ قرار است شهید شود. حالا اگر هم به او خبر داده بودند که «تو شهید میشوی»، احتمال میدهد که برود حکومت را هم بگیرد، موفق هم بشود، و بعداً در مبارزهای شهید هم شود.
سید مرتضی قاطعانه میگوید: امام حسین (علیهالسلام) نمیدانست. علم امام معنیاش این نیست که همه جزئیات را میدانسته. امام یک چیزهایی را خدا عنایت میکند و میداند، یک چیزهایی را نه.
نظرات بسیار پراکنده و گوناگون است. اگر بخواهیم وارد این نظرات شویم، بحثها بسیار مفصل است. من اصلاً وارد این بحثها نمیشوم. اگر کسی علاقمند است که این بحث را به خوبی مطالعه کند، بهترین کتاب در این زمینه، کتاب «عاشوراشناسی» جناب آقای محمد اسفندیاری است – کتاب بسیار ارزشمندی است. توصیه میکنم دوستانی که علاقه دارند راجع به این موضوع و این نظریات و تحلیلها و دلیلهایش مطالعه کنند، کتاب عاشوراشناسی جناب اسفندیاری را بخوانند.
ماهیت قیام امام حسین (علیهالسلام)
ما از این بحثها عبور میکنیم و میخواهیم به بحث اصلی خود برسیم. گفتیم ما یک بحث داریم: قیام. امام حسین (علیهالسلام) قیام کرد – یعنی چه؟
یک سری فکتهای تاریخی است که هیچ تردیدی در آن نیست:
- امام حسین (علیهالسلام) بیعت نکرد. در مقابل جلادی مثل یزید بیعت نکردن، در معادلات سیاسی یعنی ایستادگی کردن در مقابل او. این خودش یک نوع قیام است.
- امام حسین (علیهالسلام) اعتراض کرد، سخنرانی کرد، انتقاد میکرد و راحت حرف میزد. این هم یک قیام است. قیام فقط این نیست که شمشیر در دست بگیرد.
- امام حسین (علیهالسلام) مکاتبه میکرد، نامه مینوشت به کوفیها، یار جمع میکرد، برنامهریزی میکرد. یعنی فعالیت سیاسی را شروع کرده بود علیه این حکومت.
- از همه روشنتر، مقاومت تا شهادت، جنگیدن و جهاد. این اسمش قیام است.
شکی نیست که امام حسین (علیهالسلام) قیام کرد. اما این بحثی که بین علما وجود دارد – و بحثش هم خیلی داغ است – این است: آیا او برای شهادت بود یا برای حکومت؟
تمایز بین هدف اولیه و ثانویه
اگر بخواهیم یک مقدار واقعبینانه و هدفمند نگاه کنیم، باید از این قیام سود ببریم و نتیجه بگیریم. حالا چه شهادت بود چه حکومت – بحثش خیلی مفصل است و همه برای نظریه خودشان ده تا بیست تا دلیل دارند.
اما من میخواهم بگویم: چه حکومت چه شهادت – هر کدام، امام حسین (علیهالسلام) میخواست برود شهید شود که چه بشود؟ یا امام حسین (علیهالسلام) میخواست برود حکومت را بگیرد و در راه گرفتن حکومت شهید بشود یا نشود – که چه بشود؟
ببینید، آن «که چه بشود» یک بعد دیگری است. من دارم روی آن علامت سؤال میگذارم.
منظورم چیست؟ منظورم این است که تمام این بحثهایی که این همه جدل و بحث و کتاب و مقاله راجع به آن نوشته شده، به نظر من راجع به هدف ثانویه امام حسین (علیهالسلام) است.
یعنی یک هدف اولیهای ما باید متوجه شویم که امام حسین (علیهالسلام) داشت. برای آن هدف اولیه، حالا یک عده میگویند رفت که شهید شود تا به آن هدف برسد، و یک عده میگویند رفت حکومت را بگیرد تا به آن هدف برسد. من میخواهم بگویم: ما در این شبها میخواهیم راجع به آن هدف اولیه صحبت کنیم.
ضرورت تکیه بر مستندات تاریخی
این هدف را هم به جای این تحلیلهای که خیلیهایش ذوقی است، خیلیهایش عرفانی است، خیلیهایش سیاسی است و خیلیهایش مد روز است – میگویند: «بحث سیاسی است، همه میگویند پس امام حسین (علیهالسلام) هم …» – من میگویم: ما در این بحث باید فقط به مستندات تاریخی تکیه کنیم.
نمیتوانیم باورهایمان را، مدمان را، خواستههایمان را، آرزوهایمان را به اسم امام حسین (علیهالسلام) بزنیم. سند تاریخی بیاوریم و بگوییم: امام حسین (علیهالسلام) فرمود «من هدفم این است». دو سند تاریخی مهم ما در این زمینه داریم:
سند اول: خطبه منا
یکی خطبه امام حسین (علیهالسلام) در منا است – سه سال قبل از عاشورا، هنوز زمان معاویه. این نشان میدهد که حضرت از قبل فعالیت و قیام خود را شروع کرده بود. در این خطبه، امام حسین (علیهالسلام) به صراحت میفرمایند:
وَلَكِنْ لِنُرِيَ اَلْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ اَلْإِصْلاَحَ فِي بِلاَدِكَ وَ يَأْمَنَ اَلْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ يُعْمَلَ بِفَرَائِضِكَ وَ سُنَنِكَ وَ أَحْكَامِكَ
«خدایا، من دارم قیام میکنم، من حرکت کردم، من اعتراض میکنم، من سخنرانی میکنم، من بلند شدم برای اینکه معالم دین تو را به مردم نشان بدهم و برای اینکه اصلاح کنم سرزمین را – این سرزمین اسلامی را.»
سند دوم: وصیت به محمد بن حنفیه
سند دومی هم داریم: وصیتی است که امام حسین (علیهالسلام) وقت خروج از مکه نوشتند و به برادرشان محمد بن حنفیه دادند. این هم در تاریخ ثبت شده است.
آن وصیت کوتاهی است که امام حسین (علیهالسلام) شهادت میدهند به وحدانیت خدا، بعد میفرمایند: «من بیخودی و برای خوشگذرانی، برای قدرت و برای این چیزها نمیروم. برای چه خروج کردم؟»
إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ اَلْإِصْلاَحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ اَلْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي
«من هدفم اصلاح امت جدم است. هدف من از این قیام، اصلاح امت و امر به معروف و نهی از منکر است.»
من معتقدم هدف اولیه، اصلی و نهایی در این قیام، اصلاح امت است. امر به معروف و نهی از منکر هم روش اصلاح است.
در شبهای آینده در مورد این توضیح میدهیم و خواهیم دید که واقعاً این اصلاح امت چه بوده، منظور حضرت چه چیزی است، چه اتفاقی افتاده که باید اصلاح میشد، و چگونه حضرت میخواست این اصلاح را انجام دهد.
بعدی: بخش اول خطبه منا
قبلی: اهمیت شناخت هدف امام حسین (علیهالسلام)
مطلب فوق در تاریخ 23/10/2025 در کتابخانه بنیاد امام علی (ع) منتشر شده است