بخش اول خطبه منا

 

تمایز بین هدف اولیه و ثانویه

موضوع هدف امام حسین (علیه‌السلام) از قیامی که در عاشورا به اوج خود رسید را در این شب‌ها پیگیری می‌کنیم. عرض کردیم که در اینکه قیام انجام شده تردیدی نیست، اما عمده بحث‌ها، اختلافات، گفتگوها و جنجال‌ها معمولاً بر سر هدف ثانویه است: آیا امام حسین (علیه‌السلام) رفت شهید شود یا رفت حکومت را بگیرد و در آن راه شهید شد؟

اما گفتیم که یک هدف اولیه و مهم‌تری اینجا مطرح است که ما باید روی آن تمرکز کنیم. برخلاف آن هدف ثانویه که بسیار اختلافی است و دیدگاه‌های مختلف با نظرات گوناگون در مورد آن مطرح شده، هر چقدر هم بحث کنیم و به فرض به نتیجه هم برسیم، به نظرم خیلی سودی برای ما ندارد که حالا امام حسین (علیه‌السلام) می‌دانستند شهید می‌شوند یا نمی‌دانستند، می‌خواستند شهید شوند یا نشوند. این الان برای ما تغییر چندانی در زندگی و برنامه‌هایمان ایجاد نمی‌کند.

اما آن هدف اولیه، اولاً قطعی است و هیچ اختلافی هیچ‌کس در آن ندارد، ثانیاً بسیار مفید است چون واقعاً در زندگی امروز ما مؤثر است، و از طرف دیگر مستند و صریح است. یعنی در مستندات تاریخی به صراحت این هدف ذکر شده و امام حسین (علیه‌السلام) هدف خود را از قیامشان به صراحت بیان کردند.

 

دو سند تاریخی صریح

گفتیم دو سند تاریخی صریح ما اینجا داریم. یکی خطبه امام (علیه‌السلام) در منا که آنجا می‌فرمایند:

وَلَكِنْ لِنُرِيَ اَلْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ اَلْإِصْلاَحَ فِي بِلاَدِكَ وَ يَأْمَنَ اَلْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ يُعْمَلَ بِفَرَائِضِكَ وَ سُنَنِكَ وَ أَحْكَامِكَ

یکی هم در وصیتی که به محمد بن حنفیه، برادرشان نوشتند، آنجا هم می‌فرمایند:

إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ اَلْإِصْلاَحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ اَلْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي

پس فهمیدیم که هدف اصلی، مصرح و بسیار شفاف امام حسین (علیه‌السلام)، اصلاح امت و اصلاح جامعه اسلامی بود.

ما این دو سند را باید دقیق بخوانیم. اگر کسی دوست داشته باشد بهره از مجالس امام حسین (علیه‌السلام) ببرد و بتواند معرفت کسب کند از این مجالس، به نظرم برایش لازم است که این دو سند را حداقل دقیق بخواند و روی آن فکر کند. من هم سعی می‌کنم در حد وقت محدودم به این دو مورد در این چند شب فشرده برسم.

 

معرفی خطبه منا و راوی آن

این خطبه که راوی اصلی آن سُلَیم بن قیس هلالی است. سلیم بن قیس شخصیتی والامقام و جلیل‌القدر است و راوی اصلی این خطبه هم او است.

او می‌گوید که امام حسین (علیه‌السلام) یک یا دو سال قبل از مرگ معاویه – معاویه سال ۶۰ هجری به درک واصل شد – در ایام حج سال ۵۸ یا سال ۵۹ این خطبه را ایراد کردند.

سُلَیم می‌گوید: امام حسین (علیه‌السلام) به بنی هاشم فرمودند که بروید افراد صاحب صلاح، علما، عبّاد و بزرگان را – هرکسی که هست در حج – جمع کنید بیایند، من برایشان می‌خواهم صحبت کنم.

پس یک جلسه بسیار مهم در مراسم حج برنامه‌ریزی شد توسط امام حسین (علیه‌السلام). سُلَیم می‌گوید که بیش از ۷۰۰ تابعی و ۲۰۰ صحابی پیغمبر در این جلسه حضور داشتند.

تابعین و صحابیان – فرقشان را می‌دانید: کسانی که پیغمبر را درک کردند و در زمان حیات پیغمبر بودند، به اینها می‌گفتند صحابی. کسانی که پیغمبر را درک نکردند، بعداً به دنیا آمدند یا آن موقع در جایی که پیغمبر بود نبودند، ولی اصحاب پیغمبر را درک کردند، به اینها می‌گفتند تابعین. این تابعین هم دارای شأن و مقام بزرگی هستند، چه برسد به صحابیان. یک چنین جمعی تشکیل شد و امام حسین (علیه‌السلام) خطبه‌ای را خواندند.

آن خطبه‌ای که نقل شده، دو بخش دارد:

قسمت اول: آنچه سُلَیم در کتابش نقل کرده و از طریق دیگری به ما نرسیده است. آن قسمت در مورد فضایل اهل بیت و حق بودن امیرالمؤمنین، غدیر خم، ولایت و امثال اینهاست.

قسمت دوم: که ابن شعبه حرّانی در تحف‌العقول نقل کرده و دیگران هم مثل علامه مجلسی از او نقل کردند. محتوای بخش دوم، موضوع امر به معروف و نهی از منکر و انتقاد از علمای دین به خاطر سکوتی است که در برابر ظالمین دارند.

در حاشیه خیلی خلاصه بگویم: سُلَیم گفتم خود شخصیت معتبری است، اما کتابی که امروز به دست ما رسیده است از سُلَیم – که تحت عنوان «اسرار آل محمد» (صلوات الله علیهم اجمعین) هم چاپ شده – این کتاب خیلی معتبر نیست. چرا معتبر نیست؟ به این خاطر که تحقیقات نشان می‌دهد این نسخه‌ای که الان دست ما است، آن نسخه اصلی نیست و در طول تاریخ خیلی به آن اضافه شده است. ولی تحف‌العقول کتاب معتبرتری است. آن قسمتی هم که مربوط به بحث ما است در تحف‌العقول آمده و من از تحف‌العقول نقل می‌کنم.

حال برویم سراغ خطبه در تحف‌العقول. این خطبه را می‌خواستم به خاطر وقت قسمت‌هایش را خلاصه بگویم، دیدم اصلاً کلمه کلمه‌اش باید خوانده شود. سعی می‌کنم به سرعت این را بخوانم. هر قطعه را برایش عنوان گذاشتم تا بفهمیم امام حسین (علیه‌السلام) برای چه جمع کرد صحابه، تابعین و کبار و علما را – می‌خواهد یک حرف مهم برایشان بزند. در آخر این خطبه، حضرت هدف خود را از قیام صریح بیان می‌کند که هدف از قیام چه چیزی است.

 

بخش اول: عبرت از سرنوشت علمای بنی‌اسرائیل

از اینجا شروع می‌شود:

اِعْتَبِرُوا أَيُّهَا اَلنَّاسُ بِمَا وَعَظَ اَللَّهُ بِهِ أَوْلِيَاءَهُ مِنْ سُوءِ ثَنَائِهِ عَلَى اَلْأَحْبَارِ إِذْ يَقُولُ: لَوْلاٰ يَنْهٰاهُمُ اَلرَّبّٰانِيُّونَ وَاَلْأَحْبٰارُ عَنْ قَوْلِهِمُ اَلْإِثْمَ وَقَالَ: لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ۚذَٰلِكَ بِمَا عَصَوا وَّكَانُوا يَعْتَدُونَ كَانُوا لَايَتَنَاهَوْنَ عَن مُّنكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ

«ای مردم، از آنچه خدا اولیای خود را با آن موعظه کرده و از علمای یهود بدگویی کرده، درس بگیرید؛ آنجا که می‌گوید: “چرا ربی‌ها و حبرها آنها را از سخنان ناروایشان نهی نمی‌کنند؟” و فرموده است: “آنان که از بنی‌اسرائیل کفر ورزیدند بر زبان داود و عیسی بن مریم لعنت شدند. آن بدین خاطر بود که آنها نافرمانی کردند و تجاوزگری می‌نمودند. آنها از کارهای نادرستی که می‌کردند یکدیگر را نهی نمی‌کردند. چه بد بود آنچه می‌کردند!»

ای مردم کسانی که جمع شدید، شما علمایید، علمای اسلام. اینجا جمع شدید، حواستان هست که قرآن راجع به علما چه گفته؟

قرآن هرجا راجع به روحانیت و علما خواسته حرف بزند، راجع به علمای مسیحیت و علمای یهود حرف زده، به این خاطر که هنوز اسلام علمایش تشکیل نشده بودند. وقتی قرآن نازل می‌شد، هرچه می‌خواست راجع به علما بگوید، آنجا گفته.

اینجا امام حسین (علیه‌السلام) به علما دارد می‌گوید: حواستان باشد، راجع به شما قرآن چه گفته؟ این را راجع به یهودی‌ها گفته، ولی منظورش به شما هم هست. اصلاً برای اینکه شما بشنوید گفته.

چه گفته؟ قرآن مؤاخذه می‌کند علمای یهود را که چرا اینها در مقابل حرف‌های بی‌حساب و حرام‌خوری‌ها ساکت هستند.

بعد حضرت می‌فرمایند: کافران بنی‌اسرائیل در زبان داوود و عیسی لعن شدند – لعنت می‌کردند این کافران را.

کافران چه کسانی بودند که لعنت می‌شدند؟ ببینید خیلی این پرمعناست. نمی‌گوید این کسانی بودند که مثلاً اعتقادات باطل داشتند و کافر شدند. می‌گوید چه کسانی بودند که لعنت شدند؟ به خاطر اینکه نهی از منکر نمی‌کردند. چه بد می‌کردند اینها که در جامعه ظلم بود، فساد بود، و اینها ساکت بودند.

 

بخش دوم: علت سرزنش علما

بعد حضرت می‌فرمایند که می‌دانید چرا خدا علما را این‌طوری سرزنش کرد؟

وَإِنَّمَا عَابَ اَللَّهُ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ لِأَنَّهُمْ كَانُوا يَرَوْنَ مِنَ اَلظَّلَمَةِ اَلَّذِينَ بَيْنَ أَظْهُرِهِمُ اَلْمُنْكَرَ وَ اَلْفَسَادَ فَلاَ يَنْهَوْنَهُمْ عَنْ ذَلِكَ رَغْبَةً فِيمَا كَانُوا يَنَالُونَ مِنْهُمْ وَ رَهْبَةً مِمَّا يَحْذَرُونَ وَ اَللَّهُ يَقُولُ: فَلاٰتَخْشَوُا اَلنّٰاسَ وَ اِخْشَوْنِ وَ قَالَ: اَلْمُؤْمِنُونَ وَ اَلْمُؤْمِنٰاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيٰاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ اَلْمُنْكَرِ

«و خدا آنان را بدین خاطر نکوهش کرد که آنها از ستمگرانی که در میانشان بودند کارهای زشت و فساد را می‌دیدند، ولی نهیشان نمی‌کردند – به طمع آنچه از آنها به ایشان می‌رسید و از بیم آنچه از آن می‌ترسیدند؛ با اینکه خدا می‌فرماید: “از مردم نترسید و از من بترسید”. و می‌فرماید: “مردان و زنان باایمان دوستان یکدیگرند، به کارهای پسندیده فرمان می‌دهند و از کارهای ناپسند باز می‌دارند.»

سرزنشی که خدا علما را می‌کرد، چون می‌دیدند این علما که ظالمین دارند ظلم می‌کنند، اختلاس‌گرها دارند اختلاس می‌کنند، دارد فساد جامعه را می‌گیرد، اینها دنبال کار خودشان هستند، ساکت هستند، دارند عبادتشان را می‌کنند – به اصطلاح خودشان. چرا؟ چون از حکومت به اینها می‌رسید. اینها هم برای اینکه این مواجب قطع نشود، ساکت بودند. چون می‌ترسیدند – کسی که انتقاد می‌کرد با او برخورد می‌شد.

در حالی که خدا گفته: از کسی نترسید، فقط از من بترسید. خدا گفته: در جامعه اسلامی همه بر هم ولایت دارند، همه باید امر به معروف و نهی از منکر کنند. وقتی می‌بینند در جامعه فساد هست، باید فریاد بزنند، باید داد بزنند، باید اعتراض بکنند.

ببینید امام حسین (علیه‌السلام) مشکل جامعه را با مؤثرترین اقشار جامعه دارد این‌گونه مطرح می‌کند. کم‌کم می‌خواهیم بفهمیم چرا، هدف قیام چه بود، فساد چه بود که امام حسین (علیه‌السلام) می‌خواست در مقابلش اعتراض بکند.

 

بخش سوم: اهمیت امر به معروف و نهی از منکر

بعد می‌فرمایند:

فَبَدَأَ اَللَّهُ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْيِ عَنِ اَلْمُنْكَرِ فَرِيضَةً مِنْهُ لِعِلْمِهِ بِأَنَّهَا إِذَا أُدِّيَتْ وَ أُقِيمَتِ اِسْتَقَامَتِ اَلْفَرَائِضُ كُلُّهَا هَيِّنُهَا وَ صَعْبُهَا وَ ذَلِكَ أَنَّ اَلْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْيَ عَنِ اَلْمُنْكَرِ دُعَاءٌ إِلَى اَلْإِسْلاَمِ مَعَ رَدِّ اَلْمَظَالِمِ وَ مُخَالَفَةِ اَلظَّالِمِ وَ قِسْمَةِ اَلْفَيْءِ وَ اَلْغَنَائِمِ وَ أَخْذِ اَلصَّدَقَاتِ مِنْ مَوَاضِعِهَا وَ وَضْعِهَا فِي حَقِّهَا

«پس خدا با امر به معروف و نهی از منکر – که تکلیف واجبی است – آغاز کرد، زیرا می‌دانست اگر این فرضیه ادا شود و برپا گردد، همه فرایض از آسان و دشوار برپا داشته خواهند شد؛ زیرا امر به معروف و نهی از منکر یعنی دعوت به اسلام همراه با کنار زدن ستمکاری‌ها و مخالفت با ستمکار و توزیع بیت‌المال و غنائم و گرفتن زکات از جایگاه‌هایش و صرف آن در اموری که سزاوار است در آن هزینه شود.»

خدا فرمود: «يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ» – ببینید اولین ویژگی مؤمنین را امام حسین (علیه‌السلام) می‌گوید. چرا خدا اولین ویژگی جامعه اسلامی را امر به معروف و نهی از منکر بیان کرده؟ به این خاطر که اگر این فریضه ادا بشود، اگر امر به معروف و نهی از منکر در بین جامعه باشد، بقیه فرایض همه انجام می‌شود. مشکلات دیگر، گناهان دیگر، همه حل می‌شود. اگر امر به معروف و نهی از منکر در جامعه برقرار باشد، هم گناهان بزرگ هم گناهان کوچک، ساده‌هایش و سخت‌هایش.

اما امام حسین (علیه‌السلام)، امر به معروف و نهی از منکر یعنی چه؟ برای ما تعریف کنید. امر به معروف یعنی چه؟ می‌گوییم حجابت را رعایت کن؟ این است تعریف امام حسین (علیه‌السلام) از امر به معروف و نهی از منکر؟

امام حسین (علیه‌السلام) می‌گوید: امر به معروف و نهی از منکر یعنی دعوت به اسلام و مخالفت با ظالم، سکوت نکردن در مقابل ظلم، و توزیع عادلانه ثروت در جامعه.

امر به معروف و نهی از منکر یعنی ساکت نبودن در برابر اختلاس‌ها، ساکت نبودن در برابر رانت‌ها، و ساکت نبودن در برابر مناسبات قدرتی که هیچ‌کس پاسخگو نیست که چه شد، کجا برد، کجا خورد – نه گزارشی، نه شفافیتی.

ببینید امر به معروف و نهی از منکر، امام حسین (علیه‌السلام) اینجا دارد می‌گوید و اینجا دارد نشان می‌دهد که ریشه مشکلات جامعه کجا است.

 

بخش چهارم: موقعیت و مسئولیت علما

بعد اشاره می‌کنند به موقعیت و نفوذ علما و می‌فرمایند:

ثُمَّ أَنْتُمْ أَيَّتُهَا اَلْعِصَابَةُ عِصَابَةٌ بِالْعِلْمِ مَشْهُورَةٌ وَبِالْخَيْرِ مَذْكُورَةٌ وَبِالنَّصِيحَةِ مَعْرُوفَةٌ وَبِاللَّهِ فِي أَنْفُسِ اَلنَّاسِ مَهَابَةٌ يَهَابُكُمُ اَلشَّرِيفُ وَ يُكْرِمُكُمُ اَلضَّعِيفُ وَ يُؤْثِرُكُمْ مَنْ لاَ فَضْلَ لَكُمْ عَلَيْهِ وَ لاَ يَدَ لَكُمْ عِنْدَهُ تَشْفَعُونَ فِي اَلْحَوَائِجِ إِذَا اِمْتَنَعَتْ مِنْ طُلاَّبِهَا وَ تَمْشُونَ فِي اَلطَّرِيقِ بِهَيْبَةِ اَلْمُلُوكِ وَ كَرَامَةِ اَلْأَكَابِر

«سپس شما ای گروه نیرومند! گروهی هستید که به دانش و نیکی و خیرخواهی معروفید و به وسیله خدا در دل مردم مهابتی دارید که شرافتمند از شما حساب می‌برد و ناتوان شما را گرامی می‌دارد و آنان که هم‌درجه شمایند و بر آنها حق نعمتی ندارید، شما را بر خود پیش می‌دارند. شما واسطه حوائجی هستید که از خواستارانشان دریغ می‌دارند و به هیبت پادشاهان و ارجمندی بزرگان در میان راه گام برمی‌دارید.»

شما احترام دارید، مردم به شما احترام می‌گذارند. در خیابان رد می‌شوید، دولا می‌شوند. شأنی برای شما قائل هستند، نفوذ دارید، حرفتان می‌رود در جامعه. این یک مسئولیت گردن شماست. این مسئولیت، نفوذ و اکرامی که مردم برای شما قائل هستند. مگر اینها چیز خاصی دارند که مردم علما را اکرام می‌کنند؟ امام حسین (علیه‌السلام) اکرام می‌کنند اکرام می‌کنند می‌فرماید: نه.

أَ لَيْسَ كُلُّ ذَلِكَ إِنَّمَا نِلْتُمُوهُ بِمَا يُرْجَى عِنْدَكُمْ مِنَ اَلْقِيَامِ بِحَقِّ اَللَّهِ وَ إِنْ كُنْتُمْ عَنْ أَكْثَرِ حَقِّهِ تَقْصُرُونَ فَاسْتَخْفَفْتُمْ بِحَقِّ اَلْأَئِمَّةِ فَأَمَّا حَقَّ اَلضُّعَفَاءِ فَضَيَّعْتُمْ وَ أَمَّا حَقَّكُمْ بِزَعْمِكُمْ فَطَلَبْتُمْ فَلاَ مَالاً بَذَلْتُمُوهُ وَ لاَ نَفْساً خَاطَرْتُمْ بِهَا لِلَّذِي خَلَقَهَا وَ لاَ عَشِيرَةً عَادَيْتُمُوهَا فِي ذَاتِ اَللَّه

«آیا همه اینها از آن رو نیست که به شما امیدوارند که به حقّ خدا قیام کنید؟ اگرچه از بیشتر حقوق خداوندی کوتاهی کرده‌اید، از این رو حق امامان را سبک شمرده، حقوق ضعیفان را تباه ساخته‌اید و به پندار خود حقّ خود را گرفته‌اید. شما در این راه نه مالی خرج کردید و نه جانی را برای خدا که آن را آفریده به مخاطره انداختید و نه برای رضای خدا با عشیره‌ای درافتادید.»

به خاطر اینکه مردم فکر می‌کنند شما برای خدا دارید کار می‌کنید – برای خدا درس خواندید، برای خدا دارید فعالیت می‌کنید.

ولی الان اتفاقی که افتاده، امام حسین (علیه‌السلام) می‌گوید: جامعه اسلامی به شرایطی رسیده که در این جامعه شما علما فقط فکر خودتان هستید، فکر مؤسساتتان، دفتر و دستتان – حالا به تعبیر امروزی من دارم می‌گویم، هر زمان دوره خودش را دارد. فقط به فکر خودتان هستید. اگر یک چیزی از شما کم بشود، صدایتان درمی‌آید.

 

بخش پنجم: انتقاد از طلبکاری علما

بعد در ادامه می‌فرماید که شما تازه از خدا هم طلبکار شدید:

أَنْتُمْ تَتَمَنَّوْنَ عَلَى اَللَّهِ جَنَّتَهُ وَ مُجَاوَرَةَ رُسُلِهِ وَ أَمَاناً مِنْ عَذَابِهِ لَقَدْ خَشِيتُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا اَلْمُتَمَنُّونَ عَلَى اَللَّهِ أَنْ تَحُلَّ بِكُمْ نَقِمَةٌ مِنْ نَقِمَاتِهِ لِأَنَّكُمْ بَلَغْتُمْ مِنْ كَرَامَةِ اَللَّهِ مَنْزِلَةً فُضِّلْتُمْ بِهَا وَ مَنْ يُعْرَفُ بِاللَّهِ لاَ تُكْرِمُونَ وَ أَنْتُمْ بِاللَّهِ فِي عِبَادِهِ تُكْرَمُونَ

«آیا شما از خدا توقع دارید بهشت و همنشینی پیامبران و امان از عذابش را به شما بدهد؟ ای طلبکاران پرتوقع از خدا! من می‌ترسم کیفری از کیفرهای او بر شما فرود آید، زیرا شما از کرامت خدا به منزلتی دست یافته‌اید که بدان بر دیگری برتری دارید و کسی را که به وسیله خدا به شما شناسانده می‌شود گرامی نمی‌دارید، با اینکه خود به خاطر خدا در میان مردم احترام دارید.»

ما زحمت کشیدیم برای دین، تبلیغ کردیم، کتاب نوشتیم، کار داریم می‌کنیم – ما باید بالا بالاهای بهشت باشیم! طلبکار هم هستید از خدا.

ولی من نگرانم، طلبکارهای از خدا. من می‌ترسم عذاب خدا بر شما نازل شود. کسی که به خاطر خدا آمده دارد حرف می‌زند و دعوت به خدا می‌کند، شما اصلاً به او اعتنا نمی‌کنید. بعد از خدا هم طلبکار هستید که شما را بالاترین درجات بهشت ببرد.

 

بخش ششم: بی‌توجهی علما به پیمان‌های الهی

بعد می‌فرماید – ببینید این نکته‌ها خیلی نکته‌های عمیقی است:

وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اَللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلاَ تَفْزَعُونَ وَ أَنْتُمْ لِبَعْضِ ذِمَمِ آبَائِكُمْ تَفْزَعُونَ وَ ذِمَّةُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَحْقُورَةٌ وَ اَلْعُمْيُ وَ اَلْبُكْمُ وَ اَلزَّمْنَى فِي اَلْمَدَائِنِ مُهْمَلَةٌ لاَ تُرْحَمُونَ وَ لاَ فِي مَنْزِلَتِكُمْ تَعْمَلُونَ وَ لاَ مَنْ عَمِلَ فِيهَا تُعِينُونَ وَ بِالْإِدْهَانِ وَ اَلْمُصَانَعَةِ عِنْدَ اَلظَّلَمَةِ تَأْمَنُونَ

«شما می‌بینید که پیمان‌های خدا شکسته شده و نگران نمی‌شوید، با اینکه برای یک نقض پیمانِ پدران خود به هراس می‌افتید. می‌بینید که پیمان رسول خدا(ص) خوار و ناچیز شده و کورها و لال‌ها و از کار افتاده‌ها در شهرها رها شده‌اند و کسی به آنها رحم نمی‌کند و در خور مسئولیت خود کار نمی‌کنید و به کسانی که در آن راه تلاش می‌کنند وقعی نمی‌نهید و خود به چاپلوسی و سازش با ظالمان آسوده‌اید.»

این همه ظلم و ستم می‌بینید، اصلاً انگار نه انگار. ولی اگر به گوشه قبای خودتان برخورد، صدایتان بلند می‌شود.

فقیرها، بیچاره‌ها و مستضعف‌ها – هیچ‌کس به آنها رحم نمی‌کند، شما اصلاً انگار نه انگار، خیالتان نیست. اما اگر یک کسی یک انتقادی از شما بکند، فردا با او برخورد می‌کنید. اگر یک چیزی مربوط به خودتان باشد…

ببینید، فساد جامعه این‌گونه بود که امام حسین (علیه‌السلام) فرمودند: من می‌بینم که این جامعه ریشه‌های فساد در آن گسترده شده و کسانی که باید در برابر این فساد بایستند و حرف بزنند، خودشان آمدند قاطی این سیستم شدند. معاویه تمام اینها را خریده بود – هشتاد هزار مسجد در سرزمین اسلامی، خطیبش و امام جمعه‌اش باید اول لعن علی می‌گفت، بعد خطبه نماز جمعه می‌خواند. اگر لعن نمی‌کرد، مواجبش نمی‌رسید.

کسانی که باید خودشان در مقابل این ظلم می‌ایستادند، شده بودند مواجب‌بگیر ظلم. امام حسین (علیه‌السلام) اکرام می‌کنند از اینجا قیام را شروع کرد.

بعدی: بخش دوم خطبه منا

قبلی: اهداف اولیه و ثانویه

بازگشت به فهرست

 

مطلب فوق در تاریخ 23/10/2025 در کتابخانه بنیاد امام علی (ع) منتشر شده است