۲۹ـ اعتماد به‌جای سوء ظن

 

مقدمه

به لطف خدا فرازهایی از دعای مکارم‌الاخلاق امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) را مرور کردیم و به بخش هشتم این دعا رسیده‌ایم. در این بخش، عبارت‌هایی آمده که امام سجاد (علیه‌السلام) از خدا اصلاح رابطه خودش با مردم را طلب می‌کند؛ جایگزینی روابط نادرست و منفی با رابطه‌های خوب و درست.

یکی از این روابط نادرست بین ما انسان‌ها، سوءظن و بدگمانی به همدیگر است. به خاطر همین به این عبارت می‌رسیم:

 

سومین درخواست: جایگزینی اعتماد با سوءظن

وَ أَبْدِلْنِي … مِنْ ظِنَّةِ أَهْلِ الصَّلَاحِ الثِّقَةَ

«و به‌جای بدگمانی شایستگان اعتماد را نصیبم فرما.»

امام سجاد (علیه‌السلام) از خداوند می‌خواهد: خدایا من از تو می‌خواهم که «وَ أَبْدِلْنِي» جایگزین کن و تبدیل کن رابطه من با انسان‌های صالح، به جای اینکه بدگمانی و سوءظن باشد، «الثِّقَةَ» و اطمینان و اعتماد بین ما برقرار باشد.

 

اهمیت مسئله اعتماد و سوءظن در قرآن

مسئله اعتماد و مسئله سوءظن خیلی مهم‌تر از آن چیزی که در ظاهر به نظر ما می‌رسد، از نگاه خدا و دین ما مطرح شده است. شاید ما حسن ظن داشتن و بدگمان نبودن را می‌گوییم خوب است، ولی فکر نمی‌کنیم این‌قدر مهم است. ولی ببینید جزو حرام‌های قطعی است که خدا نه یک بار و دو بار، چند بار صراحتاً راجع به آن تأکید کرده که شما باید مراقب گمان‌ها و فکر خودتان هم باشید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ …﴾ (الحجرات: ۱۲)

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید از بسیاری گمان‌ها بپرهیزید که برخی از گمان‌ها کوتاهی است.»

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از خیلی از گمان‌ها باید خودتان را، فکرتان را، دل‌تان را، ذهن‌تان را خالی کنید و دور کنید. چرا؟ چون بعضی از گمان‌ها گناه است، کوتاهی است و تقصیر است. مسئولیم ما در برابر این فکری که راجع به دیگران می‌کنیم، قضاوتی که راجع به دیگران می‌کنیم.

 

حرمت مؤمن برابر با حرمت کعبه

چقدر مهم است این موضوع! پیغمبر اکرم (صلی ‌الله ‌علیه ‌و‌آله)، ابن عباس می‌گوید:

نَظَرَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلَى اَلْكَعْبَةِ فَقَالَ مَرْحَباً بِكِ مِنْ بَيْتٍ مَا أَعْظَمَكِ وَ مَا أَعْظَمَ حُرْمَتَكِ وَ اَللَّهِ إِنَّ اَلْمُؤْمِنَ أَعْظَمُ حُرْمَةً عِنْدَ اَللَّهِ مِنْكِ لِأَنَّ اَللَّهَ تَعَالَى حَرَّمَ مِنْكِ وَاحِدَةً وَ حَرَّمَ مِنَ اَلْمُؤْمِنِ ثَلاَثاً دَمَهُ وَ مَالَهُ وَ أَنْ يُظَنَّ بِهِ ظَنَّ اَلسَّوْءِ (مجموعة ورّام، ج ۱، ص ۵۲)

پیغمبر نگاه کرد به کعبه – از کعبه مقدس‌تر جایی، مهم‌تر از کعبه که نداریم – و فرمود: چه خانه مهمی، چقدر تو حرمت داری، چقدر عظمت! اگر کسی برود به کعبه بی‌احترامی کند، چقدر کار زشتی کرده! بعد پیغمبر می‌فرماید: به خدا قسم حرمت و ارزش یک انسان مؤمن از کعبه بالاتر است.

اگر یک نفر الان بلند شود برود مکه و به کعبه توهین کند، چقدر ما همه ناراحت می‌شویم، چقدر برافروخته می‌شویم، محکوم می‌کنیم! اما اگر یک نفر به یک انسان توهین کند، چقدر برای‌مان مهم است؟

پیغمبر می‌فرماید: یک حرمت دارد کعبه – اینکه کسی آنجا بی‌احترامی نکند. ولی سه حرمت دارد یک انسان مؤمن:

۱ـ جان مؤمن محترم است: کسی حق ندارد جان کسی را بگیرد؛

۲ـ مال مؤمن محترم است: نمی‌توانیم مال کسی را برداریم؛

۳ـ سوءظن نمی‌توانی به کسی داشته باشی.

در همان ردیف جان و مال و آبرو! آیا ما این‌گونه نگاه کردیم تا حالا به این موضوع که قضاوت ما راجع به دیگران مثل این است که در مورد جان او بخواهیم تجاوز کنیم، جانش را بگیریم، مالش را بگیریم، از او بدزدیم؟ حرمت آبروی او و حرمت آن گمان‌ها و قضاوت‌ها و فکرهایی که ما راجع به دیگران می‌کنیم هم در تعبیر دین ما این‌گونه است.

 

روایات در مذمت سوءظن

روایات فراوان است. برخی از آنها را به سرعت بررسی می‌کنیم:

 

پیغمبر اکرم: سوءظن، دروغ‌ترین دروغ

إِيَّاكُمْ وَ اَلظَّنَّ، فَإِنَّ اَلظَّنَّ أَكْذَبُ اَلْكَذِبِ، وَ كُونُوا إِخْوَاناً فِي اَللَّهِ كَمَا أَمَرَكُمُ اَللَّهُ، لاَ تَتَنَافَرُوا، وَ لاَ تَجَسَّسُوا وَ لاَ تَتَفَاحَشُوا، وَ لاَ يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضا (قرب الإسناد، ج ۱، ص ۲۹)

دروغ‌ترین و بدترین دروغ، گمان بد است. ما فکر می‌کنیم مثلاً اگر راجع به کسی به دروغ بگوییم فلانی دزدی کرد، خیلی دروغ بزرگی است. اگر ما راجع به کسی خیال و گمان بد هم کنیم، پیغمبر می‌گوید این بدتر است. یعنی من باید فکر خودم را کنترل کنم راجع به دیگران.

 

امیرالمؤمنین: نهی الهی از سوءظن

اطرَحُوا سوءَ الظَّنِّ بَینَكُم، فَاِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ نَهی عَن ذالِكَ (موسوعة احادیث اهل البیت (ع)، ج ۵، ص ۲۲۰)

این گمان‌های بد نسبت به همدیگر را سعی کنید کنار بزنید، خدا این را نهی کرده. چرا؟ چون خدا می‌آید وسط، رابطه من با خدا خراب می‌شود وقتی راجع به یک دوستم، راجع به یک انسان دیگر گمان و خیال بد دارم.

 

رابطه سوءظن با خدا

پیغمبر اکرم (صلی ‌الله ‌علیه ‌و‌آله) در این روایت می‌فرماید:

مَن اَساءَ بِاَخیهِ الظَّنَّ فَقَد اَساءَ بِرَبِّهِ، اِنَّ اللهَ تَعالی یَقولُ: اِجتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ (کنز العمال، حدیث ۷۵۸۷)

کسی اگر به دوست خودش گمان بد ببرد، دارد به خدا بدی می‌کند. چرا؟ خدا می‌گوید نباید این خیال و گمان را بکنی، من می‌گویم نه. خوب یعنی دارم با خدا مقابله می‌کنم. یک اتفاق افتاده، فلان چیزی گم شده، من فوری فکرم می‌رود سمت اینکه فلانی برداشته. خدا می‌گوید: نه، حق نداری.

 

سوءظن و فساد عبادت

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌فرماید:

إِيَّاكَ أَنْ تُسِييءَ اَلظَّنَّ فَإِنَّ سُوءَ اَلظَّنِّ يُفْسِدُ اَلْعِبَادَةَ وَ يُعَظِّمُ اَلْوِزْرَ (غرر الحکم، ج ۱، ص ۱۷۱)

نکند یک وقت گمان بد نسبت به کسی داشته باشید، عبادت‌های شما فاسد می‌شود، از بین می‌رود چون رابطه خراب شده. یک وزر و وبال سنگینی می‌آید روی گردن انسان می‌گذارد به خاطر همین فکری که فکر بد راجع به دیگری می‌کند.

 

خلاصه دعای مکارم‌الاخلاق

در بعضی نسخه‌های بوستان از سعدی این شعر نقل شده:

مرا پیر دانای مرشد شهاب / دو اندرز فرمود بر روی آب

یکی آنکه بر خویش خوش‌بین مباش / دگر آنکه بر خلق بدبین مباش

خلاصه دعای مکارم‌الاخلاق از ابتدا تا اینجا، اگر دقت کرده باشید، همین است. خلاصه دعا همین بود که خودم را به خودم تا می‌توانم بدبین باشم، به دیگران تا می‌توانم خوش‌بین باشم. به خودم تا می‌توانم سخت بگیرم، به دیگران تا می‌توانم آسان بگیرم. خودم را کوچک کنم، دیگران را بزرگ کنم.

 

جریان افک: مثالی از اهمیت حسن ظن

قرآن مؤاخذه می‌کند: چرا خوش‌گمانی نکردید نسبت به هم؟

﴿لَّوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَـٰذَا إِفْكٌ مُّبِينٌ﴾ (النور: ۱۲)

«چرا هنگامی که آن را شنیدید، مردان و زنان مؤمن گمان نیک به خود نبردند و نگفتند: این بهتانی آشکار است؟»

این آیه راجع به جریان افک است. چنانکه در روایات آمده که عایشه در یک سفری جا مانده از کاروان، در بیابان با یک عرب بیابان‌گرد چوپانی با او تنها آمدند تا رسیدند به بقیه. این باعث شد یک زن جوانی که ظاهراً خیلی هم چهره زیبایی داشته، باعث حرف و حدیث شد. گفتند اینها رابطه داشتند در بیابان، تنها، شب. افک، تهمت زدند.

همه ظواهر امر هم می‌توانست تأییدکننده باشد. کمتر موضوعی را شاید چنین موضوعی اصلاً سراغ ندارم در قرآن که این‌قدر راجع به آن تأکید و مؤاخذه شده باشد.

 

تأکیدات قرآن در سوره نور

تقریباً دو صفحه خدا دارد مؤاخذه می‌کند که چرا وقتی کسی راجع به یک مؤمنی، یک مؤمنه‌ای، هر کسی می‌خواهد باشد، بدگمانی کرد، شما چرا نگفتید نه، گمان خیر نداشتید؟

از آیه ۱۱ تا آیه ۲۳ سوره نور، خداوند می‌فرماید:

  • کسانی که این تهمت را زدند، فکر نکنند این کار کمی است، «لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ» عذاب بزرگی دارند.
  • «لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ» چرا وقتی شنیدید؟ خدا فقط آنهایی که تهمت زدند را مؤاخذه نمی‌کند. می‌گوید شما که شنیدید دارند راجع به یک نفر بد می‌گویند، شما چرا نگفتید نه، این آدم خوبی است؟
  • کسانی که تهمت می‌زنند به یک مؤمنی راجع به یک موضوعی، گمان‌شان رفته به سمتش، می‌گوید: «فَأُولَئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ» آنها دروغگو هستند، عذاب عظیم دارند.
  • «تَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ» شما فکر می‌کنید این موضوع کمی است، ساده گرفتید. نه، برای خدا خیلی مهم است که راجع به یک نفر حرف زده شده باشد.
  • «وَلَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ مَا يَكُونُ لَنَا أَنْ نَتَكَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَانَكَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ» ای مؤمنین، چرا وقتی شنیدید نگفتید ما حق نداریم راجع به کسی حرف بزنیم، این بهتان عظیم است؟
  • «يَعِظُكُمُ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَدًا» خدا به شما اندرز می‌دهد، هشدار می‌دهد، نکند تکرار شود در بین شما که کسی بیاید راجع به یک نفر حرف بزند.

 

تبیین در برابر اخبار منفی

قرآن به ما توصیه می‌کند: اگر گزارش خبر منفی کسی دارد به شما، می‌گوید فلانی یک کار بدی کرد، به خبرهای بد بدبین باشید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ﴾ (الحجرات: ۶)

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر فاسقی برایتان خبری آورد، نیک وارسی کنید، مبادا به نادانی گروهی را آسیب برسانید و آن‌گاه از آنچه کرده‌اید پشیمان شوید.»

حتی خبر آوردند برای شما که کسی کار بدی کرده، شما زود قبول نکنید، بروید بررسی کنید. یک وقت شما بدون بررسی می‌آیید برخوردی می‌کنید، بعداً پشیمان می‌شوید.

 

حسن ظن در جهاد

حتی در سوره نساء راجع به کسانی که تا حالا مسلمان نبودند، حالا لشکر اسلام رفته جهاد – اگر اینها مسلمان نباشند، اسلام می‌آید با آنها مقابله می‌کند، غنیمت می‌گیرد – می‌گوید که اگر آمدند به شما گفتند نه، ما مسلمان شدیم، دیگر نمی‌خواهد بررسی کنید، بگویید باشد، درست است:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَىٰ إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِندَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَٰلِكَ كُنتُم مِّن قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا﴾ (النساء: ۹۴)

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چون در راه خدا سفر می‌کنید به‌خوبی بررسی کنید و به کسی که نزد شما اظهار اسلام می‌کند؛ مگویید: تو مؤمن نیستی تا متاع زندگی دنیا را بجویید، چرا که غنیمت‌های فراوان نزد خداست. خودتان هم قبلاً همان‌گونه بودید و خدا بر شما منت نهاد. پس خوب بررسی کنید که خدا همواره به آنچه انجام می‌دهید آگاه است.»

خوب بررسی کنید. طرف می‌گوید من توبه کردم، من مسلمانم و قبول دارم. نه، این‌طوری گفتی، من قبول نمی‌کنم. قرآن می‌گوید: در این سو ساده بگیرید، در آن سو سخت بگیرید. خبر منفی را تا می‌شود سخت بگیرید. کسی دارد می‌گوید من توبه کردم، من قبول دارم، آسان بگیرید، زود بپذیرید. این منش و روش اسلامی و قرآنی است.

 

علل سوءظن

چه می‌شود که آدم سوءظن پیدا می‌کند؟ کلاً آدم خودش، روحیاتش و نگاهش وقتی آلوده باشد، سعی می‌کند دیگران را آلوده ببیند. می‌گویند کافر همه را به کیش خود انگارد.

 

مجالست با بدان

امام علی (علیه‌السلام) می‌فرماید:

مُجَالَسَةُ اَلْأَشْرَارِ تُورِثُ سُوءَ اَلظَّنِّ بِالْأَخْيَارِ (الأمالی (للصدوق)، ج ۱، ص ۴۴۶)

آدم هر چقدر با آدم‌های بد سر و کار داشته باشد، وقتی آدم خوب پیدا می‌شود، باز فکر می‌کند این هم مثل همان‌هاست. پاک کنیم دل خودمان را، پاک کنیم تا نگاه ما به دیگران پاک شود.

 

آدم شریر و نگاهش

اَلشَّرِيرُ لاَ يَظُنُّ بِأَحَدٍ خَيْراً لِأَنَّهُ لاَ يَرَاهُ إِلاَّ بِطَبْعِ نَفْسِهِ (غرر الحکم، ج ۱، ص ۱۰۴)

آدم بد هیچ‌کسی را خوب نمی‌داند چون فکر می‌کند همه مثل خود او هستند.

 

بدترین مردم

از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام):

شَرُّ اَلنَّاسِ مَنْ لاَ يَثِقُ بِأَحَدٍ لِسُوءِ ظَنِّهِ وَ لاَ يَثِقُ بِهِ أَحَدٌ لِسُوءِ فِعْلِهِ (عیون الحکم، ج ۱، ص ۲۹۵)

بدترین مردم این است که به هیچ‌کسی اعتماد ندارد چرا؟ چون به همه سوءظن دارد. به کسی که این‌طوری باشد، هیچ‌کسی هم به او اعتماد نمی‌کند چون وقتی آدم نگاهش این‌طوری باشد، رفتارش هم همان‌طوری می‌شود، دیگران هم به او اعتماد نمی‌کنند.

 

راه‌های مقابله با سوءظن

ما باید تلاش کنیم به این نگاهی که ناخودآگاه می‌آید سراغمان، غلبه کنیم، در این مقابله کنیم. چطوری مقابله کنیم؟

 

احتمال خیر دادن

لاَ تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَحَدٍ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي اَلْخَيْرِ مُحْتَمَلاً (نهج‌البلاغه، حکمت ۳۳۵)

یک کسی حرف بد زد. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌گوید: تو بنشین فکر کن، بگو شاید منظورش یک چیز دیگر بوده، احتمال دارد که شاید مثلاً متوجه نشده. تو این را بگیر، نه آن حالت بدش را نگیر.

 

پذیرش عذر و جستجوی بهانه

اِقْبَلْ عُذْرَ أَخِيكَ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ عُذْرٌ فَالْتَمِسْ لَهُ عُذْراً (بحار الأنوار، ج ۷۱، ص ۱۶۵)

اگر کسی از تو عذرخواهی کرد، سریع بپذیر. بعد اگر کسی بدی کرد و عذری ندارد، هر چه نگاه می‌کنیم می‌بینیم این معلوم است کارش، امیرالمؤمنین می‌گوید: برو بگرد بلکه یک عذری برایش پیدا کنی. نه، منظورت این بوده، شاید این بوده. برعکس اینکه ما متأسفانه همیشه بدترین احتمالات را در نظر می‌گیریم.

 

مثال واقعی: امام جماعت و سوءظن

یک جریان واقعی را یکی از آقایان نقل می‌کرد که امام جماعت یک مسجدی در تهران، این بنده خدا بلایی سرش آوردند، از مسجد بیرونش کردند و بیچاره‌اش کردند. چرا؟

چون یکی از مسجدی‌ها آمد به مردم گفت که من الان دستشویی بودم، این آقا از در دستشویی آمد، وضو نگرفته آمد جلو نماز. من اتفاقی دیدم دستشویی آمد بیرون، بدون اینکه وضو بگیرد آمد جلو مردم و ایستاد به نماز.

مردم به هم گفتند تا پیچید و بعد گفتند: این آدم اصلاً معلوم است مؤمن نیست، این‌قدر آدم بی‌تقوایی است که بی‌وضو نماز می‌خواند. بیرونش کردند.

رفت، بعداً به کسی گفته بود که ببین چه بلایی سر من آوردند. من آن روز رفته بودم آمپول زدم، می‌خواستم ببینم که این جای آمپولم خون آمده یا نه، رفته بودم دستشویی جای آمپولم را آب بکشم و نماز بخوانم.

اینکه به ما فرمودند که بگرد یک احتمال پیدا کن – حالا آدم می‌گوید او از دستشویی آمده بیرون، باید برود وضو بگیرد. بگو شاید برای کاری دیگر رفته. این خیلی احتمال بعیدی است، ولی گاهی این‌طوری است. در همه کارهای ما این‌طوری است که بگردیم یک احتمالی پیدا کنیم که شاید این‌طوری است. این روش دین ما این است.

 

تکیه بر یقین، نه گمان

إِيَّاكَ أَنْ تَغْلِبَكَ نَفْسُكَ عَلَى مَا تَظُنُّ وَ لاَ تَغْلِبُهَا عَلَى مَا تَسْتَيْقِنُ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ أَعْظَمِ اَلشَّرِّ (عیون الحکم، ج ۱، ص ۹۹)

راه‌حل این است: ما هر چیزی را یقین داشتیم، به همان تکیه کنیم. به گمان و احتمالات هیچ وقت تکیه نکنیم. تا زمانی که یقین نداریم کسی کار بد کرده، یقین نداریم مجرم است، به هیچ وجه قضاوت نکنیم. چون یک درصد احتمال می‌دهیم شاید نباشد، همان یک درصدی اگر باشد، وای به حال ما اگر قضاوت غلط کرده باشیم.

بدترین شر این است که یک وقت خدا نکرده من راجع به کسی قضاوتی بکنم در حالی که نمی‌دانم واقعاً پشت پرده‌اش چیست، بین خودش با خدا چیست، من چه می‌دانم شرایطش چه بوده. چرا من خودم را این وزر و وبال را بیاورم گردن خودم؟

بله، اگر جایی بود استیلای فساد بود، آدم ساده لوح نباید باشد. نمی‌گویم بگویم ان شاء الله همه چیز درست است، نه.

 

تفکیک موقعیت‌ها

امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه می‌فرماید:

إِذَا اِسْتَوْلَى اَلصَّلاَحُ عَلَى اَلزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ ثُمَّ أَسَاءَ رَجُلٌ اَلظَّنَّ بِرَجُلٍ لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ فَقَدْ ظَلَمَ وَ إِذَا اِسْتَوْلَى اَلْفَسَادُ عَلَى اَلزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ فَأَحْسَنَ رَجُلٌ اَلظَّنَّ بِرَجُلٍ فَقَدْ غَرَّرَ (نهج‌البلاغه، حکمت ۹۱)

اگر شرایط، شرایط عادی است، شرایط خوبی است و من از کسی گناه ندیدم، اگر سوءظن به او داشته باشم، من ظلم کردم. ولی شرایط، شرایطی است که همه دارند سر هم کلاه می‌گذارند، بعد من بگویم به ما گفتند باید حسن ظن داشته باشید، خوب اینجا فریب بخورم؟ نه، فریب نباید بخوریم.

ولی باز ببینید نمی‌گوید سوءظن داشته باشید، اعتماد بیجا نکنید. فرق است بین اینها. یک وقت است که من می‌گویم من اعتماد لازم نیست بکنم به کسی، ولی حسن ظن هم دارم، ان شاء الله که درست است. ولی من الان می‌خواهم پول بدهم، الان می‌خواهم حساب بکنم، خوب این باید مطمئن شوم. ساده لوحی، فریب خوردن، نه؟ ولی سوءظن بسیار خطرناک است.

 

احتیاط از ایجاد سوءظن

آنچه در این دعا امام سجاد (علیه‌السلام) از خدا می‌خواهد این است که خدایا یک کاری کن که آدم‌های صالح به من اعتماد داشته باشند. پس برای اینکه من اعتماد دیگران را جلب بکنم، به ما توصیه شده که در جایگاه تهمت هم خودمان را قرار ندهیم، کاری نکنیم که دیگران به ما سوءظن پیدا کنند..

 

مسئولیت فرد در جلوگیری از سوءظن

امیرالمؤمنین می‌فرماید:

مَنْ عَرَّضَ نَفْسَهُ لِلتُّهَمَةِ فَلاَ يَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ اَلظَّنَّ (کنز الفوائد، ج ۲، ص ۱۸۲)

من می‌روم یک جایی، در محیطی، با افرادی، همه به من بدگمان می‌شوند، تقصیر خودم است. نباید کاری کنم که به من سوء ظن پیدا کنند. اگر در معرض تهمت قرار دادم، اگر کسی سوءظن به من پیدا کرد، خودم را باید ملامت کنم.

امام باقر (علیه‌السلام) می‌فرماید:

مَنْ يَدْخُلْ مَدَاخِلَ اَلسَّوْءِ يُتَّهَمْ (تحف العقول، ج ۱، ص ۳۷۶)

کسی که در جایگاه‌های بد برود، متهم می‌شود. طبیعی است.

از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نقل شده:

أَوْلَى اَلنَّاسِ بِالتُّهَمَةِ مَنْ جَالَسَ أَهْلَ اَلتُّهَمَةِ (معانی الأخبار، ج ۱، ص ۱۹۵)

کسی لیاقت تهمت خوردن دارد که می‌رود با کسانی می‌نشیند که اهل این چیزها هستند. یک سری آدم‌ها تنها راه‌حل این است که آدم از آنها جدا شود، دور باشد.

 

برخورد با افراد بدگمان

یک سری آدم‌ها هستند هر کاری کنی نمی‌فهمند، اصلاً طبع‌شان این است. پس اینجا آدم بیخودی برای چه چیزی خودش را در معرض قرار دهد؟ به قول مولوی:

گفت هر مردی که باشد بد گمان / نشنود او راست را با صد نشان

بعضی آدم‌ها ذات‌شان بدگمان است. حالا هی شما برای آنها استدلال بیاور، فایده‌ای ندارد.

هر درونی که خیال‌اندیش شد / چون دلیل آری خیالش بیش شد

بعضی‌ها بدگمان هستند نسبت به همه. هرچه بیشتر برای آنها توضیح دهی، سوءظن آنها بیشتر می‌شود.

چون سخن در وی رود علت شود / تیغ غازی دزد را آلت شود

یعنی بهترین چیزها برای بعضی‌ها تبدیل به عامل فساد می‌شود. حرف با آنها می‌زنی، خودش این باعث مشکل می‌شود. همان‌طور که این شمشیر که یک جنگجو دارد، با آن کلی کشورگشایی می‌کند، مشکلات را حل می‌کند، ولی دزد وقتی می‌آید دستش، ابزار دزدی می‌کند. بعضی‌ها این‌طوری هستند. پس راه‌حلش چیست؟

پس جواب او سکوت است و سکون / هست با ابله سخن گفتن جنون

یک جاهایی هم آدم برای اینکه در معرض تهمت نباشد، باید رابطه خودش را با یک عده‌ای که این‌طوری ابله هستند، کاری نمی‌شود کرد، قطع کند.

 

نتیجه‌گیری

از خدا می‌خواهیم این دعای بسیار مهم و بسیار آموزنده:

وَ أَبْدِلْنِي … مِنْ ظِنَّةِ أَهْلِ الصَّلَاحِ الثِّقَةَ

«و به‌جای بدگمانی شایستگان اعتماد را نصیبم فرما.»

از خدا می‌خواهیم که این را در حق همه ما مستجاب بفرماید و رابطه ما با همه – چه از سمت ما، چه نگاه ما به دیگران – همیشه با حسن ظن، با نگاه خوب، با احتمالات مثبت، با دید مثبت و هم اعتماد دیگران به ما همیشه محکم باشد.

اینکه آدم بتواند اعتماد دیگران را جلب کند – حضرت می‌فرماید: «ظِنَّةِ أَهْلِ الصَّلَاحِ» – چون آدم‌های بیخود که من کارشان نمی‌توانم بکنم که آنها به من اعتماد داشته باشند، آنها بدگمانند. ولی من باید کاری بکنم که همیشه اعتماد آدم‌های خوب به من جلب شود.

این را از خدا بخواهیم، ان شاء الله خدا نصیب همه ما بفرماید.

بعدی: ۳۰ـ ولایت به‌جای عداوت

قبلی: ۲۸ـ مودّت به‌جای حسادت

بازگشت به فهرست

 

مطلب فوق در تاریخ 10/7/2025 در کتابخانه بنیاد امام علی (ع) منتشر شده است