در ادامه شرح دعای مکارمالاخلاق امام سجاد (علیهالسلام) به عبارتهایی رسیدیم که حضرت ارزشهای مهم اخلاقی را از خدا طلب میکردند، ولی بلافاصله آفتها و آسیبهایی که این نعمتها و انسان را تهدید میکرد، آنها را ذکر میکردند و از خدا میخواستند که این آفتها گریبانگیر آنها نشود. بینیازی در روزی آفتی داشت: بَطَر و سرمستی. عزّت در دنیا آفتی داشت: تکبّر. عبادت آفتی داشت: خودپسندی. اینها عبارتهایی بود که تا الان بررسی کردیم.
امشب به این عبارت میرسیم که حضرت به درگاه خدا عرضه میدارند:
وَأَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى يَدِيَ الْخَيْرَ وَلا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ
«و بر دستم خیر را برای مردم جاری کن و آن را با منّت نابود مساز.»
درخواست توفیق خیررسانی
خدایا بر دستم خیر را برای مردم جاری کن، ولی کاری کن این نعمت بزرگ که من توفیق داشته باشم خیرم به دیگران برسد، دچار آفت و آسیب نشود. و آن آفت، منّت گذاشتن بر سر کسانی است که من به آنها خیر میرسانم.
پس دو نکته مهم در این فراز وجود دارد: ۱ـ از خدا میخواهیم نعمتی به ما بدهد که ما اهل خیر باشیم؛ ۲ـ از خدا میخواهیم منّت سر کسی نگذاریم.
دعوت قرآن به خیررسانی
قرآن همیشه ما را به خیررسانی، احسان و نیکی کردن دعوت کرده است:
﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَىٰ وَيَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ﴾ (النحل: ۹۰)
«بهراستی خدا به دادگری و نیکوکاری و بخشش به نزدیکان فرمان میدهد و از کار زشت آشکار و ناپسند و زیادهخواهی باز میدارد. او شما را اندرز میدهد تا شاید پند گیرید.»
خدا فرمان میدهد به عدالت و انصاف، هم فرمان میدهد به احسان، یعنی اینکه من فقط به حق خودم قانع باشم کافی نیست. یک جاهایی باید از حق خودم بگذرم و به دیگران احسان کنم. این فرمان خداست.
شتاب در خیرات
خدا به ما میگوید شما باید شتاب داشته باشید، سرعت بگیرید دنبال کار خیر. انسانهای نیک را وقتی قرآن معرفی میکند میگوید:
﴿إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ﴾ (الأنبياء: ۹۰)
«بهراستی که آنها در خوبیها شتاب میکردند و با اشتیاق و ترس ما را میخوانند و در برابر ما افتادهحال بودند.»
اهل خیر بودند، شتاب میکردند برای خیر، میدویدند دنبال کار خیر. این نکته بسیار مهمی است. توصیفی که قرآن از انسانهای نیک میکند این است که میدوند، شتاب میگیرند.
در آیه دیگر در سوره مؤمنون، مؤمنین را توصیف میکند:
﴿أُولَـٰئِكَ يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ﴾ (المؤمنون: ۶۱)
«آنها در خوبیها شتاب میکنند و هم ایشان برای آن پیشی میگیرند.»
اینها شتاب دارند برای کار خیر، بعد یک نکته بیشتر میگوید: اصلاً مسابقه گذاشتهاند! قرآن میگوید در خیرات مسابقه بگذارید با هم، هر کسی که بیشتر کار خیر بکند.
مسابقه در خیرات، نه در فرقهگرایی
﴿وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾ (البقرة: ۱۴۸)
«و هر کس قبلهگاهی دارد که به آن رو میکند، پس در خوبیها از یکدیگر پیشی بگیرید که هر جا باشید خدا همهٔ شما را گرد خواهد آورد. بهراستی که خدا بر هر کاری تواناست.»
قرآن بارها راجع به دعواهای فرقهای و مذهبی و اینکه ما بر حق هستیم، آنها باطل هستند، هر کس اعتقاد ما را نداشته باشد میرود جهنم، اینها را پیوسته مطرح میکند و میگوید: این حرفها را بریزید دور! اگر میخواهید سر چیزی با هم رقابت کنید، سر خوب بودن با هم رقابت کنید. کسی دینش بهتر است که خیراتش بیشتر است. در خیرات، در نیک بودن، در خیر رساندن با هم مسابقه بگذارید.
در سوره مائده همین مطلب را به بیان واضحتر میگوید:
﴿وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَـٰكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾ (المائدة: ۴۸)
«و اگر خدا میخواست قطعاً شما را امتی یگانه قرار میداد، ولی میخواهد دربارهٔ آنچه به شما داده آزمایشتان کند. پس در خوبیها از یکدیگر پیشی بگیرید که بازگشت جملگی شما بهسوی خداست و او شما را به آنچه در آن داشتید خبر خواهد داد.»
اگر خدا میخواست همه شما را یک امت میکرد، همه یک دین داشتید. خدا خودش عمداً دینهای مختلف را اجازه داده و اصلاً شرایطی ایجاد کرده که انسانها ناخودآگاه هر کسی یک دین، یک فرقه، یک تفکری داشته باشد و اصلاً نمیتوانند مثل هم فکر کنند، امکان ندارد. خدا میخواهد شما را آزمایش کند ببیند حرف حقی که به شما رسید را قبول میکنید یا نمیکنید و چگونه با این برخورد میکنید.
پس تعدد دین، تفاوت فکر، تفاوت زاویه دید اصلاً امکان ندارد نباشد. به جای اینکه بنشینید سر اینکه من بر حق هستم او باطل است، در خیرات با هم مسابقه بدهید. مسیحی هستی؟ خوب، خیراتت بیشتر باشد. یهودی هستی؟ خوب، خیراتت بیشتر باشد. زرتشتی هستی؟ خیراتت بیشتر باشد. مسلمانی؟ خیرات بیشتر باشد.
اینکه بگویم من چون فلان عقیده را دارم میروم بهشت، آن که این عقیده را ندارد میرود جهنم، اینها را دور بریزید. قرآن با این تفکر به شدّت مقابله میکند و دعوتش به خیر رساندن است.
شبانهروزی خیررسانی
فقط بعد میگوید شب و روزتان را بگذارید برای این کار:
﴿الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾ (البقرة: ۲۷۴)
«کسانی که داراییهای خود را شب و روز، پنهانی و آشکارا انفاق میکنند، مزدشان نزد خداوندگارشان محفوظ است و نه هیچ بیمی بر آنها میرود و نه اندوهگین میشوند.»
شبانهروزی برای خیر رساندن تلاش کنید، مخفیانه و آشکار، هر طوری شده فقط دنبال کار خیر باشید و خیر شما به همه برسد، حتی به حیوانات.
ارزش خیررسانی در احادیث
این حدیث بسیار تکاندهنده است، پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) میگوید:
غُفِرَ لامْرأةٍ مُومِسَةٍ مرَّتْ بكلبٍ على رأسِ رَكِيٍّ يَلْهَثُ كادَ يَقْتُلُهُ العَطَشُ ، فنَزَعَتْ خُفَّها فأوْثَقَتْهُ بخِمارِها فنَزَعَتْ لَهُ مِن الماءِ، فغُفِرَ لَها بذلكَ. (صحیح بخاری، ح ۳۳۲۱ و صحیح مسلم، ح ۲۲۴۵)
«زنی بدکاره سگی را دید که بر سر چاهی له له میزند و کم مانده است از تشنگی بمیرد. او کفش خود را درآورد و آن را به روسری خود بست و به وسیله آن از چاه آب کشید و به آن حیوان داد و به سبب این کار آمرزیده شد.»
خدا به خاطر همین یک کار آمرزید او را و بهشتی کرد. ببینید خیر رساندن چه میکند! وقتی خیر رساندن به یک حیوان سرنوشت ابدی آدم را عوض میکند، خیر رساندن به انسانها چه کار میکند با آدم. این است که به ما گفتند از هر عبادتی، خیر رساندن ارزشش بالاتر است.
روایتی از امام صادق (علیهالسلام):
لَقَضَاءُ حَاجَةِ اِمْرِئٍ مُؤْمِنٍ أَحَبُّ إِلَى اَللَّهِ مِنْ عِشْرِينَ حَجَّةً كُلُّ حَجَّةٍ يُنْفِقُ فِيهَا صَاحِبُهَا مِائَةَ أَلْفٍ (الکافی ج۲ ص۱۹۳)
«هر آینه روا ساختن حاجت مؤمن نزد خدا از بیست حجّ که برای هر حجّ صد هزار درهم یا دینار خرج شده باشد، محبوبتر است.»
امام صادق (علیهالسلام) در روایتی دیگر میفرماید:
قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَلْخَلْقُ عِيَالِي فَأَحَبُّهُمْ إِلَيَّ أَلْطَفُهُمْ بِهِمْ وَ أَسْعَاهُمْ فِي حَوَائِجِهِمْ. (الکافی ج۲ ص۱۹۹)
«خداوند عزّ و جلّ فرموده است: مردم عائله من هستند؛ پس محبوبترین آنها نزد من کسی است که با آنان مهربانتر و در راه برآوردن نیازهایشان کوشاتر باشد.»
خدمت خلق بهترین عبادت
سعدی میگوید:
در اخبار شاهان پیشینه هست / که چون تَکلِه بر تخت زنگی نشست
تَکلِه یکی از شاهان کُرد بوده است ظاهراً، یک شهری هم بوده به اسم زنگی که او پادشاه آنجا شده بود.
به دورانش از کس نیازرد کس / سبق برد اگر خود همین بود و بس
اینقدر خوب حکومت میکرد که هیچکس آزرده نمیشد و ستم نمیشد.
چنین گفت یک ره به صاحبدلی / که عمرم به سر رفت بی حاصلی
این پادشاه عادل یک روزی به خودش فکر کرد: من عمرم رفت، همواره دارم حکومت میکنم، کار این و آن را انجام میدهم، این چه عمری شد؟
بخواهم به کنج عبادت نشست / که دریابم این پنج روزی که هست
میخواهم این پنج روز عمرم را بنشینم عبادت کنم. حال یکی دیگر بیاورید بگذارید پادشاهتان باشد.
چو میبگذرد جاه و ملک و سریر / نبرد از جهان دولت الا فقیر
دنیا که میگذرد، این پادشاهی و ملک و اموال و حکومت، اینها را که آدم نمیتواند با خودش ببرد، فقط یک چیز را میشود برد، آن هم فقر است. این «فقیر» اصطلاحی است که در دوران اوج صوفیه و صوفیگری بوده. این اصطلاح فقیر یعنی کسی که خلاص است و تارک دنیا شده و دارد فقط عبادت میکند. این پادشاه گفت: من میخواهم بروم فقیر شوم، به این معنا که میخواهم بنشینم عبادت کنم.
چو بشنید دانای روشن نفس / به تندی برآشفت کای تکله بس!
طریقت به جز خدمت خلق نیست / به تسبیح و سجاده و دلق نیست
اگر سیر و سلوک میخواهی بکنی، خوب برو خدمت خلق را بکن.
تو بر تخت سلطانی خویش باش / به اخلاق پاکیزه درویش باش
به صدق و ارادت میان بستهدار / ز طامات و دعوی زبان بسته دار
قدم باید اندر طریقت نه دم / که اصلی ندارد دم بیقدم
بزرگان که نقد صفا داشتند / چنین خرقه زیر قبا داشتند
توضیح مقصود سعدی
ابتدا باید این شعر را کامل بخوانی تا بفهمی منظور سعدی چیست. منظور سعدی این نیست که عبادت به جز خدمت خلق نیست، این نماز و این چیزها چیست، ما میرویم خدمت خلق میکنیم اینکه خیلی ارزش بیشتری دارد، نماز چرا بخوانیم؟ نه، این حرفها را دارد برای یک عابدی که میخواسته است به خاطر عبادت، خدمت را ترک کند، به او میگوید: عبادت همین کاری است که تو داری میکنی، خدمت کن به مردم؛ نه اینکه نماز نخوان به جایش خدمت کن.
مثل این است که مثلاً به یک نفر بگویند برای سلامتی شما، برای زنده بودن شما مهمترین چیز آب است، پس آب مهم است، دیگر غذا نمیخوریم؟ نه، آب خیلی مهم است، نه اینکه غذا را ترک کنیم.
نماز، عبادت و ارتباط با خدا غذای روح ما است، مگر میشود نماز نخوانیم؟ ولی این آب حیاتی که ما را وصل میکند، عبادتهای ما را هم عبادت میکند، خدمت به خلق است. نکتهاش این است.
خیررسانی، خیر خود انسان
همین است که آدم میفهمد هر چیزی که آدم به دیگران خیر برساند، دارد به خودش خیر میرساند. هر کاری برای هر کسی بکند، دارد در واقع برای خودش میکند. قرآن میگوید:
﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ (الإسراء: ۷)
«اگر نیکی کنید به خودتان نیکی کردهاید و اگر بدی کنید به خودتان کردهاید.»
هرچه کنی به خود کنی / گر همه نیک و بد کنی
و بدانیم کار خیر پیش خدا گم نمیشود. قرآن میگوید:
﴿وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾ (البقرة: ۱۱۰)
«و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و هر آنچه از خوبی برای خودتان از پیش بفرستید آن را نزد خدا خواهید یافت که بهراستی خدا به آنچه انجام میدهید بیناست.»
هیچ کار خیری کوچک نیست
در روایتی از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در نهج البلاغه است که میفرماید:
اِفْعَلُوا اَلْخَيْرَ وَ لاَ تَحْقِرُوا مِنْهُ شَيْئاً فَإِنَّ صَغِيرَهُ كَبِيرٌ وَ قَلِيلَهُ كَثِيرٌ وَ لاَ يَقُولَنَّ أَحَدُكُمْ إِنَّ أَحَداً أَوْلَى بِفِعْلِ اَلْخَيْرِ مِنِّي فَيَكُونَ وَ اَللَّهِ كَذَلِكَ إِنَّ لِلْخَيْرِ وَ اَلشَّرِّ أَهْلاً فَمَهْمَا تَرَكْتُمُوهُ مِنْهُمَا كَفَاكُمُوهُ أَهْلُهُ. (نهجالبلاغه، حکمت ۳۹۹)
«به کار خیر اقدام کنید و چیزی از آن را اندک ندانید، که کوچکش بزرگ، و کمش بسیار است، و احدی از شما نگوید: دیگری در کار خیر از من سزاوارتر است، که سوگند به خدا چنین خواهد شد. برای خیر و شر اهلی است، که هرگاه شما یکی از آن دو را ترک کنید اهلش آن را به جای شما انجام میدهند.»
امیرالمؤمنین به ما میگوید: هیچ کار خیری را کوچک نشمرید. مثلاً این دستمال افتاده است اینجا، خیرت برسد بردار بینداز در سطل، همان کار کوچک بزرگ است. نگو حالا یکی دیگر میآید انجام میدهد، میدانی چه میشود؟ به خدا همین میشود: تو کار خیر نمیکنی، یکی دیگر میآید میکند و سودش را میبرد، تو از دستت رفت. کار خیر اهل دارد، کار شر هم اهل دارد. تو نمیکنی کار خیر را، خدا یکی دیگر را میآورد او انجامش میدهد، سود را او میبرد.
امام صادق (علیهالسلام) میفرماید:
وَ لاَ تُصَغِّرْ شَيْئاً مِنَ اَلْخَيْرِ فَإِنَّكَ تَرَاهُ غَداً حَيْثُ يَسُرُّكَ وَ لاَ تُصَغِّرْ شَيْئاً مِنَ اَلشَّرِّ فَإِنَّكَ تَرَاهُ غَداً حَيْثُ يَسُوؤُكَ. (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ج۱ ص۱۳۴)
«کار خوب را هرگز خُرد مشمار؛ زیرا فردای قیامت آن را طوری میبینی که شادمانت میکند. کار بد را هرگز خرد مشمار؛ زیرا فردای قیامت آن را طوری میبینی که ناراحتت میکند.»
هیچ کار خیر را کوچک نشمر، یک روزی میرسد که همان کار به دردت میخورد. فردای قیامت همان یک دانه کار کوچک میآید دست میگیرد از آدم. هیچ کار بدی را نگو چیزی که نیست، یک روزی میرسد همان یک کار گرفتارش میشوی.
نیازهای مردم نعمتی از جانب خدا
بخاطر همین امام حسین (علیهالسلام) به ما میفرمایند:
اِعْلَمُوا أَنَّ حَوَائِجَ اَلنَّاسِ إِلَيْكُمْ مِنْ نِعَمِ اَللَّهِ عَلَيْكُمْ فَلاَ تَمَلُّوا اَلنِّعَمَ فَتَتَحَوَّلَ إِلَى غَيْرِكُمْ. (أعلام الدین ج۱ ص ۲۹۸)
«نیازهای مردم به سوی شما از نعمتهای خداوند است، از نعمتها خسته نشوید و به دیگران محوّل نکنید.»
بدانید اگر کسی از شما یک درخواستی کرد، یک کاری به شما داشت، یعنی خدا دارد به تو نعمت میدهد. ممکن بود این برود از کسی دیگر بخواهد این کار را برایش انجام بدهد. اینکه خدا لطف کرده است و منّت گذاشته است، گفته بیاید به تو بگوید این کار را برایش انجام بدهی. از نعمتهای خدا خسته نشوید. اگر یک جایی یک کاری میتوانی برای کسی انجام بدهی، ندادی، خدا میگوید: ببین من نعمت را فرستادم در خانهات، خود تو نخواستی، حالا دیگر میفرستم او را جای دیگر.
خیررسانی بدون منّت
وَأَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى يَدِيَ الْخَيْرَ وَلا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ
«و بر دستم خیر را برای مردم جاری کن و آن را با منّت نابود مساز.»
امام سجاد (علیهالسلام) میگوید: خدایا یک کاری کن خیرات از دست من صادر شود. یک کاری کن من بتوانم به دیگران خیر برسانم، بعد میگوید: یک وقت این را با منّت از بین نبری!
قرآن میگوید:
﴿قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِّن صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذًى وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ * يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَاتُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ كَالَّذِي يُنفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ﴾ (البقرة: ۲۶۳-۲۶۴)
«گفتاری عرفپسند و یک آمرزش بهتر از صدقهای است که آزاری در پی آن باشد و خدا بینیاز و بردبار است. ای کسانی که ایمان آوردهاید صدقههای خود را با بهرخ کشیدن و آزار دادن از بین نبرید؛ همچون کسی که داراییاش را برای نشان دادن به مردم انفاق میکند.»
یک کلمه خوب، حرف زدن، یک معذرتخواهی کردن، یک گذشت کردن، ارزشش بیشتر از این است که آدم میلیارد پول به یکی بدهد، کمک بکند؛ ولی پشت سر او هم منّت بگذارد. فوقش این است که نمیتوانی کار خوب انجام بدهی، معذرت میخواهم، ببخشید، من شرمندهام. میگوید این خیلی بهتر از این است که یک کاری بکنی که طرف را اذیت کنی.
صدقات خود را با منّت گذاشتن از بین نبرید. نه منّت بگذار، نه اذیت کن.
عواقب منّت گذاشتن
در روایتی از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله):
وَ مَنِ اِصْطَنَعَ إِلَى أَخِيهِ مَعْرُوفاً فَامْتَنَّ بِهِ أَحْبَطَ اَللَّهُ عَمَلَهُ وَ ثَبَّتَ وِزْرَهُ وَ لَمْ يَشْكُرْ لَهُ سَعْيَه (من لا یحضره الفقیه ج ۴ ص ۳)
«کسی که کار نیکی در حق برادرش انجام دهد و بر او منّت بگذارد، خداوند عملش را حبط میکند و گناهش را برایش مینویسد و پاداشی به او برای این کارش داده نمیشود.»
کسی اگر کار خیر بکند منّت بگذارد، خدا عملش را از بین میبرد.
در روایت دیگری:
مَنْ أَسْدَى إِلَى مُؤْمِنٍ مَعْرُوفاً ثُمَّ آذَاهُ بِالْكَلاَمِ أَوْ مَنَّ عَلَيْهِ فَقَدْ أَبْطَلَ اَللَّهُ صَدَقَتَهُ. (وسائل الشیعة ج۹ ص۴۵۴)
«کسی که کار خیری برای مؤمنی انجام دهد، سپس با زبانش او را آزار دهد یا بر او منّت بگذارد، خدا صدقهاش را باطل میسازد.»
شیوه صحیح خیررسانی
امام صادق (علیهالسلام) میفرماید چگونه کار خیر میکنید؟ اسحاق بن عمار میگوید امام صادق (علیهالسلام) به ما فرمود:
عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ : قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَا إِسْحَاقُ كَيْفَ تَصْنَعُ بِزَكَاةِ مَالِكَ إِذَا حَضَرَتْ قُلْتُ يَأْتُونِّي إِلَى اَلْمَنْزِلِ فَأُعْطِيهِمْ – فَقَالَ لِي مَا أَرَاكَ يَا إِسْحَاقُ إِلاَّ وَ قَدْ أَذْلَلْتَ اَلْمُؤْمِنَ فَإِيَّاكَ إِيَّاكَ إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ مَنْ أَذَلَّ لِي وَلِيّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِي بِالْمُحَارَبَةِ. (الأمالي (للمفید) ج ۱ ص ۱۷۷)
اگر قصد دارید صدقه، زکات یا خمس پرداخت کنید، بهترین اقدام این است که این کمکها را به فقرا به طور مستقیم و با احترام ارائه دهید. به جای اینکه از آنها بخواهید به شما مراجعه کنند، میتوانید خودتان اقدام کنید و کمکها را برایشان فراهم کنید. توجه داشته باشید که کمک به دیگران نباید موجب تحقیر یا خجالت آنها شود. خداوند به ما میآموزد که هرگونه رفتار تحقیرآمیز در این زمینه، مصداقی از جنگ با خداست.
میخواهی صدقه، زکات، فطریه یا خمس بدهی، چکار میکنی؟ گفتم: فقرا در منزل میآیند و من به ایشان میدهم. یعنی چی؟ بیایید بگیرید! چرا خودت نمیبری به ایشان بدهی؟ چرا میخواهی ذلیل شوند؟ آن کسی که میخواهی یک کار خیر برایش انجام بدهی، خدا میگوید: اگر یک کسی، یک مؤمنی را، یک ولیّ من را ذلیل کند، خوار کند، دارد با من میجنگد!
تو میخواهی صدقه بدهی، میخواهی مشکل یک کسی را حل بکنی، اگر میشود بدون درخواست انجام بدهید، طوری که به آن شخص فشاری نیاید، با کرامت، بدون اذیت، بدون منّت. این باعث میشود کار برای انسان بماند.
نتیجهگیری
وَأَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى يَدِيَ الْخَيْرَ وَلا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ
خدایا به ما توفیق خیررسانی، توفیق احسان به خلق و توفیق کمک به دیگران بدون اذیت و بدون منّت را عنایت بفرما.
بعدی: ۱۹ـ آفت اخلاق والا
قبلی: ۱۷ـ خطر خودپسندی
مطلب فوق در تاریخ 10/7/2025 در کتابخانه بنیاد امام علی (ع) منتشر شده است