در ادامه شرح دعای مکارمالاخلاق از امام سجاد (علیهالسلام)، امشب به فراز دیگری از این دعای شریف میپردازیم و به بهانه آن، بیشتر با آموزههای قرآن و اهل بیت (علیهمالسلام) آشنا میشویم.
رسیده بودیم به فرازهایی که موضوع شیوه برخورد با بدخواهان و ستمگران و ظالمان و کسانی که به ما بدی میکنند، مطرح است. قبل از این فرازها، صحبت از گذشت و خیرخواهی و بخشش بود، اما در کنار آن، در این فرازها صحبت از این است که ما باید قدرتمندانه و با توان بالا در مقابل دشمنان بتوانیم مقاومت کنیم و مقابله کنیم، و مؤمن ضعیف و خوار و زبون نباشیم.
معنای «قَصَب» در دعا
عبارات متعددی در این دعا با مضامین مشابه مطرح شده است. امشب به این عبارت میرسیم:
وَ هَبْ لِي تَكْذِيباً لِمَنْ قَصَبَنِي
«خدایا! در برابر کسی که مرا هدف عیبجویی قرار میدهد، توان انکارم ببخش.»
در ادامه دعا آمده است: هَبْ لِي يَداً عَلَى مَنْ ظَلَمَنِي وَ لِسَاناً عَلَى مَنْ خَاصَمَنِي وَ ظَفَراً بِمَنْ عَانَدَنِي، مَكْراً عَلَى مَنْ كَايَدَنِي وَ تَكْذِيباً لِمَنْ قَصَبَنِي.
تحقیق لغوی کلمه «قَصَب»
واژه «تَكْذِيب» که در فارسی نیز به کار میبریم، از ماده کِذب به معنی دروغ شمردن، انکار کردن و نپذیرفتن است. اما «قَصَب» کمی پیچیده است و در ترجمهها و شروح صحیفه سجادیه، معانی متفاوتی برای آن ذکر شده که پذیرش بعضی از آنها مشکل است.
اصل کلمه «قَصَب» از ماده «قَصَبة» در عربی به چیزی اطلاق میشود که شبیه استخوان و نی باشد و داخلش خالی باشد. این کلمه در موارد مختلف به کار رفته است:
۱ـ در دعای عرفه امام حسین (علیهالسلام):
وَ بَشَرِي وَ عَصَبِي وَ قَصَبِي وَ عِظَامِي وَ مُخِّي
در اینجا «قَصب» در کنار «عَظم» (استخوان) آمده و بر اساس بررسیهای لغوی، به استخوانهای انگشتان اطلاق میشود.
۲ـ در نهجالبلاغه (حکمت ۴۳۵): امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در پاسخ به سؤال از بهترین شاعر عرب، فرمودند:
إِنَّ اَلْقَوْمَ لَمْ يَجْرُوا فِي حَلْبَةٍ تُعْرَفُ اَلْغَايَةُ عِنْدَ قَصَبَتِهَا فَإِنْ كَانَ وَ لاَ بُدَّ فَالْمَلِكُ اَلضِّلِّيلُ
آنها در یک میدان با هم مسابقه ندادند که من بتوانم بینشان قضاوت کنم.
در اینجا «قَصَبة» به نیای اشاره دارد که عربها در پایان مسابقه اسبدوانی میگذاشتند تا برنده را مشخص کنند.
معنای نهایی «قَصَب»
پس از بررسیهای فراوان در منابع لغوی، به این نتیجه رسیدم که بهترین معنی برای این عبارت در صحیفه سجادیه این است: کسی را هدف عیبجویی و خُرد کردن قرار دادن. این معنا با مفهوم «قصّاب» نیز ارتباط دارد که گوشت را تکه تکه میکند، و در نهایت هر دو به مفهوم خُرد کردن و تکه تکه کردن بازمیگردند.
موقعیت دفاع از آبرو در قرآن
مسئله دفاع از آبرو و حیثیت در قرآن کریم مورد توجه ویژه قرار گرفته است. خداوند میفرماید:
﴿لَّا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَن ظُلِمَ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا﴾ (النساء: ۱۴۸)
«خدا بلند کردن صدا به گفتار بد را دوست ندارد؛ مگر کسی که به او ستم شده باشد. و خدا همواره شنوا و داناست.»
این آیه نشان میدهد که خداوند بلند حرف زدن و تندی کردن را دوست ندارد، مگر زمانی که به کسی ظلم شده باشد. در این حالت، انسان حق دارد صدایش را بلند کند تا نگذارد حقش خورده شود.
تأکیدات ائمه بر حفظ عِرض
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در نامه ۶۹ نهجالبلاغه میفرماید:
لاَ تَجْعَلْ عِرْضَكَ غَرَضاً لِنِبَالِ اَلْقَوْلِ
«اجازه نده که آبروی تو در معرض حرف و حدیث مردم قرار بگیرد.»
یعنی اگر کسی پشت سر تو این طرف و آن طرف مدام علیه تو حرف میزند، شایعه پراکنی میکند و تبلیغات منفی میکند، نباید اجازه دهی. بلکه باید بروی، اطلاعرسانی کنی و از آبروی خودت دفاع کنی. این دفاع از عِرض، یک وظیفه است.
همچنین در غررالحکم از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) آمده است:
مَن بَذلَ عِرضَهُ ذَلَّ
کسی که آبروی خودش را ارزان قرار دهد و راحت بگذارد، هرکسی آبرویش را ببرد، این باعث خواری انسان میشود.
شرافت و عزت انسان در این است که آبروی خودش را حفظ کند.
کاربرد در مسائل اجتماعی
این موضوع نه تنها در مسائل فردی، بلکه بیش از آن در مسائل اجتماعی اهمیت دارد. وقتی کسی مسئولیتی دارد – چه در یک اداره و چه مسئولیت کل جامعه – و دشمنان تبلیغات منفی میکنند، یکی از وظایف مسئول این است که روابط عمومی قوی داشته باشد، اطلاعرسانی کند و ابهامها را برطرف کند.
یکی از مشکلاتی که در کشور ما داریم همین است. خیلی از مسائل به همین طوری باقی میماند، حرفهای زیادی بین مردم هست، افکار عمومی خیلی درگیر است با یک موضوع، ولی هیچکس نیست بگوید اینها غلط است. هیچکس نیست توضیح بدهد برای مردم که مشکل این نیست، و این مدام مشکلات را چند برابر میکند..
بنابراین، مخصوصاً در مسائل اجتماعی، موضوع دفاع از عِرض، اطلاعرسانی و تکذیب شایعات و بدگویی بدگویان، یک وظیفه است که امام سجاد (علیهالسلام) در این دعا از خدا میخواهند که قدرت بر انجام این وظیفه را داشته باشیم.
تعادل بین دفاع و بخشش
اما طبق فرازهای گذشته که مدام تأکید کردهایم، قرآن در کنار این توصیه که از آبرویت دفاع کن، از عرضت دفاع کن، ظلم تحمل نکن، همواره میگوید که اگر صبر کنید، اگر ببخشید، اگر بزرگواری کنید، این بهتر است:
﴿إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولَٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ * وَلَمَن صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَٰلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ﴾ (الشوری: ۴۲-۴۳)
«راه [نکوهش] تنها بر کسانی است که به مردم ستم میکنند، و در زمین به ناحق سر برمیدارند. آنان عذابی دردناک خواهند داشت. ولی هر که صبر کند و درگذرد، مسلماً بهراستی آن از جنس ارادهٔ قاطع در کارهاست.»
خدا حق داده به شما که وقتی به شما ظلم میشود، شما حق دارید دفاع کنید و مقابله به مثل کنید. این حق شماست، ولی بلافاصله میفرماید: اگر صبر کنید و ببخشید و نادیده بگیرید، این بهتر است.
تفاوت مسائل فردی و اجتماعی
مخصوصاً در مسائل فردی – که قبلاً در بحث ظلمپذیری توضیح داده بودم – یک وقت مسئله اجتماعی است که حق شخصی نیست که از آن بگذرم. آنجا که از حیثیت یک مجموعه، از حیثیت یک کشور، از حیثیت یک اجتماع باید دفاع کنم، جای گذشت نیست. ولی یک وقت مسئله شخصی است. در مسائل شخصی، اصل این است که آدم ببخشد.
حکمت بخشیدن در قرآن
یکی از دلایل برتری بخشش را قرآن کریم چنین بیان میکند: کسی که به شما بدی میکند، دشمن شما است و بدخواه شما محسوب میشود. اما اگر در بسیاری از اوقات، در اکثر شرایط، کسی که به شما بدی میکند، شما به او خوبی کنید، چه بسا آن دشمنی تبدیل به دوستی میشود و این دستاورد بزرگی است.
یعنی یک وقت هست دارند علیه من بدگویی میکنند، شایعه درست میکنند، این طرف و آن طرف مینشینند و بدگویی میکنند. من حالا نهایتاً دفاع کنم، بروم از حیثیت خودم دفاع کنم، بحث کنم، گفتگو کنم، مدام به این بگویم، به آن بگویم. نهایتاً اینکه حالا چهار تا ذهن را بتوانم پاک کنم، ولی او دشمنیاش همچنان هست و دارد میرود جای دیگر هم همین کارها را میکند.
ولی قرآن میگوید:
﴿وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ﴾ (فصلت: ۳۴)
«و نیکی با بدی یکسان نیست. با آنچه خود بهتر است دفع کن؛ آنگاه کسی که میان تو و میان او دشمنی است، گویی دوستی یکدل میگردد.»
خوبی و بدی که یکسان نیست. او بدی میکند، تو خوبی کن. چه بسا او که مدام دارد به تو بدی میکند، تبدیل میشود به دوست صمیمی. در اینجا آثار خوبی کردن است – خیلی از خوبیها دشمن را تبدیل به دوست میکند.
راه حل سادهتر امیرالمؤمنین
نکته دیگری که در روایت دارد این است که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرماید:
اَلاِسْتِصْلاَحُ لِلْأَعْدَاءِ بِحُسْنِ اَلْمَقَالِ وَ جَمِيلِ اَلْفِعَالِ أَهْوَنُ مِنْ مُلاَقَاتِهِمْ وَ مُغَالَبَتِهِمْ بِمضَضِ اَلْقِتَالِ
من یک کسی که دارد به من دشمنی میکند، یک وقت هست بلند میشوم، حرف میزنم، بحث میکنم، شروع میکنم به مبارزه کردن با او. برای چه چیزی؟ برای اینکه به یک هدفی برسم.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در این روایت غررالحکم میفرماید که کار سادهتری هم هست برای اینکه شما به هدفتان برسید. چون هدفت این بود که جلوی بدی او را بگیری، برای چه چیزی جوش و خروش میکردی و شروع کردی به مبارزه؟ میخواستی دفع کنی آن شرّش را.
میفرماید: خیلی وقتها با حرف خوب، با نیکی کردن، با «جَمِيلِ اَلْفِعَالِ» – کار خوب نشان دادن – شرّ او بهتر دفع میشود. این کار را انتخاب کن، کار سادهتر را انتخاب کن، نه کار سختتری که باید کلی اعصاب بخوری و جنگ و جدال داشته باشی که آخر هم معلوم نیست بشود یا نشود. این نکته خیلی مهمی است.
تکذیب عملی مؤثرتر از تکذیب زبانی
نکته دیگری که در اینجا خوب است به آن توجه کنیم این است: به ما فرمودند که تکذیب کنیم کسی که دارد علیه ما بدگویی میکند. یعنی دارد مدام میرود به این طرف و آن طرف میگوید که من ایراد دارم، کارم خراب است، نقص دارم، آدم بدی هستم.
ببینید، قرآن میگوید که شما اگر به خودتان بپردازید و خودتان را اصلاح کنید … بالاخره ما یک اشکالاتی هم داریم. حالا او که دارد علیه من حرف میزند، ممکن است اصلاً دروغ ببندد به من – یک چیزهایی را دارد میگوید که من اصلاً آن اشکالات را ندارم – ولی بالاخره من هم یک اشکالی دارم. قرآن میگوید:
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ لَا يَضُرُّكُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ (المائدة: ۱۰۵)
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، به خودتان بپردازید؛ هرگاه شما راه یافته باشید، هر که گمراه شود به شما زیانی نمیرساند. بازگشت همگی شما بهسوی خداست، آنگاه آنچه را میکردید به شما خبر خواهد داد.»
اگر تو خودت را درست کنی، اشکالات کار خودت را برطرف کنی، خودت را تقویت کنی در عمل، آن وقت او که بخواهد به تو ضرر برساند، نمیتواند ضرر برساند. او خودش را دارد خراب میکند، خودش را دارد ضایع میکند، میرود این طرف و آن طرف علیه من حرف میزند، ولی من وقتی خوب عمل کنم، مردم میبینند که دارم خوب عمل میکنم.
تکذیب عملی تأثیرش بیشتر از تکذیب زبانی است. این هم نکته بسیار آموزندهای است.
حکمت مولوی درباره بدگمانان
به قول مولوی، یک حرف خیلی حکمتآموز دارد میگوید:
گفت هر مردی که باشد بدگمان / نشنود او راست را با صد نشان
من میخواهم بروم بنشینم، بحث کنم، استدلال بیاورم که حرفت غلط است، من این ایراد را ندارم. ولی میگوید آدمهایی که اهل بدگویی و دشمنی هستند، معمولاً اینطوری هستند – آدمهای بدگمانی هستند. هزار تا دلیل هم که برایشان بیاوری، او نمیشنود، اصلاً نمیفهمد.
هر درونی که خیالاندیش شد / چون دلیل آری خیالش بیش شد
او که در ذهنش مدام دارد بدی میسازد برای دیگران، تو مدام میروی برایش بحث کنی، دلیل بیاوری که این بدی نیست، همان را دوباره بُل میگیرد – به اصطلاح میگوید راستی، این هم هست – تازه از این هم یک چیز دیگر در میآورد برای تو.
چون سخن در وی رود علت شود / تیغ غازی دزد را آلت شود
میگوید: وقتی که شما شروع میکنید به توضیح دادن و دلیل آوردن برایش، همان پیوسته علت و مریضیاش را بیشتر میکند. مثل اینکه پلیس اسلحه میآورد – آن جنگجو شمشیر دارد. این شمشیر برای چه چیزی است؟ برای اینکه نظم را ایجاد کند در اجتماع، برای این است که یک مشکلاتی را حل کند، جلوی بدیها را بگیرد. ولی دزد از همین استفاده میکند برای دزدی بیشتر! یعنی آن کسی که دنبال بدی است، از هر چیزی میخواهد برای بدی استفاده کند.
پس راه حل عاقلانه و بهتر چه چیزی است؟
پس جواب او سکوت است و سکون / هست با ابله سخن گفتن جنون
به قول ضربالمثل مشهور بین ما فارسها میگوییم: جواب ابلهان خاموشی است. راه حل این است. جواب آدمهایی که نمیفهمند و بدخواهاند، در اکثر اوقات این است که سکوت کن، ساکن باش، آرام باش، رها کن. با ابله بخواهی خودت را درگیر کنی، این دیوانگی است.
جمعبندی: موضع قدرت در بخشیدن
در مجموع، با توجه به نکتههایی که در این چند جلسه گفتیم، نکته اصلی این است که همیشه گذشت و نادیده گرفتن، ولی از موضع قدرت، از موضع اینکه کارم درست باشد – نه از موضع اینکه خودم خراب باشم، از موضع ضعف و خواری که بخواهم مدام از خودم دفاع کنم.
انسان کار خودش را درست کند، بدون اینکه از موضع ضعف باشد. چون من میتوانم الان جلوی طرف بایستم، ولی ولش کن، ارزش ندارد – این درست است.
نتیجهگیری
وَ هَبْ لِي تَكْذِيباً لِمَنْ قَصَبَنِي
«خدایا! در برابر کسی که مرا هدف عیبجویی قرار میدهد، توان انکارم ببخش.»
امام سجاد (علیهالسلام) از خدا میخواهند: خدا به من کمک کن! آن کسی که میخواهد بدخواهی کند، میخواهد عیبجویی کند، میخواهد با من بدی کند، من قدرت و توان تکذیب او را داشته باشم. قدرت و توان اینکه آگاهیبخشی کنم. قدرت و توان اینکه نشان بدهم که من آن بدی را ندارم – در عمل نشان بدهم – این را داشته باشم.
انشاءالله خدا به ما توفیق درک این حقایق و عمل به آن را عنایت بفرماید.
بعدی: ۴۲ـ امنیت در برابر تهدید
قبلی: ۴۰ـ دین و قدرت
مطلب فوق در تاریخ 10/7/2025 در کتابخانه بنیاد امام علی (ع) منتشر شده است