نیاز به کمک الهی برای مسئولیتهای آینده
در ادامه شرح دعای مکارمالاخلاق امام زینالعابدین (علیهالسلام) در صحیفه سجادیه، به فراز دیگری از این دعا میرسیم. پس از آنکه امام از خداوند متعال خواست تا نیّت کامل و نیّت وافر به ایشان عنایت کند و نیز از خدا درخواست کرد که این نیّت، عزم و توجه را برایشان حفظ کند، حال به عبارت جدیدی در دعا میرسیم.
در جلسه گذشته عبارت «وَ اکفِنِی مَا یشْغَلُنِی الِاهْتِمَامُ بِهِ» را بررسی کردیم که در آن حضرت از خدا درخواست کردهاند تا کفایتی به ایشان بدهد که حواسشان به چیزهای دیگر پرت نشود و از آن مقصد بزرگ غافل نشوند.
حال در ادامه به این عبارت میرسیم: «وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ»؛ یعنی «خدایا تو مرا به آموری وادار کن که قرار است فردا از آنها از من سؤال کنی». این آموزه بزرگ و تأثیرگذاری است که امام سجاد (علیهالسلام) در قالب دعا به ما میآموزند. ایشان میفرمایند که حواستان باشد که خداوند فردا از شما سؤال خواهد کرد، پس باید از خدا بخواهیم که آن چیزهایی که میخواهد از ما سؤال کند، خودش نیز کمکمان کند تا به همانها بپردازیم و نرویم سراغ چیزهای دیگری که قرار نیست پاسخگوی آنها باشیم.
مفهوم مسئولیت در قرآن
مسئله پاسخگویی و مسئولیت یکی از آموزههای مهم قرآنی است. خداوند در قرآن میفرماید که همه مسئول هستند و تنها خدا است که مسئول نیست:
﴿لَايُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ﴾ (انبیاء: ۲۳)
«از او درباره آنچه میکند پرسیده نمیشود، ولی از آنها پرسیده خواهد شد.»
متأسفانه کلمه «مسئول» در فرهنگ فارسی ما گاهی معنایش برعکس شده است. فکر میکنیم هر کس رئیس است و ریاست میخواهد داشته باشد و قرار نیست زیر بار کسی باشد، به اینها میگوییم ایشان مسئول این بنیاد است. اما مسئول یعنی چه؟ مسئول یعنی پاسخگو. خداوند در قرآن میگوید همه پاسخگو هستند و همه باید جواب پس بدهند، فقط و فقط یکی است که در این عالم پاسخگوی هیچکس نیست، چون هیچکس حقی بر او ندارد.
خدا نیز خود را در چارچوب مسئولیت قرار میدهد
آن کسی که خودش پاسخگو نیست و واقعاً هیچکس حقی به گردن او ندارد که بخواهد جواب پس بدهد، حتی او خودش میگوید من هم پاسخگو هستم:
﴿لَّهُمْ فِيهَا مَا يَشَاءُونَ خَالِدِينَ كَانَ عَلَىٰ رَبِّكَ وَعْدًا مَّسْئُولًا﴾ (فرقان: ۱۶)
«در آن هر آنچه میخواهند را جاودانه خواهند داشت؛ این وعدهای است بر عهده خداوندگارت که پرسیده میشود.»
خدا قول داده است که آدمهای خوب تا ابد جاودانه در بهشت باشند، سپس میفرماید این یک تعهد است بر گردن من که پایش میایستم، میتوانید بازخواست کنید و بپرسید. «عَلَىٰ رَبِّكَ» یعنی بر عهده خداست. خودش میتواند برای خودش چیزی واجب کند: ﴿كَتَبَ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ﴾ (انعام: ۱۲) او از بس مهربان است، بر خود واجب کرده است. میگوید من پاسخ میدهم، من در این چارچوب عقلانی، در این چارچوب اخلاقی وقتی قول دادم، میتوانی من را مؤاخذه کنی که چرا به قولت عمل نکردی.
این برخلاف تفکر منحرفی است که متأسفانه در بین اکثر مسلمانها جا افتاده به خاطر اینکه اکثراً اشعری مسلک هستند. اکثراً فکر میکنند که اگر بگوییم چیزی بر خدا واجب نیست، یعنی خیلی هوای خدا را داشتهایم. میگویند هر کاری خدا بگوید همان خوب است. ولی عدلیه، شیعه امامیه و معتزله میگویند این چه سخنی است! خدا هر کاری خوب است انجام میدهد، نه اینکه هر کاری خدا بگوید خوب است.
فرق بین دو نوع خداشناسی
خدایی که خود را در چارچوب اخلاق، در چارچوب خوب و بدهایی که عقل انسان میفهمد قرار داده است، با خدایی که بگوید هر چه او میگوید درست است – اگرچه ظلم باشد، اگرچه بیاخلاقی باشد – چون خدا گفته باید انجام دهیم، یک خدای دیگر است. از آن دومی چه برمیآید؟ داعش برمیآید.
﴿كَانَ عَلَىٰ رَبِّكَ وَعْدًا مَّسْئُولًا﴾ (فرقان: ۱۶) حتی این خدایی که «لَا يُسْأَلُ» است، میگوید بپرسید از من هم وقتی قول دادم، من باید پاسخگو باشم.
همگان در مقام پاسخگویی
خدا میگوید حتی پیامبران هم باید پاسخ بدهند:
﴿فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ﴾ (اعراف: ۶)
«پس حتماً حتماً از کسانی که بهسوی آنها فرستادهایم بازخواست خواهیم کرد و حتماً حتماً از کسانی که فرستاده شدهاند بازخواست خواهیم کرد.»
این «لَنَسْأَلَنَّ» را دقت کنید. اگر بخواهیم ترجمه کنیم، «لَ» به معنی حتماً است و «نَّ» آخر هم که نون تأکید است، به معنی حتماً. خدا میگوید حتماً حتماً از همه کسانی که به سوی آنها پیغمبر فرستادیم بازخواست میکنیم و حتماً حتماً همان پیغمبرانی هم که فرستادیم بازخواست میکنیم. همه باید پاسخ بدهند و این روز پاسخگویی نزدیک است:
﴿وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَّكَ وَلِقَوْمِكَ وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ﴾ (زخرف: ۴۴)
«و بهراستی آن یادآوری است برای تو و قومت و بهزودی بازخواست خواهید شد.»
این یادآوریهایی که در قرآن میآید برای اینکه حواستان را جمع کنید، به زودی از شما سؤال خواهد شد.
﴿وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ﴾ (صافات: ۲۴)
«و آنها را متوقف کنید که بهراستی آنها بازخواست شوند.»
روز قیامت ندا داده میشود: نگهشان دارید، باید پاسخ بدهند. همه باید جواب بدهند.
چه چیزهایی مورد بازخواست قرار میگیرد؟
بازخواست از نعمتها
این سؤال قطعی که همه ما باید پاسخ بدهیم چیست؟ قرآن این را هم برای ما روشن کرده است:
﴿ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ﴾ (تکاثر: ۸)
«سپس حتماً حتماً در آن روز از شما درباره نعمتها بازخواست خواهد شد.»
نعمتهایی که خدا به شما داده، فکر کردهاید همینطوری داده است؟ نه، تک تک نعمتهای خدا را باید پاسخ بدهید!
از امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) در تفسیر این آیه سوره تکاثر نقل شده که فرمودند:
عَن عَلِیٍّ (علیه السلام) فِی قَولِ اللهِ تَعَالَی «لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ» قَالَ: الأمنُ وَ الصِّحَّة وَ العَافِیَة.
«یعنی امنیّت و سلامتی و تندرستی.»
بازخواست از آگاهی و ابزارهای شناخت
﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَـٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا﴾ (اسراء: ۳۶)
«و چیزی را که به آن علم نداری دنبال نکن که بهراستی گوش و چشم و دل، درباره همه آنها بازخواست خواهد شد.»
کسی حق ندارد چیزی را که نمیداند دنبالش راه بیفتد، چرا؟ چون ای انسان ما به تو گوش دادیم، چشم دادیم، دل دادیم. اینها ابزارهای آگاهی تو است. فقط به تو دادیم، به موجودات دیگر ندادیم. به خاطر همین موجودات دیگر چنین مسئولیتی ندارند. تو باید گوش خود را باز کنی، حرفها را بشنوی. نمیتوانی بگویی من نمیدانستم. یعنی چه نمیدانستی؟ چرا گوش نکردی؟ چرا چشمت را باز نکردی ببینی؟ خدا دل به تو داد، فهمیدی این کار، کار زشتی است، چرا انجام دادی؟ دل تو داشت میگفت این کار خوبی نیست.
به ما گفته بودند این کار را بکنید، ما هم کردیم. خدا میگوید مگر به تو دل ندادم؟ دلت چه میگفت؟
«اسْتَفْتِ قَلْبَک (نَفسَک) وَ انْ افْتاک الْمُفتونَ» – از دلت بپرس، وجدانت راضی بود تو این کار را بکنی؟
آگاهی و علم پشت سرش مسئولیت است. خدا این آگاهی را در دلمان گذاشت که ظلم بد است. وقتی فهمیدم، دیگر نمیتوانم از زیر بار این مسئولیت شانه خالی کنم.
هشدار قرآن در برابر تقلید کورکورانه
قرآن مسئولیت سنگینی را حتی در مسائل دینی بیان میکند. چرا چنین اظهار نظر دینی کردی؟ چرا چنین اعتقادی داشتی؟ پدران ما، همه بزرگان ما اینطوری به ما میگفتند و ما انجام میدادیم. قرآن چه میگوید؟
﴿وَيَجْعَلُونَ لِمَا لَايَعْلَمُونَ نَصِيبًا مِّمَّا رَزَقْنَاهُمْ تَاللَّهِ لَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَفْتَرُونَ﴾ (نحل: ۵۶)
«و برای آنچه نمیدانند از آنچه روزیشان کردهایم بهرهای قرار میدهند. قسم به خدا که حتماً حتماً درباره آنچه دروغ میبندید بازخواست خواهید شد.»
آنها ایمان قوی داشتند که به آنها گفته بودند هر چقدر خدا به شما پول میدهد، باید اینقدر از پولتان را بردارید، مثلاً برای قربانی برای این بتها. گفتند چشم. ولی وقتی ایمان میگوید باید این کار را بکنم، چه کار میکنم؟ میکنم. قرآن چه میگوید: اینکه به ما گفتند دلیل است؟ رفتی تحقیق کردی؟ رفتی پرسیدی؟ علم پیدا کردی یا نه؟ «وَيَجْعَلُونَ لِمَا لَايَعْلَمُونَ نَصِيبًا مِّمَّا رَزَقْنَاهُمْ» ما به تو روزی دادیم، چون به تو گفته بودند این مقدارش را باید بدهی، به اینها دادی؟ «تَاللَّهِ لَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَفْتَرُونَ» دروغ بستن، این چیزها را رسم کردند، شما ادامه دادید. از شما میپرسیم.
مثال فرشتگان
﴿وَجَعَلُوا الْمَلَائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمَـٰنِ إِنَاثًا أَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُكْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَ يُسْأَلُونَ﴾ (زخرف: ۱۹)
«و فرشتگانی را که بندگان خدای رحماناند مؤنث در نظر میگیرند. آیا شاهد آفرینش آنها بودهاند؟ گواهی آنها نوشته خواهد شد و بازخواست خواهند شد.»
به ما همه میگفتند که فرشتهها مؤنثاند، در حدیثی هم آنجا گفته بود، در آن کتاب هم نوشته بود. قرآن اینها را مثال میزند و توبیخ میکند تا ما هم دینداری درست را یاد بگیریم. قرآن نمیخواهد قصه اینها را برای ما بگوید، میخواهد بگوید دینداری درست، دینداری آگاهانه است. همین که گفتند این ملائکه مؤنثاند، شما هم این را گفتید؟! «أَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ» شما بودید داشتیم فرشتهها را میآفریدیم و فهمیدید مؤنثند؟ «سَتُكْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَ يُسْأَلُونَ» مینویسیم، فردا میپرسیم، بیایید اثبات کنید. این خیلی خطرناک است!
ارزش «نمیدانم» گفتن
این است که آدم میفهمد روایات اهل بیت (علیهمالسلام) به ما میگویند بیشتر بگویید نمیدانیم، خلاص میشوید، نجات پیدا میکنید. مثلاً نظر شما درباره فلان اعتقاد چیست؟ حالا چون همه دارند میگویند اینطوری، من هم بگویم همین. میگویم نمیدانم. باور کنید با نمیدانم هیچ اتفاقی برای ما نمیافتد. هر وقت دانستم میگویم. ائمه فرمودند کسی که این روش را در زندگیاش انتخاب کند، نجات پیدا میکند.
زندگی ما امتحان است، مسئولیت و پاسخگویی است که باید در زندگی داشته باشیم. قرآن میگوید:
﴿وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَـٰكِن يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ وَ لَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ (نحل: ۹۳)
«و اگر خدا میخواست شما را یک امت قرار میداد، ولی هر کس را بخواهد گمراه میکند و هر کس را بخواهد راهبری میکند و حتماً حتماً درباره آنچه انجام میدهید بازخواست خواهید شد.»
آنچه مورد سؤال قرار نمیگیرد
امام سجاد (علیهالسلام) در این دعا از خدا میخواهد که خدا ایشان را به کارهایی وادار کند که قرار است فردا از آنها سؤال کند. ولی متأسفانه امثال ما همهاش حواسمان به این چیزهایی است که اصلاً به ما ارتباطی ندارد و قرآن هشدار میدهد که قرار نیست راجع به این چیزها از شما سؤال کند. چرا همهاش فکر و ذکرتان به این چیزهاست؟
در سوره بقره دو بار آیه ۱۳۴ و آیه ۱۴۱ عیناً تکرار میشود:
﴿تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُم مَّا كَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ﴾ (بقره: ۱۳۴)
«آن جماعت را روزگار به سر آمد؛ دستاورد آنان برای آنان و دستاورد شما برای شماست؛ و از آنچه آنان میکردهاند، شما بازخواست نخواهید شد.»
بین این دو آیه، قبل و بعد از آن راجع به چیست؟ راجع به دعواهای مسخره این دین ظاهری است: ما بهتر هستیم، شما بدتر هستید، ما بر حقّ هستیم، شما باطل هستید، پیغمبر ما خیلی مقامش بالا بود و پیغمبر شما مقامش پایینتر بود. قرآن میگوید اینها کسانی بودند که تمام شدند و رفتند، شما خوب باشید، به شما ارتباطی ندارد کدام مقامش بالاتر است، کدام پایینتر است.
البته در این حد که من افتخار میکنم که پیرو پیشوایانی هستم که اینها نماینده خدا هستند، اینها معصوم هستند، اینها مقامات الهی دارند، ولایت دارند، عصمت دارند. ولی اینکه بخواهم بگویم این گذشته اینطوری بوده… آیات سوره بقره را بخوانید. همه فکر و ذکر یهودیان این شده بود که این ابراهیم مال ما است، مال شما نیست. این حرفها را رها کنید، به شما ارتباطی ندارد.
﴿قُل لَّاتُسْأَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا وَلَا نُسْأَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ﴾ (سبأ: ۲۵)
«بگو: شما درباره آنچه ما مرتکب شدهایم بازخواست نخواهید شد و ما نیز درباره آنچه شما انجام میدهید بازخواست نخواهیم شد.»
به اینها بگو قرار نیست شما از کارهای بد ما مؤاخذه شوید، قرار هم نیست ما از کارهای شما مؤاخذه شویم. چرا این را قرآن میگوید؟ باز بهخاطر اینکه یکی از آفتهای دینداری این است که میخواهند بگویند شما بد هستید، ما خوب هستیم. پس باشد، اصلاً اینها بد، شما خوب باشید. قرآن میگوید ما مجرم هستیم، باشد، ما بد هستیم، شما خوب باشید. در خوبیها مسابقه بگذارید.
تمرکز بر مسئولیتهای اصلی
امام سجاد (علیهالسلام) که از درگاه خدا میخواهد: «خدایا مرا به کاری مشغول کن که قرار است از اینها سؤال کنی»، میخواهد ما را به این حقیقت هدایت کند که وقتی قرآن را در موضوع سؤال خدا بررسی میکنیم، قرآن این را به ما یاد میدهد: «من از قول و قرارهایتان، از حرفهایتان، از رفتارهایتان اینها را سؤال میکنم. از نعمتهایی که به شما دادم، آگاهیهایی که در اختیارتان گذاشتم، اینها را میخواهم از شما بپرسم. نروید مشغول چیزهای دیگر بشوید.»
وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تَسْأَلُنِي غَداً عَنْهُ؛
«و مرا به آنچه فردا درباره آن بازخواست میکنی بهکار گیر.»
خدا فردا میخواهد از من سؤال کند، پاسخگویی هم ساده نیست، خودت باید کمک کنی.
نتیجهگیری: دغدغه پاسخگویی در زندگی
انسان وقتی این پسزمینه ذهنی را داشته باشد، دعای مکارمالاخلاق را وقتی میخواند میفهمد که امام سجاد (علیهالسلام) چرا تضرّع میکرد به درگاه خدا و میگفت: «خدا حواس من را به این چیزها جمع کن.» خدا از چه میخواهد بپرسد از ما؟
به قول مولوی:
کجا شد عهد و پیمان را چه کردی؟ / امانتهای چون جان را چه کردی؟
چرا کاهل شدی در عشقبازی / سبک روحی مرغان را چه کردی؟
نشاط عاشقی گنجی است پنهان / چه کردی گنج پنهان را چه کردی؟
تو را با من نه عهدی بود ز اول / بیا بنشین بگو آن را چه کردی؟
چنان ابری به پیش ما چه بستی / چنان خورشید خندان را چه کردی؟
قرار است از نعمتها بپرسند از ما. خدا میگوید: «من خودم را به تو دادم، عشقبازی با خودم را به تو دادم، قرار بود تا با این مشغول باشی، رفتی داری چه کار میکنی؟ حواست به چیست؟» اینها سؤالهای مهم زندگی است.
از خدا میخواهیم به حق زینالعابدین (علیهالسلام)، به مناجات زینالعابدین، به مقام والای زینالعابدین درک این حقائق و قطرهای از این معارف را به همه ما عنایت بفرماید.
بعدی: ۱۳ـ زندگی هدفمند
قبلی: ۱۱ـ گرفتاری و غفلت
مطلب فوق در تاریخ 10/7/2025 در کتابخانه بنیاد امام علی (ع) منتشر شده است