۱۱ـ گرفتاری و غفلت

 

مقدمه

در ادامه شرح دعای مکارم‌الاخلاق به فراز دیگری از این دعا می‌رسیم که در هفته‌های گذشته این عبارات را خواندیم که حضرت از خدا می‌خواستند:

اللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِكَ نِيَّتِي، وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَكَ يَقِينِي، وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ مَا فَسَدَ مِنِّي

خدایا با لطفت، همت بلند و نیّت فراوان به من بده و این یقینی که از تو خواستم و این نعمت‌هایی که تو به من دادی را برای من حفظ کن، اجازه نده که اینها فاسد شوند و از بین بروند.

الآن به این عبارت می‌رسیم:

وَ اكْفِنِي مَا يَشْغَلُنِي الاِهْتِمامُ بِهِ

خدایا تو کفایت کن مرا از آنچه که دغدغه او باعث می‌شود که من مشغول و غافل شوم.

وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تَسْأَلُنِي غَداً عَنْهُ، وَ اسْتَفْرِغْ أَيامِي فِيمَا خَلَقْتَنِي لَهُ

خدایا درخواستم از تو این است: من را به آن کارهایی وادار که فردا بعد از مرگ درباره آن کارها از من سؤال خواهی کرد، من را مسئول آن کارها قرار دادی و ایام عمر من را برای آنچه که به خاطر آن من را آفریدی فارغ و آزاد قرار بده. نگذار گرفتاری‌هایی در زندگی من پیش بیاید که این گرفتاری‌ها حواس من را از این چیزی که باید حواسم به آن باشد، پرت کند.

 

مفهوم شغل و اهتمام

اینجا ما یک کلمه شغل داریم، یک کلمه اهتمام داریم. شغل یعنی این چیزی که ما به آن مشغول می‌شویم، اهتمام یعنی این چیزی که همّت می‌کنیم و به آن تمرکز می‌کنیم.

منظور از این کلمه در این عبارت این است که ما در زندگی‌مان به یک چیزهایی مشغول می‌شویم که از یک چیزهای دیگر حواسمان پرت می‌شود. همّ و غمّ و دغدغه‌هایی پیدا می‌کنیم که آن همّ و غمّ و دغدغه‌ها، یک همّ و غم‌ها و یک اولویت‌های دیگری را از ذهن ما خارج می‌کند.

 

ارتباط با فرازهای قبلی دعا

برای اینکه ما معنای عمیق‌تر این عبارت را درک کنیم و متوجه شویم، باید جمله‌های قبلی دعا را به آن دقت کنیم:

وَ انْتَهِ بِنِیتِی إِلَی أَحْسَنِ النِّیاتِ

ما اول از خدا در این دعا می‌خواهیم: خدایا نیّت من را به بهترین نیّت‌ها برسان، با لطفت همت بلند به من بده، یعنی نیّت و هدف درست در زندگی.

بعد در ادامه عرض کرد به محضر خدا:

وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَک یقِینِی

حالا این چیزی که به من دادی را خودت سالم نگهدار. خدا خیلی نعمت‌ها به ما می‌دهد در زندگی، خیلی انگیزه‌ها، خیلی باورها، ولی کم‌کم فاسد می‌شود، می‌گندد، از دستش می‌دهیم.

وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِک مَا فَسَدَ مِنِّی

امام سجاد (علیه‌السلام) از خدا می‌خواهد: خدایا تو که قدرت داری، من وقتی در موقعیت‌هایی قرار گرفتم که یک سری از نعمت‌هایی که به من داده بودی کم‌کم از دستم رفت، یک سری نگاه‌های قشنگی که در زندگی داشتم این نگاه‌ها را دیگر ندارم، حالا از خدا می‌خواهد: خدایا این را برگردان به من، نگذار این نعمت‌ها از دست من برود.

بعد از این جملات، حالا این جمله‌ای که امشب موضوع بحث ما است مطرح می‌شود:

وَ اكْفِنِي مَا يَشْغَلُنِي الاِهْتِمامُ بِهِ

خدایا تو یک نعمت‌هایی به من می‌دهی، یک اهداف درستی در زندگی من پیدا می‌کنم، ولی خیلی وقت‌ها یک چیزهایی، یک مشکلاتی، یک گرفتاری‌هایی در زندگی من پیش می‌آید که حواس من را از اینها پرت می‌کند.

ببینید چقدر در زندگی‌مان یک وقت‌هایی به ما می‌گویند که چرا برای این موضوع وقت نمی‌گذارید؟ چرا اصلاً در برنامه‌های زندگی تو این مسئله مطرح نیست؟ می‌گوییم: زندگی است و گرفتاریم دیگر، آن‌قدر مشکلات زندگی زیاد شده است دیگر وقت نمی‌کنیم برای این چیزها وقت بگذاریم.

امام سجاد (علیه‌السلام) در این دعا می‌خواهند به ما آموزش بدهند: اگر می‌خواهی این فرصت‌های مهم زندگی از دستت نرود، باید از خدا بخواهی، خواسته دل تو باشد که: خدایا حواس من از یک چیزهای مهمی که در زندگی اهمیت دارد ولی من غافل می‌شوم از او، همه‌اش می‌گویم حالا فعلاً امور زندگی بگذرد بعد انشاءالله به این هم می‌رسیم، ولی حواس من پرت می‌شود. خدا خودت کمکم کن، خودت کفایتم کن، این گرفتاری‌های من را کم کن تا به این چیزهای مهم‌تر هم برسم.

 

هشدارهای قرآن درباره غفلت

ببینید قرآن به ما هشدار می‌دهد:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَاتُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾ (المنافقون: ۹)

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید، مبادا دارایی‌هایتان و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل کند؛ که هر کس چنان کند، چنین کسانی همان زیانکاران‌اند.»

ای مؤمنین، یک وقت اموال‌تان و فرزندان‌تان شما را از یاد خدا غافل نکند، اگر این‌طوری شود خیلی ضرر می‌کنید.

یک آیه دیگر در قرآن خیلی هشداردهنده است، خیلی تکان‌دهنده است:

﴿إِنَّ الَّذِينَ لَايَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَ رَضُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِينَ هُمْ عَنْ آيَاتِنَا غَافِلُونَ * أُولَٰئِكَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾ (یونس: ۷-۸)

«به‌راستی کسانی که امیدی به دیدار ما ندارند و به زندگی دنیا خشنود و مطمئن‌اند و آنان که از نشانه‌های ما غافل‌اند، چنین کسانی جایگاهشان به‌خاطر آنچه به‌دست می‌آوردند آتش است.»

کسانی که قرار ملاقات با خدا را یادشان رفت، آمدیم در مجلس ختم این و آن شرکت کردیم، دیدیم دیگران رفتند به ملاقات خدا و پشت سر اینها نوبت ما است، ولی خدا می‌گوید کسانی که اصلاً حواس‌شان نیست، امیدی ندارند به یک چنین قرار ملاقات مهمی.

«وَ رَضُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا» حالا خوش هستیم، الحمدلله یک لقمه نانی است که زندگی دارد می‌گذرد، خوب است، راضی‌ام، خوش هستیم دیگر چه می‌خواهیم. «وَاطْمَأَنُّوا بِهَا» همین خوب است دیگر، من دیگر دلواپسی دیگری ندارم، اگر هم دلواپس باشم برای این امورات زندگی‌ام است که یک وقت اختلالی در آن ایجاد نشود.

خدا می‌گوید: اینهایی که این همه من پیوسته پیغام فرستادم و علامت دادم به شما که شما دارید می‌آیید پیش من، اصلاً آفریدم تو را برای اینکه بیایی اینجا، نمی‌خواهی حواست را جمع کنی؟ اگر حواست را جمع نکنی می‌دانی چه می‌شود؟ یک زمانی چشم باز می‌کنی می‌بینی در آتشی.

 

ماهیت واقعی آتش

وای، خدا تو چطور خالقی هستی که اگه کسی به یادت نباشد می‌خواهی او را بسوزانی؟! کدام آدم بی‌رحمی مخلوق خودش را آتش می‌زند؟! نه نه، دقت کن، خدا مهربانی مطلق است و اگر این هشدارها را به ما می‌دهد، مثل یک مادر مهربان که به بچه‌اش می‌گوید: اگه درس نخوانی فردا خیلی اوضاع تو خراب است، اگر بروی فلان جا زمین بخوری زخم‌های خیلی دردناکی پیدا می‌کنی.

تمام هشدارهای خدا در قرآن راجع به آتش، عذاب و آب جوش اینها، همه‌اش در این است که می‌گوید: ای انسان من تو را خلق کردم برای اینکه تو به یک نعمت بیکرانی برسی، به ملاقات حقیقت مطلق برسی. اگر آن چیزی که تو را حفظ می‌کند و می‌رساند تو را به مقصد، حواست از او پرت شود، یک روزی چشم باز می‌کنی می‌بینی دیگر هیچ راهی نیست و خود این حسرت، خود این محرومیت، خود این دور ماندن، آتشی است که از دل شعله می‌کشد.

به تعبیر قرآن این که دیگر این‌قدر به یاد من خدا باشید، خدا که نیاز به یاد ندارد، می‌گوید: می‌خواهم به یاد خودت باشی:

﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُولَـٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ (الحشر: ۱۹)

«همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند،‌ پس خودشان را از یادشان برد. آنان‌اند همان نابه‌کاران.»

نکند خدا را فراموش کنید، کسی که خدا را فراموش کند یعنی خودش را فراموش کرده است، موفّقیّت خودش، سعادت خودش را فراموش کرده است.

 

عواقب فراموشی

اینکه قرآن می‌گوید کسی که خدا را فراموش کند، روز قیامت فراموش می‌شود:

﴿قَالَ كَذَٰلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَٰلِكَ الْيَوْمَ تُنسَىٰ﴾ (طه: ۱۲۶)

«گفت: همان‌گونه نشانه‌های ما برایت آمد و فراموششان کردی. و همان‌گونه امروز فراموش می‌شوی.»

این همه من نشانه فرستادم، همه را یادت رفت، حالا امروز تو فراموش می‌شوی.

﴿فَالْيَوْمَ نَنسَاهُمْ كَمَا نَسُوا لِقَاءَ يَوْمِهِمْ هَـٰذَا وَمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ﴾ (الأعراف: ۵۱)

«پس امروز آنها را فراموش می‌کنیم همان‌گونه آنان ملاقات امروزشان را فراموش کردند و نشانه‌های ما را انکار می‌کردند.»

امروز به خاطر این انکارها، به خاطر این پا روی حق گذاشتن‌ها، به خاطر این ندیدن نشانه‌ها، حقیقت وجودت فراموش می‌شود، یعنی وقتی حقایق آشکار می‌شود تو نگاه می‌کنی می‌بینی هیچ چیزی نداری.

 

شعر حافظ درباره غفلت

به قول حافظ می‌گوید:

ای دل بیا که ما به پناهِ خدا رویم / زآنچ آستینِ کوته و دستِ دراز کرد

صنعت مَکُن که هر که محبت نه راست باخت / عشقش به روی دل درِ معنی فراز کرد

بازی در نیاور، حقّه‌بازی، ریا، جلوی مردم جانماز آب کشیدن، این در معنویت را به روی دل تو می‌بندد.

فردا که پیشگاهِ حقیقت شود پدید / شرمنده رَهرُوی، که عمل بر مجاز کرد

فردای قیامت هیچ اتفاق جدیدی قرار نیست بیفتد. این تصور عوامانه را از ذهن‌مان ببریم بیرون که خدا نشسته یک جا، ما را می‌برند، می‌گویند پس چه کار کردی، حرف‌های من را گوش کردی؟ اگر گوش نکردی ببرند او را در آتش بیندازند، نه. قرآن به ما می‌گوید: آتشی نیست جز آن چیزی که خودت آوردی. خودت را می‌بینی، از خودت رنج می‌بری، از درون خودت می‌سوزی.

﴿وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾ (بقره: ۲۴) جهنم هیزمش خود انسان‌ها هستند. این کینه‌ها، این حرف‌های زشت، این پا رو حق گذاشتن‌ها، این ستمکاری اینها است حقیقتش وقتی آشکار می‌شود که من از آن رنج می‌برم.

 

خطر شیطان و غفلت

پس حالا که یک چنین خطری در کمین ما است، قرآن می‌گوید: مواظب باشید کسی باعث نشود که شما آن چیزهای مهمی که باید به یادش باشید را فراموش کنید.

﴿اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولَـٰئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾ (المجادله: ۱۹)

«شیطان بر آنان چیره شد و یاد خدا را از یادشان برد. آنان حزب شیطان‌اند. آگاه باشید که حزب شیطان همان زیانکاران‌اند.»

شیطان مسلّط می‌شود بر انسان، یاد خدا را از ذهن انسان می‌برد. شیطان یعنی چه؟ شیطان یعنی همین هوا و هوس‌های من، شیطان یعنی آن چیزی که من را از این اولویت‌هایم غافل می‌کند.

خیلی این آیه قرآن تکان‌دهنده است:

﴿وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَىٰ يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا * يَا وَيْلَتَىٰ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا * لَّقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا﴾ (الفرقان: ۲۷-۲۹)

«و روزی که ستمکار بر دو دستش می‌گزد می‌گوید: ای کاش راهی را با فرستاده برگزیده بودم. ای وای بر من! ای کاش فلانی را دوست نگرفته بودم. او مرا پس از آنکه هدایت نزدم آمده بود از یاد (خدا) بازداشت و شیطان انسان را رها کننده بود.»

دیدید ما وقتی که از یک چیزی یکباره حسرت می‌خوریم انگشت‌مان را گاز می‌گیریم؟ قرآن می‌گوید: کسی که ستمکار بود در دنیا، نه فقط یک دستش را، دو دستش را گاز می‌گیرد.

«يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا» می‌گوید: ای کاش این راهی که فرستاده‌های خدا جلوی پای من گذاشته بودند می‌رفتم.

«يَا وَيْلَتَىٰ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا» می‌گوید: ای کاش با فلانی رفیق نمی‌شدم، کاش پای فلان شبکه نمی‌نشستم، کاش فلان چیز را نمی‌دیدم.

«لَّقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ» همین‌طور من را غافل کرد از آن ذکر و پیامی که خدا فرستاد، من را دور کرد.

 

تعادل دنیا و آخرت

امام سجاد (علیه‌السلام) از خدا در این دعا می‌خواهد که خدایا من غافل نشوم. یعنی اینکه یکسره نماز بخوانم، روزه بگیرم، دنیا را رها کنم؟ نه، اصلاً منطق قرآن این نیست. قرآن به ما می‌گوید:

﴿وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِن كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ﴾ (القصص: ۷۷)

«و با آنچه خدایت داده سرای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن، و همچنان که خدا به تو نیکی کرده نیکی کن و در زمین فساد مجوی که خدا فسادگران را دوست نمی‌دارد.»

دنیا را فراموش نکن، از دنیا بهره ببر، ولی بدان این نعمتی که خدا به تو داده، با این نعمت می‌توانی هم یک زندگی خوب و آرام در دنیا داشته باشی و با همین می‌توانی آخرت خوب داشته باشی، پس حیف نیست.

این جمله در سوره قصص خطاب به قارون است؛ ثروتمندی که کلیدهای گنجینه‌هایش را با بار شترهای فراوان می‌بردند. انسان‌های دلسوز به او می‌گفتند که ثروت چیز بدی نیست، ولی با این ثروت تو یک کاری کن که بعد مرگ هم برایت بماند، داشته باشی. این را مگر خدا به تو نداده است؟ تو هم به دیگران بده، احسان کن.

بنابراین اینکه ما بخواهیم تنبلی خودمان را به حساب خدا بگذاریم که من اهل دنیا نیستم و به ما گفتند اولویت فقط آخرت است، ببینید امام کاظم (علیه‌السلام) می‌گوید پدرم امام صادق (علیه‌السلام) به فرزندانش این‌طوری می‌گفت:

إِيَّاكَ وَ اَلْكَسَلَ وَ اَلضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا يَمْنَعَانِكَ مِنْ حَظِّكَ مِنَ اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ

«از تنبلی و بی‌حوصلگی برحذر باش که این دو تو را از بهره دنیا و آخرت باز می‌دارند.»

تنبل نباش، بی‌حوصله نباش. تنبلی و بی‌حوصلگی هم دنیا را از تو می‌گیرد هم آخرت را از تو می‌گیرد.

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند:

إِنِّي لَأُبْغِضُ اَلرَّجُلَ … أَنْ يَكُونَ كَسْلاَنَ عَنْ أَمْرِ دُنْيَاهُ وَ مَنْ كَسِلَ عَنْ أَمْرِ دُنْيَاهُ فَهُوَ عَنْ أَمْرِ آخِرَتِهِ أَكْسَلُ

«از کسی که برای کار دنیای خود تنبل باشد بدم می‌آید و هرکس درباره دنیایش تنبلی کند در مورد آخرتش تنبل‌تر است.»

من آدم‌های تنبلی که دنبال دنیا نیستند، دنبال درآمد نیستند، دنبال کاسبی و تولید و آبادانی و رونق دنیا نیستند را از اینها خوشم نمی‌آید. کسی که نسبت به دنیای خودش تنبل باشد، نسبت به آخرتش تنبل‌تر است.

 

معنای صحیح درخواست امام سجاد (علیه‌السلام)

پس منظور این نیست این دعای امام سجاد (علیه‌السلام) که به ما بگوید، چون من دیدم در بعضی از شرح‌های دعای مکارم‌الاخلاق این جمله را این‌طوری معنی کردند: یعنی خدایا یک کاری کن من کاسبی نکنم، نیاز نداشته باشم، فقط بنشینم عبادت کنم. اصلاً چنین منظوری در این دعا نیست.

منظور این دعا این است که دغدغه اصلی تو بعد از مرگت باشد. همین درآمد، همین کاسبی، همین دنیا، همین زن و بچه، همین خدمت به مردم، همه اینها می‌تواند آخرت آدم را آباد کند.

چقدر در دین‌مان به ما گفته‌اند کسی که برای اینکه عزتمندانه، سالم و بدون نیاز به مردم زندگی کند تلاش کند، این بالاترین عبادت در کارنامه‌اش نوشته می‌شود. ولی امام علی (علیه‌السلام) به ما می‌فرمایند: می‌خواهی دنیا را برو دنبالش، ولی یک وقت بعد مرگت را فدای دنیایت نکن، این دنیا تمام می‌شود ولی بعد مرگ تمام نمی‌شود.

 

روایت امام علی (علیه‌السلام) درباره اولویت آخرت

مَنْ كَانَتْ هِمَّتُهُ آخِرَتَهُ كَفَاهُ اَللَّهُ هَمَّهُ مِنَ اَلدُّنْيَا وَ مَنْ أَصْلَحَ سَرِيرَتَهُ أَصْلَحَ اَللَّهُ عَلاَنِيَتَهُ وَ مَنْ أَصْلَحَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَصْلَحَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اَلنَّاس

«هر که دل‌مشغولی آخرتش را داشته باشد، خداوند اندوه دنیای او را بسنده باشد و هر که سرشت خویش را سامان بخشد، خداوند آشکار او را اصلاح گرداند و هر که میان خود و خدای خود را سامان بخشد، خداوند میان او و مردم را اصلاح گرداند.»

خدا قول داده است کسی اگر دغدغه‌اش برای بعد از مرگش باشد، خدا دغدغه‌های دنیای‌اش را هم برایش جبران می‌کند، حل می‌کند.

﴿مَنْ كَانَ يُرِيدُ ثَوَابَ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ ثَوَابُ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ﴾ (نساء: ۱۳۴)

«هر که ثواب و نعمت دنیا را طالب است (از خدا بخواهد که) ثواب دنیا و آخرت نزد خداست.»

دنیا می‌خواهی؟ هم دنیا هم آخرت دست خداست – با خدا باش، پادشاهی کن.

 

درخواست کفایت از گرفتاری‌ها

پس ببینید امام سجاد (علیه‌السلام) در این دعا به ما آموزش دادند که از خدا این را بخواهیم، خواسته ما این باشد:

وَ اكْفِنِي مَا يَشْغَلُنِي الاِهْتِمامُ بِهِ

«و مرا از آنچه دغدغهٔ آن مشغولم می‌سازد کفایت کن.»

خدایا این چیزهایی که دغدغه این چیزها من را از اولویت‌های مهم‌تری که در زندگی باید داشته باشم غافل می‌کند، مشغول می‌کند، خودت اینها را از سر راه من بردار.

ببینید اگر به تعبیر حافظ دست به کاری نزنیم که غصه سراید، هر روز این دغدغه‌ها ما را رها نمی‌کند. باید خاضعانه، خالصانه از خدا این را بخواهیم:

 

اشعار حافظ درباره رهایی از دغدغه‌ها

بر سرِ آنم که گر ز دست برآید / دست به‌کاری زنم که غصّه سرآید

خلوتِ دل نیست جایِ صحبتِ اَضداد / دیو چو بیرون رود فرشته درآید

این وابستگی‌ها، این خودخواهی‌ها اینها اگر بیرون رود، خدا پر می‌کند دل ما را از نور و رحمت و فرشته‌های رحمت را برای ما می‌فرستد.

صحبت حُکّام ظلمتِ شبِ یلداست / نور ز خورشید جوی بو که برآید

بر درِ اربابِ بی‌مروّتِ دنیا / چند نشینی که خواجه کی به درآید

تَرکِ گدایی مکن که گنج بیابی / از نظرِ رهرُوی که در گذر آید

 

نتیجه‌گیری: عدم بی‌نیازی از خدا

همه نکته همین بیت آخر، تأکید من بود در این عرضی که چند دقیقه وقت شما را گرفتم، که رمز موفقیت تو در این مسیر این است که ترک گدایی مکن. آدم تا زمانی که خودش را محتاج لطف خدا، وابسته این حقیقت بی‌انتها بداند، این پشتوانه مهم در زندگی او را یاری می‌کند. اما به محض اینکه خودش را بی‌نیاز دید، دستش از این پشتوانه بی‌انتها کوتاه می‌شود.

از خدا می‌خواهیم توفیق درک این حقایق و چنین نگاه و چنین بصیرتی در زندگی را به همه ما عنایت بفرماید، به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

بعدی: ۱۲ـ دغدغه مسئولیت

قبلی: ۱۰ـ گندزدایی

بازگشت به فهرست

 

مطلب فوق در تاریخ 10/7/2025 در کتابخانه بنیاد امام علی (ع) منتشر شده است