تفسیر نادرست از شفاعت حسین (علیهالسلام)
شب گذشته یکی از تفسیرهای غلط از نجاتبخش بودن امام حسین (علیهالسلام) را بررسی کردیم که آن تصور اعتقاد مسیحیان بود مبنی بر اینکه شهادت حسین فدیه گناهان ماست. امشب تصور غلط دیگری را که گاهی در ذهنها وجود دارد بررسی میکنیم.
خیلیها فکر میکنند امام حسین شهید شد تا شفیع گناهکاران باشد. اما شفاعت امام حسین را برداشتی که از آن دارند، یک نوع پارتیبازی، یک نوع تبعیض، یک نوع بیعدالتی، یک نوع تنبلپروری و یک نوع جرئت دادن به گناه است. چون امام حسین شهید شد و ما چون عزادار امام حسین هستیم، پس گناهانمان بخشیده میشود – هر کاری کردیم. متأسفانه گاهی در منبرها کار را به جایی میبرند که کسی که اصلاً حتی نیّتی هم ندارد – مثلاً غبار یک کاروانی که داشته میرفته کربلا آمده نشسته روی تن یک گناهکاری – همین کافی است برای اینکه بخشیده شود با اینکه اصلاً دست از گناهش بر نداشته.
آیات نافی شفاعت در قرآن
موضوع شفاعت بسیار مهمی است که قرآن خیلی راجع به آن سخن گفته. قرآن به صراحت بارها اعلام میکند که قیامت شفاعتی در کار نیست:
﴿وَاتَّقُوا يَوْمًا لَّا تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلَا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ يُنصَرُونَ﴾ (البقرة: ۴۸)
«و از روزی پروا کنید که نه کسی از کسی عذابی را دفع میکند، و نه از کسی شفاعتی میپذیرند، و نه از کسی در برابر گناهانش فدیه و عوضی میگیرند، و نه برای رهایی از آتش دوزخ یاری میشوند.»
و نیز:
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لَّا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾ (البقرة: ۲۵۴)
«ای اهل ایمان! از آنچه به شما روزی کردهایم انفاق کنید، پیش از آنکه روزی بیاید که در آن نه داد و ستدی است و نه دوستی و نه شفاعتی؛ و تنها کافران ستمکارند.»
و همچنین:
﴿فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ﴾ (المدثر: ۴۸)
«پس آنان را شفاعت شفیعان سودی نمیدهد.»
اما آیا واقعاً قرآن همهجا به طور کلی شفاعت را نفی کرده است؟
زمینه تاریخی آیات نافی شفاعت
اینقدر در آیات میگوید روز قیامت شفاعتی خبری نیست، به خاطر عقاید رایجی است که در آن جامعه ذهنها را پر کرده بود. مخاطبان قرآن یا مشرکینی بودند که وقتی به آنها گفته میشد گناه نکنید، ظلم نکنید، میگفتند این بتها شفیع ما هستند، حل میکنند مشکلاتمان را، خیلی نگران نیستیم. یا مسیحیان و یهودیهایی بودند که به آنها میگفتند چرا پا روی حق میگذارید؟ میگفتند ما بچههای ابراهیم هستیم، ما فرزندان موسی هستیم، ما برگزیدگان خدا هستیم، آنها شفیع ما هستند، خیلی نگرانی ما نداریم.
بسیاری از آیات قرآن اشاره میکند که آن شفیعهایی که شما برای خودتان در نظر گرفتید:
﴿وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَىٰ كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَكْتُم مَّا خَوَّلْنَاكُمْ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ وَمَا نَرَىٰ مَعَكُمْ شُفَعَاءَكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكَاءُ …﴾ (الأنعام: ۹۴)
«و همان گونه که شما را نخستین بار آفریدیم اکنون نیز تنها به سوی ما آمدهاید، و آنچه را به شما عطا کرده بودیم پشت سر خود نهادهاید، و شفیعانی را که در کار خودتان شریکان خدا میپنداشتید با شما نمیبینیم.»
﴿وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَـٰؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ﴾ (يونس: ۱۸)
«و آنان به جای خدا چیزهایی را میپرستند که نه زیانی به آنان میرسانند و نه سودی به آنان میدهند؛ و میگویند: اینان شفیعان ما نزد خدایند. بگو: آیا خدا را به شفیعانی خبر میدهید که آنها را در آسمانها و زمین به عنوان شفیع نمیشناسد؟ او از آنچه که شریک او قرار میدهند، منزّه و برتر است.»
﴿أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ شُفَعَاءَ قُلْ أَوَلَوْ كَانُوا لَا يَمْلِكُونَ شَيْئًا وَلَا يَعْقِلُونَ﴾ (الزمر: ۴۳)
«آیا غیر از خدا شفاعتگرانی برای خود گرفتهاند؟ بگو: آیا هرچند اختیار چیزی را نداشته باشند و نیندیشند؟»
شفاعت حقیقی متعلق به خداست
آن آیاتی که میگوید در قیامت شفاعتی خبری نیست، به این نکته اشاره میکند که در ذهن انسانها شبیه آن اتفاقی که در دربار پادشاهها میافتد – پادشاه عصبانی میشود، یک حکمی صادر میکند اعدامش کنید، بعد یک نفری میآید وساطت میکند میگوید آقا به خاطر من شما ببخشید، حالا یک ذره تخفیف بدهید، برود – این را شفاعت مینامیدند. سپس تصور میکردند خدا نیز خشمگین شده، یک حکمی داده که این باید برود جهنم، بعد حالا یک کسی پیدا میشود میگوید خدایا، حالا به خاطر من این را ببخشید.
اگر حکم خدا عادلانه بوده، پس همان باید اجرا شود. اگر عادلانه نبوده، این خدا نیست. مگر آن شفیعانی که با این تصور در نظر میگیرید از خدا مهربانترند؟ یعنی خدا میگوید عذاب بشود، انگار یک نفر دیگر مهربانتر از خدا پیدا شده میگوید نه، عذابش نکنید.
این به خاطر آن است که شفاعت را به درستی معنایش را متوجه نشدهایم. قرآن بارها اعلام میکند که اصلاً همه شفاعت برای خداست:
﴿قُل لِّلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا لَّهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾ (الزمر: ۴۴)
«بگو: شفاعت، یکسره ویژه خداست، فرمانروایی آسمانها و زمین در سیطره اوست، سپس به سوی او بازگردانده میشوید.»
﴿وَأَنذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَن يُحْشَرُوا إِلَىٰ رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ﴾ (الأنعام: ۵۱)
«و به وسیله این قرآن کسانی را که بیم دارند که به سوی پروردگارشان محشور شوند هشدار ده، چرا که غیر او برای آنها یار و شفیعی نیست، باشد که پروا کنند.»
غیر از خدا شفیعی نیست یعنی اگر قرار است یک کسی اعمال نفوذ کند تا بندهای بخشیده شود و رحمت و مهربانی به کسی برسد، خود خدا این کار را میکند. لازم نیست کسی دیگر بیاید این کار را بکند، چه همه هستی به اراده خداست، همه چیز را خدا ایجاد میکند، هیچ سببی و هیچ واسطهای و هیچ وسیلهای در این عالم بدون اذن خدا کاری از آن بر نمیآید.
شفاعت به عنوان وسیله الهی
نکته این است که خدا اسباب و عللی در این عالم ایجاد کرده و این اسباب و علل به اذن خدا عمل میکنند. شفابخشی و درمان بیماری را چه کسی انجام میدهد؟ خدا. اما خدا درمان بیماری را برایش وسیله قرار داده. گفته اگر میخواهی درمان شوی باید بروی دکتر، دکتر تجویز کند، دارو مصرف کن تا من شفا بدهم. در یک معنای کلی، دارو و دکتر شفیعانند برای درمان شدن – واسطه هستند، وسیله هستند برای اینکه خدا ما را درمان کند، ولی به اذن الله.
به خاطر این است که اینقدر در قرآن تکرار میشود. در همین آیتالکرسی میخوانیم:
﴿مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ …﴾ (البقرة: ۲۵۵)
«کیست آنکه جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟»
هر شفاعتی باید به اذن خدا باشد یعنی خدا رحمت خودش را، شفابخشی خودش را، آن چیزی که قرار است تحقق پیدا کند را به وسیله چیزی که خودش تعیین کرده و اذن داده انجام میدهد. همانطور که شفابخشی جسم ما را برایش یک وسیله گذاشته – یک شفیع گذاشته که دکتر است، که دارو است – شفابخشی دل معنوی ما که نجات نهایی این است که دل ما پاک بشود، دل ما به یاد خدا باشد، آن هم وسیله دارد.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾ (المائدة: ۳۵)
«ای کسانی که ایمان آوردهاید از خدا پروا کنید و چیزی را بجویید که به او نزدیکتان سازد و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید.»
هر چیزی را از وسیله درستش باید به سمت خدا بروید. اگر میخواهی به خدا نزدیک شوی باید وسیله بخواهی، شفیع بخواهی.
انواع شفیعها در تعالیم اسلامی
خدا چون میخواهد بندههایش را دوست دارد، چون میخواهد آنها را به خودش نزدیک کند، چون میخواهد آنها را نجات بدهد، انواع و اقسام وسیلهها را خودش درست کرده برای اینکه رحمت خودش را شامل آنها کند.
مولوی میگوید:
یاد ده ما را سخنهای دقیق / که ترا رحم آورد آن ای رفیق
هم دعا از تو اجابت هم ز تو / ایمنی از تو مهابت هم ز تو
دعا یکی از شفیعهاست. دعا را چه کسی ایجاد کرد؟ چه کسی یاد ما داد؟ خدا که میخواهد بندهاش را رحم کند، خدا که میخواهد بندهاش را حاجتروا کند، به او دعا کردن را یاد میدهد. حال دعا کردن به او میدهد، بعد به او جواب میدهد.
انواع و اقسام شفیعها و وسیلهها را خدا گذاشته برای اینکه ما را به سمت خودش ببرد. در حدیثی از پیغمبر فرمود:
الشُّفَعاءُ خَمسَةٌ: القُرآنُ، والرَّحِمُ، والأمانَةُ، ونَبِيُّكُم، وأهلُ بَيتِ نَبِيِّكُم.
«شفیعان پنج باشند: قرآن و خویشان و امانت و پیامبرتان و خاندان پیامبرتان.»
هر چیزی که ما را به یاد خدا بیندازد، هر چیزی که دل ما را پاک کند، شفیع ماست، ولی به این معنایی که اکنون متوجه شدیم، نه به معنای پارتیبازی.
شرایط بهرهمندی از شفاعت
در موضوع شفاعت دوباره قرآن همان چیزی را که در شبهای قبل توضیح دادیم دارد به ما میگوید. شرط نجات پیدا کردن و دریافت رحمت خدا آن ایمان اصلی است – یعنی انسان بودن، تسلیم حق بودن و متکبر نبودن.
﴿لَّا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَـٰنِ عَهْدًا﴾ (مريم: ۸۷)
«شفیعان در آن روز قدرت بر شفاعت ندارند مگر کسانی مانند پیامبران، امامان، فرشتگان و اولیا که از نزد خدای رحمان، پیمانی بر اذن شفاعت گرفته باشند.»
اگر میخواهید شفاعت به دردتان بخورد – یعنی وسیلههایی که خدا گذاشته برای اینکه شما به رحمت او برسید، اگر بخواهید این وسیلهها برایتان سودی داشته باشد – شرطش چیست؟
﴿وَلَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾ (الزخرف: ۸۶)
«و کسانی که به جای او میخوانند و میپرستند اختیار شفاعت ندارند، مگر آن کسانی که آگاهانه به حق گواهی داده باشند.»
تسلیم حق باشید، گردنکشی نکنید، تمام است.
همین حدیث امام صادق (علیهالسلام) است که در لحظات آخر عمرشان فرمودند:
إِنَّ شَفَاعَتَنَا لَا تَنَالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلَاة
«برآستی که شفاعت ما خاندان شامل حال کسی که نماز را کوچک و بیاهمیت بشمارد، نمیگردد.»
شفاعت ما اهلبیت به کسی که نماز را استخفاف بکند نمیرسد یعنی یک کسی یک وقت نمازش قضا شد، یک وقت اشتباه کرد – وقتی حقطلب باشد، بفهمد، جبران میکند. ولی یک وقت هست که کسی قلدری میکند، میگوید نمیخواهم بخوانم. اگر تو قلدری کنی پیش خدا، درهای رحمت به دلت بسته میشود، به شفاعت نمیرسی.
خلاصه نجاتبخشی حسین (عیلهالسلام)
میتوانیم جمعبندی کل این ده شب را اینطور تقدیم کنیم که «سفینة النجاة» بودن حسین خلاصهاش در این یک کلمه است: حسین دلهای ما را نرم میکند، حسین این قلدریها را از بین میبرد. کسی که عشق حسین، اشک حسین، مجلس حسین را دوست داشته باشد، دلش دیگر – ولو اینکه گناههایی هم داشته، سر بزند، ولو اینکه اشتباهاتی هم در زندگیاش داشته باشد – ولی عشق حسین اجازه نمیدهد قلدری کند. و وقتی قلدری نکرد، خدا دستش را میگیرد.
حالا میفهمیم که میگوید اگر کسی هر چقدر هم گناه داشته باشد، بیاید در مجلس امام حسین گریه کند، خدا میبخشد او را، امام حسین شفاعتش میکند. بله میکند، ولی شرطش را فهمیدیم چیست.
همین آیهای که خواندیم که گفت اگر گناه کردید بیاید پیغمبر برایتان استغفار کند تا خدا ببخشد شما را، یک آیه دیگر در قرآن میگوید اگر پیغمبر هفتاد بار برای بعضیها استغفار کند، خدا نمیبخشد آنها را. چه کسانی؟ آنهایی که قلدری میکنند.
صحنه شهادت در زیارت ناحیه
امشب چه شبی است در کربلا! امروز عصر چه گذشت در این صحرا! در زیارت ناحیه مقدسه اینطور بیان میکند:
وأسرَعَ فَرَسُكَ شارِداً، وإلىٰ خِيامَكَ قاصِداً، مُحَمحِماً باكِياً. فَلَمّا رَأَينَ النِّساءُ جَوادَكَ مَخزِيّاً، ونَظَرنَ سَرجَكَ عَلَيهِ مَلوِيّاً، بَرَزنَ مِنَ الخُدورِ، ناشِراتِ الشُّعورِ، عَلَى الخُدودِ لاطِماتٍ، لِلوُجوهِ سافِراتٍ، وبِالعَويلِ داعِياتٍ، وبَعدَ العِزِّ مُذَلَّلاتٍ، وإلىٰ مَصرَعِكَ مُبادِراتٍ، وَالشِّمرُ جالِسٌ عَلىٰ صَدرِكَ، مولِغٌ سَيفَهُ عَلىٰ نَحرِكَ، قابِضٌ عَلىٰ شَيبَتِكَ بِيَدِهِ، ذابِحٌ لَكَ بِمُهَنَّدِهِ، قَد سَكَنَت حَواسُّكَ، وخَفِيَت أنفاسُكَ، ورُفِعَ عَلَى القَنا رَأسُكَ.
حسین جان! این بچهها به امر حسین در خیمهها ماندند. امام حسین فرموده بود بیرون نیایید، من خودم میروم با این لشکر. اما یک وقت دیدند اسب حسین بیصاحب برگشت. نگاه کردند دیدند زین اسب واژگون است – یعنی حسین از روی اسب پایین افتاده. همه آمدند بیرون، موها را پریشان کرده، بر چهرهها سر و صورت میزدند، داد و فریاد و ضجه میزدند و آمدند دویدند به سمت قتلگاه.
اما چه صحنهای دیدند؟ چه صحنهای دید زینب در آن لحظه؟ آن صحنهای که زینب را بیچاره کرد. دستانش را روی سرش گذاشت گفت:
یا رسول الله … صَلّی علیکَ ملیکُ السَّماءِ هذا حُسینٌ مُرمَّلٌ بِالدِّماءِ مُنْقطَعُ الاعضاءِ
«ای محمد، ای رسول خدا … فرشتگان آسمان بر تو درود فرستند. این حسین است که آغشته به خون است و اعضایش قطع شده.»
صلی الله علیکم یا اهل بیت النبوة
قبلی: فدیه یا فرصت توبه
مطلب فوق در تاریخ 15/9/2025 در کتابخانه بنیاد امام علی (ع) منتشر شده است