بخش دوم خطبه منا

 

مرور بخش اول خطبه

بحثی که در این شب‌ها پیگیری می‌کنیم، موضوع اصلاح امت به عنوان هدف قیام حضرت اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) است. در جلسه گذشته، بخش اول خطبه امام حسین (علیه‌السلام) در منا را با هم مرور کردیم – خطبه‌ای که به خوبی هدف و فلسفه قیام اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) را بیان می‌کرد.

خلاصه آنچه در جلسه گذشته گفتیم این بود: امام حسین (علیه‌السلام) ابتدا یادآوری کردند که قرآن علمای دینی یهود را به خاطر سکوت در برابر ظالمان سرزنش کرد. فریضه امر به معروف و نهی از منکر را قرآن یادآوری کرد – فریضه‌ای که اگر برپا شود، همه فرایض خدا برپا خواهد شد، و اگر برپا نشود، هیچ یک از فرایض برپا نمی‌شود.

حضرت تعریف نهی از منکر را در همین خطبه بیان کردند: نهی از منکر یعنی مقابله با ظالمان و تلاش برای توزیع عادلانه ثروت در جامعه. منکر اصلی که امام حسین (علیه‌السلام) دنبال نهی از آن بود – به فرموده خود ایشان در خطبه – ستمی است که ستمکاران بر جامعه روا می‌دارند، و ویژه‌خواری‌ها و رانت‌های مالی که ثروتمندان از آن بهره‌مندند.

بعد حضرت نفوذ و موقعیت علمای دین را یادآوری کردند و گفتند: شما علمای دین پیش مردم احترام دارید، حرفتان نفوذ دارد. از این موقعیت باید برای خدا استفاده کنید، برای همان کسی که این موقعیت را مردم به خاطر او به شما دادند. اما متأسفانه شما از این موقعیت برای منافع خودتان استفاده می‌کنید.

حضرت ح‍ساسیت‌ها و دغدغه‌هایی که آن علما نسبت به آن حساس بودند را سرزنش می‌کنند و می‌فرمایند: دغدغه شما باید مردم مظلوم، مستضعفان و گرفتاری مردم باشد، نه مسائل شخصی خودتان.

 

ادامه خطبه منا

از دست رفتن موقعیت علما

حالا می‌رویم سراغ ادامه خطبه – بخش دوم. حضرت در ادامه می‌فرماید:

كُلُّ ذَلِكَ مِمَّا أَمَرَكُمُ اَللَّهُ بِهِ مِنَ اَلنَّهْيِ وَ اَلتَّنَاهِي وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ وَ أَنْتُمْ أَعْظَمُ اَلنَّاسِ مُصِيبَةً لِمَا غُلِبْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ مَنَازِلِ اَلْعُلَمَاءِ لَوْ كُنْتُمْ تَشْعُرُونَ ذَلِكَ بِأَنَّ مَجَارِيَ اَلْأُمُورِ وَ اَلْأَحْكَامِ عَلَى أَيْدِي اَلْعُلَمَاءِ بِاللَّهِ اَلْأُمَنَاءِ عَلَى حَلاَلِهِ وَ حَرَامِهِ

«همه این کارهایی که انجام نمی‌دهید، اموری است که خدا شما را به آن فرمان داده است – یعنی جلوگیری و نهی از منکری که شما از آن غافلید. مصیبت شما از همه مردم بزرگ‌تر است؛ زیرا در حفظ منزلت علما مغلوب شدید؛ البته اگر این نکته را درک کنید. چرا که زمام امور و جریان یافتن احکام در دست عالمان به خداست که بر حلال و حرام او امین شمرده شده‌اند.»

حضرت می‌فرمایند: مصیبت بزرگ این است که شما آنچه خدا به شما گفته بود راجع به آن حساس باشید و نهی بکنید، انجام نمی‌دهید و غافلید. این موقعیت و منزلتی که علما دارند را شما از دست می‌دهید و از آن استفاده نمی‌کنید.

اگر علما مسئولیت خودشان را در جامعه درست انجام بدهند، امور مردم و حلال و حرام مردم به دست آنها جاری می‌شود. مردم همه به آنها رجوع می‌کنند، حکومت هم باید به آنها رجوع کند و حلال و حرام را از آنها بپرسد. این موقعیت، موقعیت بسیار بالایی است که خدا به عالمان دین داده است. اما متأسفانه امام حسین (علیه‌السلام) به علمای آن زمان فرمودند: شما این موقعیت را از دست دادید.

 

علت از دست رفتن موقعیت

فَأَنْتُمُ اَلْمَسْلُوبُونَ تِلْكَ اَلْمَنْزِلَةَ وَ مَا سُلِبْتُمْ ذَلِكَ إِلاَّ بِتَفَرُّقِكُمْ عَنِ اَلْحَقِّ وَ اِخْتِلاَفِكُمْ فِي اَلسُّنَّةِ بَعْدَ اَلْبَيِّنَةِ اَلْوَاضِحَةِ وَ لَوْ صَبَرْتُمْ عَلَى اَلْأَذَى وَ تَحَمَّلْتُمُ اَلْمَئُونَةَ فِي ذَاتِ اَللَّهِ كَانَتْ أُمُورُ اَللَّهِ عَلَيْكُمْ تَرِدُ وَ عَنْكُمْ تَصْدُرُ وَ إِلَيْكُمْ تَرْجِعُ

«ولی این جایگاه از شما گرفته شده است و آن از شما گرفته نشد مگر به‌خاطر تفرقه شما از حقّ و اختلاف شما در سنت، با اینکه دلیل روشن بر آن داشتید. و اگر بر آزارها شکیبا بودید و در راه خدا هزینه‌ها را تحمل می‌کردید، زمام امور دین خدا به شما سپرده می‌شد و از جانب شما به جریان می‌افتاد و به شما برمی‌گشت.»

شما این موقعیتتان را از دست دادید. چرا؟ شروع کردید به اختلاف – هر کس برای خودش، ادعای خودش، دفتر خودش، دستک خودش. یک سری امور واضح است که دیگر اختلاف‌بردار نیست.

اما اگر شما کمی حاضر بودید هزینه بدهید به خاطر خدا، یک ذره از خودتان می‌گذشتید، یک ذره صبر می‌کردید – آقا با ما برخورد می‌کنند، فلان موقعیت را می‌گیرند، فلان جا ممنوع می‌کنند، فلان جا امکانات به ما نمی‌دهند – امام حسین (علیه‌السلام) می‌فرماید: اگر شما اینها را صبر می‌کردید و به خاطر خدا حق را می‌گفتید، نتیجه این می‌شد که برمی‌گشت امور به دست شما، حکومت هم مجبور می‌شد حرف شما را گوش کند در امورش.

اما شما رفتید سراغ دنیا. در ادامه می‌فرماید: چون از مرگ می‌ترسیدید، چون دنیاطلب بودید، این باعث شد که دیگر حرف شما اصلاً خریدار ندارد در جامعه.

 

جایگزینی ظالمان با علما

وَ لَكِنَّكُمْ مَكَّنْتُمُ اَلظَّلَمَةَ مِنْ مَنْزِلَتِكُمْ وَ اِسْتَسْلَمْتُمْ أُمُورَ اَللَّهِ فِي أَيْدِيهِمْ يَعْمَلُونَ بِالشُّبُهَاتِ وَ يَسِيرُونَ فِي اَلشَّهَوَاتِ سَلَّطَهُمْ عَلَى ذَلِكَ فِرَارُكُمْ مِنَ اَلْمَوْتِ وَ إِعْجَابُكُمْ بِالْحَيَاةِ اَلَّتِي هِيَ مُفَارِقَتُكُمْ

«ولی شما ظالمان را در جای خودتان نشاندید و امور دین خدا را به آنان سپردید تا بر اساس شبهات کار کنند و در شهوت و دلخواه خود راه روند. آنچه باعث قدرت گرفتن آنها شد، فرار شما از مرگ و خوش بودن شما به زندگی دنیا که از شما جدا خواهد شد بود.»

شما ظالمین را جای خودتان قرار دادید. آن نفوذ کلامی که شما باید داشته باشید، ظالمین پیدا کردند. امور الهی را دادید دست آنها – دیگر هر طور دلشان می‌خواهد دارند انجام می‌دهند، هر طور میل آنها است دارند حکم صادر می‌کنند.

خیلی این جمله سنگینی است. امام حسین (علیه‌السلام) می‌فرماید: همه بدبختی و بیچارگی مردم، همه ظلم ستمکاران، تقصیر شما علمای دین است که از مرگ می‌ترسیدید، دنبال منافع خودتان بودید، و این باعث شد که بنی‌امیه آمدند حاکم شدند.

آخر چه‌طور ممکن است؟ فقط ۵۰ سال گذشته از زمان پیغمبر، هنوز در همین جمعی که اینجا نشسته‌اند ۲۰۰ نفر از اصحاب پیغمبر حضور دارند، چیزی نگذشته – چطوری ممکن است که در این فاصله کوتاه این‌قدر همه چیز زیر و رو بشود؟

امام حسین (علیه‌السلام) می‌فرمایند: تقصیر علماست. اگر شما ساکت نمی‌شدید، اگر هر روز که یک بهانه‌ای، یک توجیهی، یک اتفاق جدید رقم می‌خورد، شما به یک طوری توجیه نمی‌کردید و همراهی نمی‌کردید، این ذره ذره، این سقوط به اینجا منتهی نمی‌شد.

 

تسلیم ضعیفان به دست ظالمان

بعد حضرت می‌فرمایند: تمام بیچارگی و رنج مردم تقصیر شما علماست.

فَأَسْلَمْتُمُ اَلضُّعَفَاءَ فِي أَيْدِيهِمْ فَمِنْ بَيْنِ مُسْتَعْبَدٍ مَقْهُورٍ وَ بَيْنِ مُسْتَضْعَفٍ عَلَى مَعِيشَتِهِ مَغْلُوبٍ يَتَقَلَّبُونَ فِي اَلْمُلْكِ بِآرَائِهِمْ وَ يَسْتَشْعِرُونَ اَلْخِزْيَ بِأَهْوَائِهِمْ اِقْتِدَاءً بِالْأَشْرَارِ وَ جُرْأَةً عَلَى اَلْجَبَّارِ

«بدین‌سان ضعیفان را به دست آنان سپردید که برخی را برده و مقهور خود ساختند و برخی را ناتوان و مغلوب زندگی روزمره کردند. در امور مملکت به رأی خود تصرف می‌کنند و با هوسرانی خویش ننگ و خواری پدید می‌آورند، به سبب پیروی از اشرار و گستاخی بر خدای جبار!»

شما مردم بیچاره را تسلیم این ظالمین کردید. مردم دو دسته شدند: یا یک عده‌ای شدند بیچاره و فرمانبر، یک عده هم که نان شبشان هم ندارند بخورند.

اینها وقتی دیدند هیچ‌کس به آنها هیچ چیزی نمی‌گوید، هیچ اعتراضی بلند نمی‌شود، هیچ صدایی بلند نمی‌شود، هر روز مدام جرئتشان بیشتر و بیشتر شد. هر روز مدام احکام خدا را نقض کردند. دیگر کار به جایی رسید که چهارشنبه آمدند نماز جمعه خواندند! چهارشنبه – برای اینکه می‌خواستند اصلاً تمسخر کنند احکام خدا را. یعنی بگویند: ببین این‌قدر این مردم تابع حرف ما هستند، ما چهارشنبه نماز جمعه می‌خوانیم، هیچ‌کس هیچ چیزی نمی‌گوید. اینها هم همه ساکت. ولی چطوری به اینجا رسیدند؟

 

سلطه کامل ظالمان

فِي كُلِّ بَلَدٍ مِنْهُمْ عَلَى مِنْبَرِهِ خَطِيبٌ يَصْقَعُ فَالْأَرْضُ لَهُمْ شَاغِرَةٌ وَ أَيْدِيهِمْ فِيهَا مَبْسُوطَةٌ وَ اَلنَّاسُ لَهُمْ خَوَلٌ لاَ يَدْفَعُونَ يَدَ لاَمِسٍ فَمِنْ بَيْنِ جَبَّارٍ عَنِيدٍ وَ ذِي سَطْوَةٍ عَلَى اَلضَّعَفَةِ شَدِيدٍ مُطَاعٍ لاَ يَعْرِفُ اَلْمُبْدِئَ اَلْمُعِيد

«در هر شهری خطیبی سخنور بر منبر دارند که به سود آنان سخن می‌گوید. سرتاسر کشور اسلامی بی‌پناه مانده و دستشان در همه جای آن باز است و مردم بردگان آنهایند و توان دفاع در برابر هیچ دست‌درازی را ندارند. آنان که برخی زورگو و معاندند و برخی بر ناتوان سلطه‌گر و تندخوی‌اند، فرمانروایانی که خدای آفریننده و بازگرداننده به معاد را نمی‌شناسند.»

در هر شهر و در هر روستایی یک تریبون، یک منبری، یک خطیب که دارد به اسم دین از اینها دفاع می‌کند. مردم را برده خودشان کردند – اینها هر کار دلشان می‌خواهد می‌کنند. می‌گویند: مردم کی هستند؟

این تعبیری که «وَ اَلنَّاسُ لَهُمْ خَوَلٌ» یعنی اوج استبداد، اوج زورگویی ظالمان – که هر چه دلشان می‌خواهد انجام می‌دهند، مردم هم مثل برده گوش می‌کنند. هرکس دست‌درازی می‌خواهد بکند به اینها، کسی اصلاً در مقابلش نیست.

یک عده زورگو بر مردم حاکم شدند – هر کار دلشان می‌خواهد می‌کنند، نه از خدا می‌ترسند، نه کسی هم از مردم باکی دارند. هر کاری دلشان می‌خواهد انجام می‌دهند.

 

تعجب امام حسین (علیه‌السلام) از وضعیت جامعه

فَيَا عَجَباً وَ مَا لِيَ لاَ أَعْجَبُ وَ اَلْأَرْضُ مِنْ غَاشٍّ غَشُومٍ وَ مُتَصَدِّقٍ ظَلُومٍ وَ عَامِلٍ عَلَى اَلْمُؤْمِنِينَ بِهِمْ غَيْرِ رَحِيمٍ فَاللَّهُ اَلْحَاكِمُ فِيمَا فِيهِ تَنَازَعْنَا وَ اَلْقَاضِي بِحُكْمِهِ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَنَا

«شگفتا! و چرا در شگفت نباشم که دیار در اختیار فریبکارانی نابکار و مالیات‌بگیرانی ستمگر و کارگزارانی بی‌رحم بر مؤمنان است. پس خدا در آنچه ما نزاع داریم داور است و در آنچه درباره آن مشاجره می‌کنیم خودش قضاوت و حکم می‌کند.»

ببینید، حسین (علیه‌السلام) دردش فسادی است که دارد می‌بیند. می‌گوید: من قیام می‌کنم برای اصلاح این است.

من چرا شگفت‌زده نباشم؟ چرا تعجب نکنم؟ این سرزمین پر شده از یک عده حیله‌گر و فریبکار، یک عده باجگیر و مالیات‌گیر، یک عده‌ای کارگزاری که رحم به مردم نمی‌کنند. خدا باید دیگر بین ما داوری کند.

 

بیان هدف اصلی قیام

بعد ببینید، تمام این توصیفاتی که اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) از شرایط جامعه آن روز دارند می‌کنند و به ما می‌خواهند نشان بدهند که من قیامی که دارم می‌کنم برای اصلاح اینهاست، نهی از منکر که می‌گویم برای اینهاست – بعد آن موقع خطاب می‌کنند به خدای متعال و هدف را این‌طوری با صدای بلند بیان می‌کنند:

اَللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ مَا كَانَ مِنَّا تَنَافُساً فِي سُلْطَانٍ وَ لاَ اِلْتِمَاساً مِنْ فُضُولِ اَلْحُطَامِ وَلَكِنْ لِنُرِيَ اَلْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ اَلْإِصْلاَحَ فِي بِلاَدِكَ وَ يَأْمَنَ اَلْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ يُعْمَلَ بِفَرَائِضِكَ وَ سُنَنِكَ وَ أَحْكَامِكَ

«خدایا! تو می‌دانی که آنچه از ما سرزد، برای رقابت در فرمانروایی و نیز دسترسی به مال بی‌ارزش دنیا نبود، بلکه از آن روست که نشانه‌های آیین تو را بنمایانیم و اصلاح را در سرزمین‌هایت آشکار سازیم تا بندگان ستمدیده تو آسوده گردند و به فرایض و سنن و احکام تو عمل شود.»

خدایا، تو خودت می‌دانی که ما دنبال قدرت نیستیم. نگویند حسین با یزید سر قدرت دعوایشان شد، حسین زورش نرسید به یزید، حالا ما باید بنشینیم برایش عزاداری کنیم. نه!

حسین (علیه‌السلام) می‌گوید: من به دنبال قدرت نیستم. این مال دنیا و قدرت دنیا برای من ارزشی ندارد. من دلم برای مردم بیچاره می‌سوزد، من دلم برای مستضعفین می‌سوزد، من می‌خواهم جلوی این ظلم‌ها را بگیرم.

خدایا، تو خودت می‌دانی هدف من این است که دین تو برپا شود، هدف من این است که این جامعه اصلاح شود، هدف من این است که این مردم مظلوم نجات پیدا بکنند تا به فرایض و سنن و احکام تو عمل شود.

 

معنای عمل به فرایض الهی

ببینید، با این نکته‌هایی که ما در این خطبه خواندیم، الان متوجه می‌شویم وقتی امام حسین (علیه‌السلام) دارد می‌گوید «فرایض الهی، سنن الهی و احکام الهی»، منظور صرفاً این نیست که نماز بخوانند، شراب نخورند، حجاب داشته باشند، وضو بگیرند. نه!

امام حسین (علیه‌السلام) می‌گوید: اگر جلوی ظالمین ایستادگی شد، اگر جلوی رانت‌ها گرفته شد، اگر عدالت در جامعه برقرار شد، آن موقع کسی که اهل نماز باشد نمازخوان می‌شود، آن کسی که اهل معنویت باشد دنبال معنویت می‌رود.

ولی جامعه‌ای که در آن عدالت برقرار نیست، جامعه‌ای که در آن همه‌اش ظلم و ستم است – اینجا شما مدام به مردم بگو معنویت، اصلاً مردم نفرت پیدا می‌کنند از معنویت.

ببینید مشکل کجاست، ریشه مشکلات چه چیزی است، و امام حسین (علیه‌السلام) برای چه چیزی قیام کرد.

 

فراخوان برای حمایت

و در آخر هم می‌فرمایند:

فَإِنْ لَمْ تَنْصُرُونَا وَ تُنْصِفُونَا قَوِيَ اَلظَّلَمَةُ عَلَيْكُمْ وَ عَمِلُوا فِي إِطْفَاءِ نُورِ نَبِيِّكُمْ وَ حَسْبُنَا اَللَّهُ وَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْنَا وَ إِلَيْهِ أَنَبْنَا وَ إِلَيْهِ اَلْمَصِيرُ» (تحف العقول، ج۱، ص۲۳۷)

«و شما اگر ما را حمایت نکنید و با ما منصفانه برخورد نکنید، قدرت ستمگران بر شما افزون گردد و در خاموش کردن نور پیامبر شما بکوشند. و خدا ما را بس است و بر او توکل داریم و به سوی او بازمی‌گردیم و سرانجام به سوی اوست.»

حالا من به شما گفتم: بیایید حمایت کنید، بیایید. اگر نیایید، اگر انصاف به خرج ندهید، این ظالمان روز به روز قوی‌تر می‌شوند. بعد اینها به تدریج نور دین شما، نور پیغمبر شما را خاموش می‌کنند.

توکل ما به خداست. من حسین تلاشم را دارم می‌کنم، توکلم به خداست. به هر مقدار هم رسیدم، در این راه کشته هم شدم، من وظیفه خودم که نهی از منکر است انجام دادم.

این خطبه‌ای بود که تحف‌العقول از سخنرانی در منای امام حسین (علیه‌السلام) برای ما نقل کرد. با توجه به این مستندات می‌توانیم بهتر تحلیل کنیم که امام حسین (علیه‌السلام) چه می‌دید، چه شرایطی را تحلیل کرد و دنبال چه هدفی بود. در جلسات آینده این بحث را ادامه می‌دهیم تا بتوانیم عمیق‌تر به این موضوع بپردازیم.

بعدی: وصیت‌نامه امام حسین (علیه‌السلام)

قبلی: بخش اول خطبه منا

بازگشت به فهرست

 

مطلب فوق در تاریخ 23/10/2025 در کتابخانه بنیاد امام علی (ع) منتشر شده است