مقدمه
در بخش هشتم دعای مکارمالاخلاق، امام زینالعابدین (علیهالسلام) پس از بیان اهداف کلی و تأکید بر ضرورت رسیدن به مکارم اخلاق و رفع عیوب، شروع به تفصیل این مکارم و عیوب میکنند. از ابتدای دعا تا این بخش، حضرت به صورت کلی از خداوند درخواست میکردند که به مقاصد عالی برسند، مکارمشان اعلا و اعلا شود و عیوبشان برطرف گردد. اما از این بخش به بعد، یکی یکی این مکارم و عیوب را نام میبرند.
نخستین درخواست: تبدیل دشمنی به دوستی
اولین چیزی که امام سجاد (علیهالسلام) در این مسیر به سمت کمال و مکارم اخلاق از خدا میخواهند، بسیار جالب توجه است:
وَ أَبْدِلْنِي مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمحَبَّةَ
«و بهجای نفرت دشمنان کینهتوز، محبت را نصیبم کن.»
این درخواست بدین معناست که خداوند کاری کند تا به جای دشمنیها، دوستی داشته باشد و به جای نفرتها و کینهتوزیها، محبت نصیبش شود. نکته قابل تأمل اینجاست که منظور نفرتهایی نیست که خود امام داشته باشد، بلکه منظور نفرتهای آنهایی است که دشمن هستند و بغض دارند.
واژه «شَنَآن» در لغت جمعی است بین کینه، بغض و دشمنی. ممکن است شخصی از کسی خوشش نیاید ولی با او دشمن نباشد، و ممکن است کسی با دیگری دشمن باشد ولی از او بدش نیاید. اما «شَنَآن» به کسی گفته میشود که هم بدش میآید و هم دشمنی میکند.
امام زینالعابدین (علیهالسلام) در اولین درخواست خود در مسیر آدم شدن و رسیدن به کمال، از خداوند میخواهند که کاری کند تا رابطه او با مردم، به جای نفرتهایی که آنها به سمت او میآورند، تبدیل به محبت و دوستی شود.
نگاهی به آفرینش انسان در قرآن
قرآن کریم در داستان آفرینش و هبوط آدم به زمین، مثالی میزند تا حقیقت زندگی و انسانیت ما برایمان بیان شود. وقتی خداوند آدم را از بهشت بیرون میکند و به زمین میفرستد، تنها ویژگی که برای از دست رفتن بهشت و آمدن به زمین ذکر میشود، بسیار عجیب است:
﴿فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِينٍ﴾ (البقره: ۳۶)
«پس شیطان آن دو را از آن لغزانید و از آنچه در آن بودند بیرونشان کرد و گفتیم فرو آیید در حالی که دشمن یکدیگرید و در زمین تا مدتی اقامتگاه و بهرهمندی خواهید داشت.»
شیطان آدم را فریب داد، لغزش ایجاد کرد و از بهشت بیرونش کرد. خداوند گفت که در زمین زندگی کنند. اما اگر بهشت را از دست بدهد و به زمین بیاید، چه اتفاقی برایش میافتد؟ آنجا جایی است که با هم دشمنی میکنند. بهشت، جای عداوت نیست و جایی که دشمنی در آن باشد، بهشت نیست.
این نکته مهمی است: از بهشت اعلی علیّین به اسفل السّافلین، در جایی است که عداوت و دشمنی وجود دارد.
انسان و مقام اصلیاش
قرآن کریم میفرماید:
﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ * ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ﴾ (التین: ۴-۶)
«بهراستی انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم. سپس او را به پستترین پستیها بازگردانیدیم؛ مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند که پاداشی بیمنّت خواهند داشت.»
این آیه را با آیه قبلی تطبیق دهیم: انسان برای بهشت اعلی علیّین خلق شده بود ولی او را به اسفل السّافلین برگرداندیم. اسفل السّافلین کجا است؟ جایی که در آن دشمنی میکنند. چه کسانی به اسفل السّافلین سقوط نمیکنند؟ کسانی که ایمان دارند و عمل صالح انجام میدهند.
پس معلوم میشود که ایمان و عمل صالح، چیزی است که ما را از دشمنیها دور میکند و از عداوتها کنار میبرد.
محبت، نتیجه ایمان و عمل صالح
قرآن کریم در آیه دیگری میفرماید:
﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَـٰنُ وُدًّا﴾ (مریم: ۹۶)
«بهراستی کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، خدای رحمان برای آنان محبتی قرار میدهد.»
کسی که ایمان و عمل صالح داشته باشد، خدا زندگیاش را سرشار از مودّت و محبت میکند.
این سه آیه را کنار هم قرار دهیم:
۱ـ انسان در احسن تقویم بود، شیطان او را آورد پایین به اسفل السّافلین – جایی که مردم با هم دشمنی میکنند؛
۲ـ «مِمَّا كَانَا فِيهِ» و «فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» همان مودّت و محبت و دوستی است؛
۳ـ هرجا محبت و دوستی و عشق باشد، بهشت است؛ هرجا دشمنی و کینه و بغض باشد، جهنم و اسفل السّافلین است.
تأکید پیامبر بر ترک دشمنی
به خاطر همین است که در دین ما، در سفارشهای اولیای دین و سفارش خداوند، اینقدر تأکید شده که با هم دشمنی نکنید.
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) میفرماید:
مَا عَهِدَ إِلَيَّ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فِي شَيْءٍ مَا عَهِدَ إِلَيَّ فِي مُعَادَاةِ اَلرِّجَالِ (الکافی ج۲ ص۳۰۲)
«راجع به هیچ موضوعی جبرئیل به من سفارش نکرد به اندازه موضوع دشمنی مردم با هم.»
این مبالغه نیست، حقیقت است. مهمترین توصیه آسمان و مهمترین توصیه ملکوت به انسان، ترک عداوت است.
در روایت دیگری از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در کافی آمده:
مَا نُهِيتُ عَنْ شَيْءٍ بَعْدَ عِبَادَةِ اَلْأَوْثَانِ مَا نُهِيتُ عَنْ مُلاَحَاةِ اَلرِّجَالِ (الکافی، ج۲، ص۳۷)
«بعد از بتپرستی، از هیچ چیزی نهی نشدم به اندازه جرو بحث کردن، کشمکش کردن، دشمنی کردن و بد بودن با مردم.»
بررسی وضعیت خود
حال که خودمان را متدیّن به دین، پیرو و تابع قرآن و نبی اکرم میدانیم، باید ببینیم که آیا واقعاً بد بودن، دشمن بودن، قهر بودن و با کسی مشکل داشتن برایمان زشت و پلید است یا روال عادی زندگیمان شده است؟
هر کس خودش را بررسی کند؛ میتواند یکی تا چهار نفر را در ذهنش بیاورد که با آنها خوب نیست، با آنها مشکل دارد، نمیخواهد همدیگر را ببینند، یا به جایی نمیرود که آنها را نبیند. این دین ما است؟ این راه نجات ما است؟ این هم عملکرد ما راجع به اینکه با مردم چگونه هستیم.
چرا اینطوری هستیم؟ چون جاهلیم، چون نمیدانیم.
دشمنی، سرآمد جهالت
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرماید:
رَأْسُ اَلْجَهْلِ مُعَادَاةُ اَلنَّاسِ (غرر الحکم ج۱ ص۳۷۷)
«سرآمد جهالت و نادانی این است که آدم با دیگران دشمنی داشته باشد.»
امام صادق (علیهالسلام) میفرماید:
إِيَّاكَ وَ عَدَاوَةَ اَلرِّجَالِ فَإِنَّهَا تُورِثُ اَلْمَعَرَّةَ وَ تُبْدِي اَلْعَوْرَةَ (الإختصاص ج۱ ص۲۳۰)
«بپرهیزید از اینکه با هم بد باشید، این بد بودن مردم با هم عیب و ایراد میآورد.»
یعنی انسان همینطوری که باشد، آدم خوبی است ولی در لج و لجبازیها، در اینکه حالا اینطوری کرده و باید جوابش را داد، اینجاست که عیبهای ما میزند بیرون و ایرادهای ما ظاهر میشود. آن وقت چقدر خسارت میبینیم!
توصیه امام سجاد (علیهالسلام) به فرزندشان
امام سجاد (علیهالسلام)، صاحب دعای مکارمالاخلاق، به فرزندشان اینگونه توصیه میکردند:
يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ مُعَادَاةَ اَلرِّجَالِ فَإِنَّهُ لَمْ يُعْدِمْكَ مَكْرَ حَلِيمٍ أَوْ مُفَاجَاةَ لَئِيمٍ (کشف الغمة ج۲ ص۱۰۶)
«پسرم! سعی کن با هیچکس بد نباشی، سعی کن با هیچکس دشمن نباشی.»
حضرت خیلی منطقی توضیح میدهد: این کسی که تو با او بدی، یا آدم خوبی است یا آدم بدی. از دو حالت خارج نیست؛ یا آدم لئیم است یا آدم حلیم و کریمی است. اگر آدم خوبی است و تو با او بدی، پس آدم خوب یک شخصیتی دارد و از بد بودن تو با او لطمه میبینی. احتمالاً چون آدم هوشمندی هم هست، پس تو دشمنی با او میکنی، او به تو ضربه میزند. یا یک آدم بدی است، یک آدم پست و لئیم است. پس اگر آدم لئیمی است و تو با او دشمنی میکنی، خوب آدم پست یکدفعه در شرایطی یک لگدی به آدم میزند که خیلی لطمه میخورد. چه کاری است که بخواهم با یک آدم پست دشمنی کنم تا او در جایی حال مرا یکدفعه بگیرد؟ بهتر است که من با او خوب باشم؛ او با من بد است، من با او خوبم. چه اشکالی دارد؟
خصومت و آثار مخربش
امام باقر (علیهالسلام) میفرماید:
إِيَّاكُمْ وَ اَلْخُصُومَةَ فَإِنَّهَا تُفْسِدُ اَلْقَلْبَ وَ تُورِثُ اَلنِّفَاقَ (کشف الغمة ج۲ ص۱۳۳)
«با هم خصومت نداشته باشید.»
ممکن است بگوییم: این دارد با من بدی میکند، یک آدم چنین و چنانی است، من به او محبت میکنم، این باز بدی میکند، من مدام گذشت میکنم، او باز نیش میزند. امام باقر میفرماید تو با او بد نباش، چون وقتی خصومت میآید، یک جایی آدم را مجبور میکند به دورویی، یک جایی آدم را مجبور میکند خلاف آنچه هست، خود را نشان دهد. برای اینکه پررویی او زیاد نشود یا برای اینکه رو دست من بلند نشود، نفاق ایجاد میکند. قلب انسان کدر میشود، حال دلش خراب میشود.
حال دل انسان وقتی خوب است که تنش و استرس و اینکه این چرا اینطوری میکند، در آن نباشد. پس وقتی خصومت میآید، دل و قلب انسان فاسد میشود.
راهنماییهای عملی امام سجاد (علیهالسلام)
امام سجاد (علیهالسلام) میفرماید:
لاَ تُعَادِيَنَّ أَحَداً وَ إِنْ ظَنَنْتَ أَنَّهُ لاَ يَضُرُّكَ، وَ لاَ تَزْهَدَنَّ فِي صَدَاقَتِهِ وَ إِنْ ظَنَنْتَ أَنَّهُ لاَ يَنْفَعُكَ، فَإِنَّكَ لاَ تَدْرِي مَتَى تَرْجُو صَدِيقَكَ، وَ لاَ تَدْرِي مَتَى تَخَافُ عَدُوَّكَ، وَ لاَ يَعْتَذِرُ إِلَيْكَ أَحَدٌ إِلاَّ قَبِلْتَ عُذْرَهُ، وَ إِنْ عَلِمْتَ أَنَّهُ كَاذِبٌ. وَ لْيَقِلَّ عَيْبُ اَلنَّاسِ عَلَى لِسَانِكَ (نزهة الناظر ج۱ ص۸۹)
این توصیه چند نکته مهم دارد:
الف) با هیچکس بد نباش
حتی اگر فکر میکنی او هیچ کاری نمیتواند بکند، حتی اگر او «عددی» نیست که بخواهد حال تو را بگیرد. امام سجاد (علیهالسلام) میگوید: با او بد نباش. چرا؟ نمیدانی روزگار پیچ و خمها و چرخشهایی دارد. یکدفعه یک حادثهای، در یک موقعیّتی، همان فرد رفاقتش به دردت میخورد.
ب) از دوستی با کسی بیرغبت نباش
حتی اگر فکر میکنی که آن آدم کم ارزش است و به چه درد تو میخورد دوستی با کسی که نه سواد دارد، نه پول دارد، نه قیافه دارد، نه اخلاق دارد. امام سجاد (علیهالسلام) میگوید: دوست باش. چرا؟ نمیدانی یکدفعه یک اتفاقی بیفتد و همان فردی که عددی نبود، حالا کار تو در ادارهای به دست او گیر کرده باشد.
ج) عذر مردم را قبول کن
اگر کسی به تو بدی کرد و از تو عذرخواهی کرد، حتماً عذر او را قبول کن، حتی اگر میدانی دروغ میگوید. فرض کنید کسی کاری با شما کرده، خسارتی به شما زده، میگوید حواسم نبود. میدانید که عمداً هم کرده و دروغ میگوید. امام سجاد (علیهالسلام) میگوید: بگو آره، حواستان نبوده. عذر او را قبول کن.
د) عیب مردم را نگو
سعی کن تا میشود عیب مردم به زبان تو نیاید. وقتی نشستهایم با همدیگر و میگوییم فلانی بد است، خوب بد است، چرا من باید بگویم؟ الان من با گفتن اینکه فلانی بد است، چه چیزی را درست کردم؟ چه اتفاق مثبتی افتاد؟ با گفتن بدی دیگران، آنها درست میشوند؟ خاصیت اینکه من بدی دیگران را بگویم چیست؟ امام سجاد (علیهالسلام) میگوید: نگو. بگذار عیب دیگران و حرفهای منفی به زبان تو نیاید.
نگاه دین به غیر مسلمانان
جالب این است که منطق دین ما این است که حتی با غیر مسلم و کفار عداوت نکنید، برخلاف آن چیزی که خیلی وقتها فکر میکنیم که دین ما گفته با مؤمنین صداقت و محبت، با کفار عداوت. چه کسی اینها را گفته؟
منطق دین ما این است که حس ایمان و محبت در دل انسان زیاد میکند. قرآن میگوید محبت شما به آنها یک وقت طوری نشود که خیلی صمیمی شوید با آنها، چون بعضیشان پشت پرده با شما بد هستند. ولی قرآن این محبت را مذمّت نمیکند:
﴿هَا أَنتُمْ أُولَاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَ لَا يُحِبُّونَكُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْكِتَابِ كُلِّهِ وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴾ (آل عمران: ۱۱۹)
«بههوش باشید! این شمایید که با آنکه آنها دوستتان ندارند، دوستشان دارید و به کتاب، هر چه باشد، ایمان میآورید. و هر گاه با شما روبرو شوند گویند: ایمان آوردیم. و چون خلوت کنند از خشم بر شما سرانگشتان را میگزند. بگو: از خشمتان بمیرید! بهراستی خدا به آنچه اختیار سینهها را دارد داناست.»
مسیحیان، یهودیان و اهل کتاب – مسلمانها خوب به آنها محبت میکردند. قرآن میگوید: شما اینها را دوست دارید ولی آنها شما را دوست ندارند و شما به همه کتابها ایمان دارید: به قرآن، به تورات، به انجیل، به زبور، به همه آنها ایمان دارید.
این برخلاف فکر عوامانهای است که گاهی میخواهند یک کتاب بد مثال بزنند و میگویند تورات و انجیل. تورات نور و هدایت است، انجیل نور و هدایت است. یک مسلمان به همه کتابهای آسمانی ایمان دارد و مقدس میداند.
قرآن وقتی میگوید «وَتُؤْمِنُونَ بِالْكِتَابِ كُلِّهِ» یعنی باید ایمان بیاورید، و «تُحِبُّونَهُمْ» بله، کار خوبی میکنید که دوستشان دارید. ولی قرآن میگوید حواستان باشد، یک وقت فریب نخورید، یک وقت اسرارتان را به آنها نگویید، چون اینها چه هستند؟ اینها اینقدر به شما بد هستند، اینقدر کینه دارند که پشت سر انگشتانشان را از خشم میمالند.
بله، مسلمان و مؤمن همه را دوست دارد.
محبت با غیر مسلمانان در سوره ممتحنه
سوره ممتحنه صراحت بیشتری دارد. قرآن میگوید چه کسی گفته شما باید با کفار بد باشید؟
﴿لَّا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾ (الممتحنة: ۸)
«خدا شما را از کسانی که در زمینه دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکردهاند، باز نمیدارد که به آنان نیکی کنید و با ایشان عدالت ورزید، زیرا خدا دادگران را دوست میدارد.»
کافر است، یهودی است، مسیحی است – قرآن میگوید اصلاً طوری نیست! اصلاً شما باید نیکی کنید، باید عادلانه و با انصاف و محبت رفتار کنید. همانطور که قرآن میگوید: «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ» – غذای خودشان را میدادند به غیر مسلمان بعد از سه روز روزه. این منطق اسلام، منطق محبت است، دوستی با همه است.
حال میگوییم با چه کسی نباید دوست بود؟ شعر سعدی این نکته را زیبا بیان میکند:
شنیدم که مردانِ راهِ خدای / دلِ دشمنان را نکردند تنگ
تو را کی میسّر شود این مَقام / که با دوستانت خلاف است و جنگ؟
قرآن میگوید تو با دشمن خدا، با کافر، با کسی که نیامده در راه – مردان خدا دلشان با آنها است، آنها را هم دوستشان دارند. اگر هم یک وقت دارند تلاش میکنند، حتی اگر میجنگند با آنها، روی دشمنی با شخص آنها نیست؛ برای دفاع است، برای هدایت است، برای محبت است.
استثناء: دشمنان واقعی
بله، اگر متجاوز و دشمن دین بود، قرآن میگوید:
﴿إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَىٰ إِخْرَاجِكُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَمَن يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾ (الممتحنة: ۹)
«فقط خدا شما را از دوستی با کسانی باز میدارد که در زمینه دین با شما جنگ کرده و شما را از خانههایتان بیرون رانده و در بیرونراندنتان با یکدیگر همدستی کردهاند. و هر کس آنان را به دوستی گیرد، آنان همان ستمگرانند.»
کسانی که میآیند به جنگ شما، اخراج میکنند شما را، آواره میکنند، از زمین و از خانه خود بیرون میکنند – باز آنجا نمیگوید شما دوستشان نداشته باشید. دقت کنید میگوید «تَوَلَّوْهُمْ». تَولِّی با محبت فرق دارد. محبت یعنی من یکی را دوست دارم، تولّی یعنی کارم را میدهم دست او، همهکارهاش میکنم. قرآن میگوید تو محبت به او داشته باش ولی تولّی نکن؛ یک وقت نگذار آنها بیایند مسلط شوند به شما، چون آن کسی که دشمن شما است نمیشود به شما مسلط شود. کسی که متجاوز است، کسی که دشمن است، آنجا جای احتیاط است، جای حکمت است، جای تدبیر است.
حتی آنجاست که قرآن میگوید پدرت، مادرت، برادرت و خانوادهت هم اگر دشمن دین شدند، تو نباید به آنها اعتماد کنی:
﴿لَّا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ …﴾ (المجادله: ۲۲)
«قومی را نیابی که به خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشند و کسانی را که با خدا و رسولش مخالفت کردهاند -هر چند پدرانشان یا پسرانشان یا برادرانشان یا عشیره آنان باشند- دوست بدارند …»
کسانی که به خدا و قیامت ایمان داشته باشند، نمیتوانند مودّت کنند با کسی که دشمن خداست، حتی پدرش باشد، بچهاش باشد، برادرش باشد، عشیرهاش باشد. نمیشود، چون دیگر دشمنی دارد. ولی غیر از او، نه – اصل بر دوستی باشد.
راههای گسترش دوستی
چگونه دوستی را گسترش دهیم؟ عوامل زیادی است. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرماید:
ثَلاَثٌ يُوجِبْنَ اَلْمَحَبَّةَ: حُسْنُ اَلْخُلُقِ، وَ حُسْنُ اَلرِّفْقِ وَ اَلتَّوَاضُعُ (غرر الحکم ج۱ ص۳۳۲)
«سه چیز باعث محبت میشود: خوش اخلاقی، مدارا کردن با مردم، و تواضع.»
اگر میخواهید محبّت و دوستی بینتان زیاد باشد، این را افزایش دهید. امیرالمؤمنین فرمود این چیزها باعث دوستی است: خوش اخلاقی، مدارا کردن با مردم، و تواضع. خودت را بیاور پایین، خودت را کوچک کن. این باعث محبت و دوستی میشود.
در روایت دیگری از امیرالمؤمنین (علیهالسلام):
ثَلاَثُ خِصَالٍ تَجْتَلِبُ بِهِنَّ اَلْمَحَبَّةَ اَلْإِنْصَافُ فِي اَلْمُعَاشَرَةِ وَ اَلْمُوَاسَاةُ فِي اَلشِّدَّةِ وَ اَلاِنْطِوَاعُ وَ اَلرُّجُوعُ إِلَى قَلْبٍ سَلِيمٍ (کشف الغمة ج۲ ص۳۴۹)
سه ویژگی است که با آنها دوستیها جذب میشود:
۱ـ انصاف داشته باشید: خودتان را بگذارید جای همدیگر؛
۲ـ مواسات در شدت: اگر کسی گرفتار شد، گرفتاری او را گرفتاری خودت بدان؛
۳ـ قلبتان را با هم صاف کنید: دلتان را پاک کنید، در دلتان برای هم خوب بخواهید.
او برای تو بد میخواهد، تو برو بنشین دعا کن برایش، خوب بخواه. این اثر میگذارد. باور کنید وقتی تو بین خودت و خدا میروی، برای او خوب میخواهی، خدا دل او را هم نرم میکند. این برمیگردد به خودت، میآید در زندگی خودت.
اهمیت ظاهر و رفتار
روایتی از امام باقر (علیهالسلام):
اَلْبِشْرُ اَلْحَسَنُ وَ طَلاَقَةُ اَلْوَجْهِ مَكْسَبَةٌ لِلْمَحَبَّةِ وَ قُرْبَةٌ مِنَ اَللَّهِ وَ عُبُوسُ اَلْوَجْهِ وَ سُوءُ اَلْبِشْرِ مَكْسَبَةٌ لِلْمَقْتِ وَ بُعْدٌ مِنَ اَللَّهِ (غرر الحکم ج۱ ص۳۳۲)
«خوشرو و روی گشاده، محبت و دوستی میآورد و قرب الی الله میآورد. کسی که خودش را میگیرد و قیافه میگیرد، هم دوستی مردم را از دست میدهد هم از خدا دور میشود.»
در روایت دیگر:
اَلاِنْقِبَاضُ مِنَ اَلنَّاسِ مَكْسَبَةٌ لِلْعَدَاوَةِ (الکافی ج۲ ص۶۳۸)
«کسی که خودش را بگیرد، این باعث دشمنیها میشود.»
باید آدم خودش را کوچک کند، نرم کند، محبت کند. او بدی میکند، تو خوبی کن. دوستیها بینتان افزایش پیدا میکند.
تبدیل دشمن به دوست
حتی تلاش کنیم دشمن را تبدیل به دوست کنیم – همان چیزی که امام سجاد (علیهالسلام) در دعای مکارمالاخلاق از خدا میخواهند: خدایا کاری کن من بتوانم دشمنانم را دوست کنم.
چگونه؟ قرآن میفرماید:
﴿وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ﴾ (فصلت: ۳۴)
«و نیکی با بدی یکسان نیست. با آنچه خود بهتر است دفع کن؛ آنگاه کسی که میان تو و میان او دشمنی است، گویی دوستی یکدل میگردد.»
خوبی و بدی یکسان نیست. به تو بدی کرده – قرآن دارد امر میکند، میگوید تو به او خوبی کن. من یک کاری میکنم که دشمنی تبدیل به صمیمیت شود. مشکل این است که ما حاضر نیستیم این توصیه خدا را عمل کنیم.
حکمت امیرالمؤمنین
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرماید:
اَلاِسْتِصْلاَحُ لِلْأَعْدَاءِ بِحُسْنِ اَلْمَقَالِ وَ جَمِيلِ اَلْفِعَالِ أَهْوَنُ مِنْ مُلاَقَاتِهِمْ وَ مُغَالَبَتِهِمْ بِمضَضِ اَلْقِتَالِ (غرر الحکم ج۱ ص۱۰۶)
«اصلاح کردن دشمنان با خوش گفتاری و نیک رفتاری، آسانتر است از روبرو شدن با آنها و مغالبه کردن با آنها با تلخی جنگ و ستیز.»
او بدی کرده، پس دو راه جلوی ما هست: یا اینکه ما هم به او بدی کنیم – حق داریم بدی کنیم، او بدی کرده، ما هم میتوانیم بدی کنیم، میتوانیم قصاص کنیم، مثل خودش با او برخورد کنیم. امیرالمؤمنین میگوید ببین اگر تو مثل خودش با او برخورد کنی چه اتفاقی میافتد؟ همهاش یک درگیری بینتان هست. این درگیری که بین شما هست چه اتفاقی میافتد؟ همهاش زندگی تلخ میشود، تلخی قتال و ستیز بینتان هست. ولی وقتی تو تلاش میکنی خوب شود، نهایتاً اینکه یک کمی خودت را کوچک کردی، ولی امیرالمؤمنین میفرماید این خیلی بهتر است، این راحتتر است، زندگی بهتری برایت میآورد.
فردوسی میگوید:
درشتی ز کس نشنود نرم گوی / به جز نیکویی در زمانه مجوی
کسی که قشنگ حرف میزند با دیگران، اصلاً نمیرسد به اینجایی که کسی بخواهد با او بد حرف بزند.
اگر نرم گوید زبان کسی / درشتی به گوشش نیاید بسی
کسی که خوب حرف میزند، بدی نمیشنود. خیلی کم میشود. حتی آن وقتی که کسی با او بد حرف میزند، از لئیم بودنش، از پست بودنش بدی میکند. ما در سیره ائمه داریم که میآمدند فحش میدادند به ائمه – از آنها که پستتر کسی نبود – امامان ما محبت میکردند، همان آدم پست تبدیل میشد به آدمی که عذرخواهی میکرد، شیعه میشد، مسلمان میشد، محبت میکرد. این الگوی ما همینها است.
نصیحت لقمان حکیم
امام صادق (علیهالسلام) نقل میکند از توصیههای لقمان به فرزندش:
يَا بُنَيَّ لِيَكُنْ مِمَّا تَتَسَلَّحُ بِهِ عَلَى عَدُوِّكَ فَتَصْرَعُهُ اَلْمُمَاسَحَةُ وَ إِعْلاَنُ اَلرِّضَا عَنْهُ وَ لاَ تُزَاوِلْهُ بِالْمُجَانَبَةِ فَيَبْدُوَ لَهُ مَا فِي نَفْسِكَ فَيَتَأَهَّبَ لَكَ (الأمالی (للصدوق) ج۱ ص۶۶۸)
«پسرم! از جمله چیزهایی که با آن بر دشمنت مسلح شوی و او را زمین بزنی، مدارا کردن با او و اظهار رضایت از او است. با او کنارهگیری نکن که آنچه در دلت است برایش آشکار شود و او برای تو آماده شود.»
لقمان حکیم به فرزندش اینطوری توصیه میکند: دشمن داری، میخواهی به دشمنت چیره شوی، میخواهی بر دشمن فائق شوی و پیروز شوی؟ یکی از چیزهایی که سلاح تو است در مقابل دشمن و دشمنت را زمین میزند، مدارا کن با او. بگو طوری نیست، به او بگو گذشتم. اگر بگویی نه، من فلان میکنم، همین باعث میشود بیشتر هوشیار شود، بیشتر به تو ضربه بزند. تو اگر میخواهی آن کسی که پست است زمینش بزنی، تو به او خوبی کن یا نهایتاً مدارا کن، حتی به ظاهر بگو طوری نیست. این کمکم باعث میشود که این دشمن در مقابل تو خلع سلاح میشود.
تشبیه زیبای عود
وقتی امام سجاد (علیهالسلام) در دعای مکارمالاخلاق از خدا میخواهد:
وَ أَبْدِلْنِي مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمحَبَّةَ
«و بهجای نفرت دشمنان کینهتوز، محبت را نصیبم کن.»
نه اینکه فقط یک دعای خالی کنیم، یعنی این روش و این آموزههایی که ما از خود ائمه یاد میگیریم که چگونه میشود دشمن را تبدیل به دوست کرد، این را عمل کنیم.
البته دشمن دشمنی میکند. این شعر منسوب به امیرالمؤمنین خیلی زیباست:
یزید سفاهة و ازید حلما / کعود زاد فی الاحراق طیبا
«او هر چقدر بدی میکند، من بیشتر خوبی میکنم. او هر چقدر پستی میکند، من حلمم را بیشتر میکنم. میدانی چرا؟ مثل عود که هر چقدر آتشش بزنی، بوی خوب بیشتری از خودش میدهد.»
این ذات وقتی خوب است، بدی هم که به آن کنی، خوبی از آن بیرون میزند. چه تشبیه زیبایی است!
نتیجهگیری
از خداوند میخواهیم چنین نگاهی و چنین منشی را به ما عنایت فرماید تا بتوانیم در مسیر کمال اخلاقی و رسیدن به مکارمالاخلاق، نخستین قدم را که همان تبدیل دشمنی به دوستی است، برداریم. این اولین و مهمترین درخواست امام سجاد (علیهالسلام) در دعای مکارمالاخلاق نشاندهنده اهمیت فوقالعاده این موضوع در تربیت نفس و رسیدن به کمال انسانی است.
بعدی: ۲۸ـ مودّت بهجای حسادت
قبلی: ۲۶ـ تله ذهنی قناعت
مطلب فوق در تاریخ 10/7/2025 در کتابخانه بنیاد امام علی (ع) منتشر شده است