۲۶ـ تله ذهنی قناعت

 

مقدمه

به لطف خداوند متعال امشب هم توفیق داریم فراز دیگری از دعای مکارم‌الاخلاق امام زین‌العابدین علی بن الحسین (علیه‌السلام) را در صحیفه سجادیه مرور کنیم و از این طریق درس‌های ارزشمند حضرت را از قرآن و عترت بیاموزیم.

خاطرتان هست هفته‌های گذشته به فراز ششم رسیده بودیم: اللَّهُمَّ لَا تَدَعْ خَصْلَةً تُعَابُ مِنِّی إِلَّا أَصْلَحْتَهَا، وَ لَا عَائِبَةً أُوَنَّبُ بِهَا إِلَّا حَسَّنْتَهَا؛ خدا از تو می‌خواهم هیچ عیب، ایرادی و چیزهایی که ممکن است از من عیب‌جویی شود، ممکن است من به خاطرش سرزنش شوم، ایرادی در وجود من است، همه را می‌خواهم خودت اصلاح کنی، یک وجود بی‌عیب از خدا می‌خواست.

 

معنای عبارت سوم فراز ششم

حالا امشب به این عبارت می‌رسیم:

وَ لَا أُكْرُومَةً فِيَّ نَاقِصَةً إِلَّا أَتْمَمْتَهَا

«و هیچ ارزش ناقصی را در من مگذار مگر آنکه کاملش گردانی.»

خدایا نه فقط می‌خواهم عیب و ایراد در وجود من نباشد، نه، می‌خواهم خوبی‌هایی که در وجود من است، کرامت‌ها و اخلاق‌های خوبی که در وجود من است، آنها هم کم نداشته باشد، بهترین حد، اعلای کرامت اخلاقی.

خیلی نگاه، نگاه بلند، همت بلند. شما خاطرتان هست ما در عباراتی که از ابتدای دعا تا اینجا داشتیم چند جا همین نگاه تکرار شده، نشان می‌دهد امام سجاد (علیه‌السلام) در دعای مکارم‌الاخلاق می‌خواهند به ما بگویند کسی اگر می‌خواهد به مکارم اخلاق برسد راهش این است که بهترین، أفضلَ الیقین، أحسَن النیّات و احسَن الأعمال باید مقصد را بهترین نقطه، بهترین نیّت، بهترین یقین برای خودش قرار بدهد تا در مسیر کمال، تا در مسیر مکارم اخلاقی قرار بگیرد.

 

نمونه‌های همت بلند در دعا

یا در عبارت‌های قبلی داشتیم: اللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِكَ نِيَّتِي؛ توضیح دادیم که «وَفِّرْ بِلُطْفِكَ نِيَّتِي» یعنی امام سجاد (علیه‌السلام) طبق توضیحی که ما دادیم این بود که از خدا خواست کاری کن که در هر نیّت من، هر کار من، هر حرف من، هر سکوت من، هر نگاه من، همه چیز من نیّت خیر داشته باشد، در مسیر تعالی و رشد باشم.

یا در عبارت دیگر داشتیم: وَ نِیةِ رُشْدٍ لَا أَشُكُّ فِیهَا؛ امام سجاد (علیه‌السلام) از خدا می‌خواست خدایا من یک عزم، اراده، رشد و ارتقاء کمال که در آن هیچ شکی، تردید نکنم، همیشه در مسیر کمال باشم.

پس اینها نشان می‌دهد که راه خودسازی، راه مکارم اخلاق از نگاه امام سجاد (علیه‌السلام) این است که ما به آنچه که هستیم راضی نباشیم، نیّت ما، قصد ما و مقصد ما متعالی باشد، بالا باشد.

 

درجات ایمان و مؤمنان

در فرازهای قبل دعای مکارم‌الاخلاق به ما یاد داد که اگر می‌خواهیم رشد کنیم، نیّت رشد داشته باشیم، باید دائم در جستجوی عیب‌های خودمان باشیم، هر عیبی از خودمان پیدا می‌کنیم یادداشت کنیم، برایش برنامه‌ریزی کنیم که من این ایراد خودم را باید رفع کنم.

حالا در این فراز امشب امام سجاد (علیه‌السلام) می‌خواهند به ما یاد بدهند که نه فقط به ایرادهای خودمان، به عیوب خودمان حساس باشیم، به خوبی‌های خودمان هم حساس باشیم. چون خوبی، خوب‌تر دارد، درجات معنوی، اعلا و اعلاتر دارد.

به تعبیر قرآن می‌فرماید:

﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ * أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ﴾ (الأنفال: ۲-۴)

«جز این نیست که مؤمنان، همان کسانی‌اند که چون خدا یاد شود دلهایشان بترسد، و چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید، و بر پروردگار خود توکل می‌کنند. همانان که نماز را به پا می‌دارند و از آنچه به ایشان روزی داده‌ایم انفاق می‌کنند. آنان مؤمنان واقعی‌اند و نزد پروردگارشان درجات و آمرزش و روزی نیکویی خواهند داشت.»

مؤمن واقعی نمی‌گوید من الحمدلله مؤمن هستم، نه، آیه قرآن که برایش خوانده می‌شود این آیه قرآن ایمانش را اضافه می‌کند، بالا می‌برد، تعالی می‌دهد. معنویت، خوبی، اخلاق، قرب الهی اینها درجات دارد. اینطوری نیست که بگوییم خوب الحمدلله ما که مؤمنیم، مسلمانیم، شیعه‌ایم و خوبیم دیگر. نه، درجه درجه است، خوبی باید درجات بالاتر را بخواهیم.

 

تفاوت درجات در دنیا و آخرت

قرآن یک تذکر مهمی به ما می‌دهد:

﴿انظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَكْبَرُ تَفْضِيلًا﴾ (الإسراء: ۲۱)

«بنگر چگونه برخی از آنان را بر برخی دیگر برتری داده‌ایم، و قطعاً درجات آخرت و برتری آن بزرگتر و بیشتر است.»

می‌بینید بعضی‌ها نسبت به بعضی‌ها در این دنیا درجات بالاتری هستند. حالا در همان معیارهای مختلف یک کسی نگاه می‌کنی می‌بینی مثلاً زورش بیشتر است، قدرت بدنش قوی‌تر است، یک کسی نگاه می‌کنی پول‌دارتر است، یک کسی می‌بینی اراده قوی‌تری دارد، یک کسی حافظه قوی دارد و خیلی چیزهای دیگر. یک خرده نگاه کنید ببینید آدم‌ها چقدر با هم فرق دارند، بعضی‌ها بهتر از بعضی دیگر هستند.

چقدر ما اینجا وقتی یک آدمی بهتر است، پول‌دارتر است، قوی‌تر است، جای بهتر، اخلاق بهتر، هی می‌گوییم خوش به حالش، چقدر این خوب‌تر است. قرآن می‌گوید بدانید تفاوت‌ها در آخرت خیلی بیشتر است. یعنی من اینجا مثلاً یک چیزی، یک ماشینی دارم، فلانی ماشینش خیلی بهتر است، می‌گویم عجب ماشینی. ولی در قیامت این چیزی که من دارم با چیزی که درجه بالاتری دارد خیلی فاصله‌اش بیشتر است.

مثلاً فرض کن ماشین آن شتابش بیشتر است، من حالا ماشینم چه است؟ اینجا یک ذره کندتر، خیلی به جایی بر نمی‌خورد. ولی درجات آخرت خیلی تفاوتش بالاست، آنجا آدم خیلی حسرت می‌خورد که چرا من درجه بالاتری نیستم.

امام رضا (علیه‌السلام) در تفسیر این آیه «هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللهِ» طبق این روایت فرمودند:

أَنَّهُ ذَکَرَ قَوْلَ اللَّهِ هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللهِ قَال: «الدَّرَجَة مَا بَیْنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ.» (العیاشی، ج۱، ص۲۰۵)

«درجه به اندازه فاصله زمین تا آسمان است.»

تفاوت از زمین تا آسمان است، یک درجه آخرت به آن درجه خیلی فرقش زیاد است. پس اگر آدم بداند اینقدر این درجات متفاوت است، هیچ وقت به این درجه پایینی قانع نیست که من این بالایی را باید به آن برسم.

 

ضرورت رقابت در امور معنوی

امام صادق (علیه‌السلام) در روایت می‌فرماید:

بِتَمَامِ الْإِیمَانِ دَخَلَ الْمُؤْمِنُونَ الْجَنَّة وَ بِالزِّیَادةِ فِی الْإِیمَانِ تَفَاضَلَ الْمُؤْمِنُونَ بِالدَّرَجَاتِ عِنْدَ اللَّهِ وَ بِالنُّقْصَانِ دَخَلَ الْمُفَرِّطُونَ النَّارَ (الکافی، ج۲، ص۳۷)

«به کمال ایمان مؤمنان وارد بهشت شدند و به زیادی در ایمان مؤمنان در درجات نزد خدا بر یکدیگر برتری یافتند و به نقصان مفرّطان وارد آتش شدند.»

همه اتفاق‌هایی که در بعد از مرگ برای ابدیّت ما می‌افتد به خاطر همین تفاوت درجه‌هاست. یک کسی به خاطر درجه بالاترش است که می‌رود بهشت، آن کسی به خاطر درجه پایین‌ترش می‌رود جهنم. این تفاوت درجات خیلی مهم است در امور معنوی، در امور اخروی.

به خاطر همین است که اینجا دیگر باید رقابت کرد، تنافس داشت:

﴿خِتَامُهُ مِسْكٌ وَفِي ذَٰلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ﴾ (المطففين: ۲۶)

«مُهر آن، مشک است، و برای آن رقابت‌کنندگان بايد بر يكديگر پيشى گيرند.»

آن شراب طهور بهشت، می‌گوید او مُهرش را که باز می‌کند مُشک است. حالا اینها دیگر تشبیه‌هایی است که برای اینکه ما بفهمیم یک چیزی، یک گوشه‌ای از عظمت آخرت را. ولی قرآن می‌گوید اگر می‌خواهی با هم رقابت کنی، اگر می‌خواهی چشم و هم‌چشمی کنی، اگر می‌خواهی بگویی چرا فلانی این را دارد من ندارم، راجع به این چیزها رقابت کنید، از هم سبقت بگیرید.

﴿سَابِقُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ﴾ (الحديد: ۲۱)

«برای رسیدن به آمرزشی از جانب خداوندگارتان و بهشتی که پهنایش چون پهنای آسمان‌ها و زمین است و برای کسانی که به خدا و فرستادگانش ایمان آورده‌اند آماده شده از یکدیگر سبقت بگیرید که این افزون‌دهی خداست و آن را به هر کس بخواهد می‌دهد و خدا اهل افزون‌دهی سترگ است.»

مسابقه بدهید، اینجا دیگر چیزی نیست که کسی بگوید که حالا الحمدلله اینقدر خوبم دیگر کافی است. نه، رتبه یک باید شویم، باید تلاش کنیم برویم بالاتر.

 

موعظه خدا به حضرت عیسی (علیه‌السلام)

در یک روایتی از ائمه اطهار (علیهم‌السلام) نقل شده که یکی از مواعظی که خدا به حضرت عیسی بن مریم (علیه‌السلام) داشت این بود که:

یَا ابْنَ مَرْیَمَ لَوْ رَأَتْ عَیْنُکَ مَا أَعْدَدْتُ لِأَوْلِیَائِیَ الصَّالِحِینَ ذَابَ قَلْبُکَ وَ زَهَقَتْ نَفْسُکَ شَوْقاً إِلَیْه فَنَافِسْ فِی الصَّالِحَاتِ (الکافی، ج۸، ص۱۳۵)

«ای فرزند مریم! اگر چشمت آنچه برای اولیای صالحم آماده کرده‌ام ببیند، قلبت از شوق آب می‌شود و جانت از اشتیاق تلف می‌گردد، پس در خوبی‌ها مسابقه بگذار.»

اگر بدانی چه خبر است آن طرف، اگر بدانی چه چیزی من آماده کردم برای آدم‌های خوب آن طرف، قلبت آب می‌شود از شوق، از اشتیاق. اگر بدانی آن طرف چه نعمت‌هایی، چه جنّتی، چه مقاماتی، چه درجاتی، انسان از اشتیاقش جان می‌دهد. پس در خوبی‌ها مسابقه بگذار، کم نگذار، به تعبیری قانع نباش به هیچ خوبی قانع نباش، شتاب کن، سرعت بگیر:

﴿وَ سَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ﴾ (آل عمران: ۱۳۳)

«و برای رسیدن به آمرزشی از جانب خداوندگارتان و بهشتی به پهنای آسمان‌ها و زمین که برای پرواپیشگان فراهم آمده است، شتاب داشته باشید.»

سرعت بگیرید، شتاب بگیرید، نگویید که الحمدلله ما که داریم همین خوب است دیگر.

 

تله ذهنی قناعت

من عنوان بحث این جلسه را گذاشتم تله ذهنی قناعت. تله ذهنی، تله‌های ذهنی این باورهایی است که در ذهن انسان‌ها شکل می‌گیرد ولی باور غلطی است که باعث رکود، باعث شکست، باعث خسران، باعث عدم موفقیت انسان می‌شود.

یکی از تله‌های فکری ما مخصوصاً ما مذهبی‌ها مسئله قناعت است. یعنی در ذهن ما اینطوری جا افتاده که به این چیزی که داریم باید قانع باشیم دیگر. همیشه به ما گفته‌اند که قانع باشید و اصلاً متأسفانه یکی از دلایل عقب‌ماندگی در مادی، در اقتصاد، در صنعت، در تمدّن همین تله ذهنی است.

یعنی کسانی که مذهبی و متدیّن هستند می‌گویند الحمدلله ما که خوبیم دیگر. حالا گفتند که آقا دنبال دنیا نباید دوید. چه کسی گفته این حرف را که باید به کم قانع شد؟

ببینید قرآن می‌گوید به کم راضی نباشید، قانع نباشید. اگر می‌گوید به دنیا دل نبندید نه به خاطر این است که دنیا بد است، می‌گوید به کم دل نبند، زیادش را بخواه:

﴿فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ﴾ (التوبه: ۳۸)

«ولی بهرهٔ دنیا در برابر سرای واپسین جز اندکی نیست.»

زیاد خواستن چیز بدی نیست. اینکه من بخواهم پول‌دارترین آدم دنیا باشم اصلاً چیز بدی نیست. اینکه من بخواهم مدرک خوب داشته باشم، سطح بالای درجه‌های عالی دانشگاهی، علمی و درجه عالی تخصص، کسب و کار، اقتصاد، تولید و صنعت، اینها خیلی خوب است.

ولی قرآن می‌گوید من خدا تو را اینطوری آفریدم که در وجود تو میل به بی‌نهایت قرار دادم. زیاد خواستن خوب است، زیاد خواستن مطلوب است. یک وقت کم نخواهی، دنیا با همه ثروت‌هایش در مقابل این چیزی که تو باید به آن برسی کم است. نمی‌گوید دنیا را نخواهد، دنیا را بگیر ولی به این کم راضی نباش، بیشترش را بخواه.

 

حرص مطلوب در درجات

امام باقر (علیه‌السلام) می‌فرماید:

وَ لاَ حِرْصَ كَالْمُنَافَسَةِ فِي اَلدَّرَجَاتِ (تحف العقول ج۱ ص۲۸۴)

«هیچ حرصی چون رقابت در درجات نیست.»

حرص می‌خواهی بزنی، حرص بزن اما در چیز خوب‌تر حرص بزن، نه در چیز کم. چیز کم را دنبالش هستی، بگیر، عیب ندارد ولی بالاتر و بیشتر. ببینید نمی‌گوید حرص زدن چیز بدی است. امام باقر (علیه‌السلام) می‌فرماید حرص زدن خوب است ولی در چیزهای بالاتر حرص بزنیم. یک وقت خودتان را در چیزهای کم قانع ندانید.

 

قناعت صحیح چیست؟

پس این قناعت که اینقدر به ما گفتند قناعت کنید چیست؟ ببینید همه نکته همین است که به کم راضی نشویم، دنبال بیشتر داشتن باشید. آن کسی که دنیا را می‌طلبد، طلب دنیا می‌کند و به خاطر این دنیا آخرت خودش را از بین می‌برد، الان چه کار دارد می‌کند؟ به کم راضی شده، به کم قانع شده. این خوب نیست.

دنیا خیلی هم خوب است، مطلوب است. ولی یک وقت نکند به خاطر چیز کم، چیز زیادتری را از دست بدهیم.

ببینید أمیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام):

مَن قَنِعَت نفسُهُ أعانَتهُ علَى النَّزاهَةِ و العَفافِ (غرر الحكم، حدیث ۸۶۶۳)

«کسی که نفسش قانع باشد، او را بر پاکی و عفاف یاری می‌دهد.»

قناعت مطلوب، قناعت مثبت قناعتی است که یعنی من دنبال دنیا می‌روم، کسب بیشتر، مال بیشتر، تولید بیشتر، ولی اگر یک وقت به خاطر مال قرار باشد من آلوده شوم، می‌گویم آن مال را نمی‌خواهم. قناعت دنیا یعنی این، نه اینکه قناعت دنیا این است که من می‌توانم تولید کنم، نکنم، می‌گویم نه آقا خوب نیست تولید. من می‌توانم پول در بیاورم، من می‌توانم بروم ثروتمند شوم، نشوم. نه، این غلط است.

قناعت مطلوب یعنی اینکه من دنبال مال بروم اما آبرویم، عفّتم، حلال خوردنم، امانتم و صداقتم اینها برایم مهم‌تر است، اینها از بین نرود.

امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید:

اقنَعْ بما قَسَمَ اللّه ُ لكَ ولاتَنظُرْ إلى ما عِندَ غيرِكَ ولاتَتَمَنَّ ما لَستَ نائلَهُ؛ فإنّهُ مَن قَنِعَ شَبِعَ و مَن لم‌يَقنَعْ لم‌يَشبَعْ و خُذْ حَظَّكَ مِن آخِرَتِكَ (الكافي، ج ۸، ص ۲۴۳)

«به آنچه خدا برایت مقرر کرده قانع باش و به آنچه نزد دیگران است ننگر و آنچه به آن دست نمی‌یابی آرزو نکن؛ زیرا کسی که قانع باشد سیر می‌شود و کسی که قانع نباشد سیر نمی‌شود و بهره‌ات را از آخرتت بگیر.»

قانع باش به آن چیزی که قسمت تو است. قسمت تو چه است؟ قسمت تو این است که اینقدر که می‌توانی تلاش کنی بروی، تا آنجایی که می‌توانی مال کسب کنی، تا آنجایی که می‌توانی ثروتمند شوی. ولی یک حدی دارد دیگر، مال حلال تا یک حدی است. من بیشتر از این دیگر باید از راه حرام، باید دروغ بگویم، باید کلک بزنم. خوب می‌گوید نه، اینها را دیگر نکن، به همانی که با حلال می‌شود رسید، به آن قانع باش. مال دیگری را نخواه، چشمت به مال دیگری نباشد. نه اینکه دنبال مال خودت نباش.

 

اشتباه در فهم قناعت

این تصور، این تله ذهنی اشتباهی است که ما را نسبت به دنیا تنبل می‌کند به اسم قناعت. یک نکته مهمی در مورد دنیا و مال دنیا وجود دارد و آن این است: مال دنیا بد نیست، کسب حلال مطلوب است، خیلی خوب است، عبادت است. اما اگر ما فکر کنیم که با مال، با ثروت سیر می‌شویم، این یک تصور غلط است. فقط با قناعت می‌شود سیر شد.

قناعت گفتیم معنی‌اش چیست؟ یعنی به آن مقداری که قسمت من است راضی باشم. قسمت من میلیاردر شدن است، به همین راضی‌ام. ولی چند هزار میلیارد آمد روی آن دیگر قسمت من نیست، چشمم نباید به آن باشد. چون تا زمانی که من به این چیزی که دارم راضی نباشم آرامش ندارم. این است نکته اصلی‌اش.

انسان عاقل و انسان هوشمند دنبال بیشتر و بیشتر است، می‌گوید آخرت و درجات در آن خیلی بیشتر است. یک وقت نکند به آن چیزی که داری قانع باشی. ببینید نکته اصلی این است.

 

بیان مولوی درباره خودی و بیخودی

مولوی خیلی قشنگ این نکته را بیان می‌کند، می‌گوید تا زمانی که تو حواست به خودت است، تکیه به اینکه داری، می‌گویی همین که هست خوب است، هیچ چیز نیستی. اما وقتی از خودت گذشتی، هدف عالی را نگاه کردی، همه چیز هستی:

آن نفسی که باخودی خود تو شکار پشه‌ای / وان نفسی که بیخودی پیل شکار آیدت

آن نفسی که باخودی بستهٔ ابر غصه‌ای / وان نفسی که بیخودی مه به کنار آیدت

جملهٔ بی‌قراریت از طلب قرار توست / طالب بی‌قرار شو تا که قرار آیدت

خیلی قشنگ است. ببینید تا زمانی که من دنبال این هستم که در این دنیا آرامش داشته باشم، در این دنیا به یک چیزی برسم که دیگر بگویم این خیلی خوب است، هیچ‌وقت آرامش پیدا نمی‌کنم. همه این استرس‌ها، همه این نگرانی‌ها، همه این بی‌قراری‌ها برای اینکه من فکر می‌کنم باید به یک جایی برسم که آنجا دیگر خیلی خوب است که من دیگر راضی می‌شوم، دیگر خیالم راحت می‌شود. می‌گوید نه.

اما اگر تو همّتت بلند شد، فهمیدی که این دنیا، این مادیات، این زندگی اینها اصلاً نمی‌تواند من را سیر کند، این هدف متعالی، این تعالی بی‌انتهاست که من باید دنبال او باشم. تا وقتی این را فهمیدی، دیگر به همه چیز راضی می‌شوی، همیشه آرامش داری. خیلی این نکته مهمی‌ است.

اینکه امام سجاد (علیه‌السلام) به ما می‌فرماید حرص بزن برای تعالی ولی حرصت احمقانه نباشد، حرصت عاقلانه باشد.

 

حرص عاقلانه در مقابل حرص احمقانه

ببینید امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمود:

إِنْ كُنْتَ حَرِيصاً عَلَى طَلَبِ اَلْمَضْمُونِ لَكَ فَكُنْ حَرِيصاً عَلَى أَدَاءِ اَلْمَفْرُوضِ عَلَيْكَ (غرر الحکم ج۱ ص۲۵۶)

«اگر برای طلب آنچه برایت ضمانت شده حریص هستی، پس برای انجام آنچه بر تو واجب است حریص باش.»

چرا حرص بزنی برای چیزی که خدا گفته من روزی تو را می‌دهم؟ تو به اندازه وسعت، به اندازه تلاشی که می‌توانی بکنی تلاش کن، خدا قول داده من روزی تو را می‌دهم. ولی من برای این چیزی که خدا قول داده می‌دهم یکسره نگرانم، حرص می‌زنم.

بعد امیرالمؤمنین می‌فرماید این چیزهایی که تو باید برایش حرص بزنی، باید برایش تلاش کنی، می‌گویی نه، الحمدلله من که خیلی خوبم. این درجات متعالی، این درجاتی که وقتی آدم بفهمد دلش از شوق آب می‌شود:

﴿وَفِي ذَلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ﴾ (المطففین: ۲۶)

«و راغبان (عاقل) بر این نعمت و شادمانی ابدی باید به شوق و رغبت بکوشند.»

هیچ حرصی نمی‌زنم، می‌گویم خوب ما که الحمدلله خوبیم.

ببینید چقدر برعکس است! فکر، تله ذهنی ما چیست؟ چه باعث شده که ما رشد نمی‌کنیم؟

 

آثار منفی حرص در امور دنیوی

امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید:

حُرِمَ اَلْحَرِيصُ خَصْلَتَيْنِ وَ لَزِمَتْهُ خَصْلَتَانِ حُرِمَ اَلْقَنَاعَةَ فَافْتَقَدَ اَلرَّاحَةَ وَ حُرِمَ اَلرِّضَا فَافْتَقَدَ اَلْيَقِينَ (الخصال ج۱ ص۶۹)

«حریص از دو خصلت محروم شد و دو خصلت بر او لازم آمد: از قناعت محروم شد پس آسایش را از دست داد، و از رضا محروم شد پس یقین را از دست داد.»

آدمی که به این مال دنیا، به این چیزی که هیچ وقت به آن نخواهد رسید حرص این را می‌زند، از دو چیز محروم می‌شود و دو چیز گریبان‌گیرش می‌شود. آدم حریص به خاطر اینکه به هر چیزی می‌رسد می‌گوید آن هم این نیست که می‌خواستم، بهترش را می‌خواستم، هیچ وقت آرامش در زندگی‌اش ندارد.

و آدمی که حریص به این دنیاست، چون خوشنود نیست، راضی نیست از خدا، همیشه گله دارد: این چه زندگی است؟ به خاطر همین هیچ‌وقت هم به یقین نمی‌رسد.

در حالی که اگر من حرص بزنم بر حرص عاقلانه، قناعتم قناعت احمقانه نباشد، دقیقاً برعکس می‌شود.

 

انتقاد از تنبلی در امور دنیوی

ببینید پس تله ذهنی که من راجع به آن امشب می‌خواستم تأکید کنم، امام باقر (علیه‌السلام) می‌فرماید:

إِنِّي لَأُبْغِضُ اَلرَّجُلَ أَوْ أُبْغِضُ لِلرَّجُلِ أَنْ يَكُونَ كَسْلاَناً عَنْ أَمْرِ دُنْيَاهُ وَ مَنْ كَسِلَ عَنْ أَمْرِ دُنْيَاهُ فَهُوَ عَنْ أَمْرِ آخِرَتِهِ أَكْسَلُ (الکافي ج۵ ص۸۵)

«من از مردی که در کار دنیایش تنبل است بیزارم، و کسی که در کار دنیایش تنبل باشد از کار آخرتش تنبل‌تر است.»

ما تنبلی‌های خودمان را در رابطه با کسب‌وکار، در رابطه با گرفتن مدارک عالی علمی، برای رسیدن به یک رتبه ورزشی، برای رسیدن به درجات عالی، چیزهایی که می‌شود به آن رسید، خودمان را چطوری گول می‌زنیم، قانع می‌کنیم؟ می‌گوییم الحمدلله همین که هست خوب است.

امام باقر (علیه‌السلام) می‌گوید من بدم می‌آید از کسی که برای کارهای دنیایش تنبلی می‌کند و بدانید کسی که بر کار دنیایش تنبلی کند از کار آخرتش تنبل‌تر است، برای کار آخرتش حتماً بیشتر تنبلی می‌کند.

 

تشخیص قناعت صحیح از تنبلی

ببینید پس قناعت، قناعت احمقانه، یک وقت ما نکنیم بگوییم نه الحمدلله همین خوب است. حالا مگر چه می‌شود؟ مثلاً حالا من لیسانس نگیرم، مثلاً فوق لیسانس نگیرم، دکترا نگیرم. حالا مثلاً در این رشته نفر اول نشوم. حالا مثلاً قهرمان این ورزش نشوم. حالا همین که هست خوب است. این تنبلی است دیگر.

یک وقت هست واقع‌نگری است: من برای این کار ساخته نشده‌ام، من برای درس خواندن ساخته نشده‌ام، من برای ورزش نیستم. عیبی ندارد، آدم استعداد خودش را کشف کند، در مسیر استعدادش تلاش کند.

من واقعا به این اعتقاد دارم که خدا همه انسان‌ها را استعداد داده که در یک زمینه‌ای رتبه یک دنیا شوند. و اگر من در هیچ زمینه‌ای رتبه یک نیستم، یعنی چه هستم؟ تنبلم. حالا یا در کسب‌وکار، یا در ورزش، یا در علم، یا در یک هنری، در یک چیزی باید نفر اول دنیا باشم.

خیلی عجیب است، دیدم یکی از دانشمندای جدید، اسمش یادم نیست، گفته بود حتی اگر یک کسی که فلج است نفر اول مسابقات دومیدانی نشود، تقصیر خودش است. عجیب است! یعنی با اراده آدم می‌تواند بالاخره در یک زمینه موفق شود، سرآمد عالم شود.

یک وقت خودمان را با این عناوین گول نزنیم که بگوییم من قانعم به این چیزی که هستم. اگر من الان از جهت اخلاقی ایراد دارم، از جهت معنوی ایراد دارم، از جهت نمازم ایراد دارم، از جهت حال خوب دلم ایراد دارم، امام سجاد (علیه‌السلام) به ما دارد در این دعا یاد می‌دهد که باید خواسته من از خدا این باشد:

 

نتیجه‌گیری

وَ لَا أُكْرُومَةً فِيَّ نَاقِصَةً إِلَّا أَتْمَمْتَهَا

«و هیچ ارزش ناقصی را در من مگذار مگر آنکه کاملش گردانی.»

باید این را بخواهم، خواسته من شود که خدایا من نمی‌خواهم ناقص باشم، من می‌خواهم بهترین باشم در اخلاق که دیگر با کسی رقابت ندارم. که من اگر از خدا بخواهم خدایا من بهترین باشم، معنی‌اش این نیست که دیگران خوب نباشند، ولی من باید خوب‌تر و خوب‌تر شوم.

این رمز سعادت، رمز رشد و رمز موفقیت در زندگی است. از خدا بخواهیم توفیق رشد، توفیق تعالی و توفیق کمال را به همه ما عنایت بفرماید.

بعدی: ۲۷ـ دوستی به‌جای دشمنی

قبلی: ۲۵ـ فرصت و تهدید سرزنش

بازگشت به فهرست

 

مطلب فوق در تاریخ 10/7/2025 در کتابخانه بنیاد امام علی (ع) منتشر شده است