مقدمه
الحمدلله به جلسه بیست و پنجم شرح دعای مکارمالاخلاق در صحیفه سجادیه امام زینالعابدین (علیهالسلام) رسیدیم. خاطرتان هست هفته گذشته قطعه ششم این دعا را آغاز کردیم: اللَّهُمَّ لَا تَدَعْ خَصْلَةً تُعَابُ مِنِّي إِلَّا أَصْلَحْتَهَا؛ توضیح دادیم که در این فراز دغدغه، همّ و غمّ اصلاح، ارتقاء و رفع عیوب از سوی امام سجاد (علیهالسلام) مطرح میشود.
معنای عبارت دوم فراز ششم
در ادامه این فراز امشب به این عبارت میرسیم که:
وَ لا عائِبَةً اُوَنَّبُ بِها اِلاّحَسَّنْتَها
«و هیچ عیبی را که بهخاطرش سرزنشم کنند مگذار مگر آنکه نیکویش گردانی.»
خدایا نکند عیب و ایرادی در من وجود داشته باشد که به خاطر این عیب و ایرادها دیگران میتوانند من را سرزنش کنند، تَأنِيب کنند، تعییر کنند، توبیخ کنند، خودت آنها را اصلاح کن.
ملاحظه میفرمایید که باز همان محتوای جمله قبل با بیان متفاوت تأکید شده، باز مسئله عیب و اشکال در وجود ما و درخواست از خدا برای رفع عیوب.
مفهوم تَأْنِيب و ملامت
تَأْنِيب ما در فارسی اصطلاح خودمانی سرکوفتزدن، سرزنش کردن، به رو آوردن، تعییر کردن. این تعابیر یک تفاوتهای ریزی دارد. مثلاً میگویند تعییر آنجاست که آدم عیبی یک کسی را همراه با تحقیر و گوشه و کنایه به او بگوید، به این میگویند تعییر. و تَأْنِيب به معنی تعییر به شدت با توبیخ است.
به هر حال ما باید دقت کنیم که تَأنِيب، سرزنش و ملامت کردن این اقتضای ذات انسانی ما است، چنان که قرآن هم نفس انسان را نفس لوّامه معرفی میکند:
﴿وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ﴾ (القيامة: ۲)
«نه، سوگند میخورم به نفس ملامتگر.»
یعنی ملامت، احساس ناخوشایند نسبت به بدیها در ذات انسان است. خدایی که این نفس را آفریده، خودش در وجود ما این حس را قرار داده که وقتی یک بدی را میبینیم به آن واکنش نشان بدهیم، ملامت کنیم.
اولویتبندی در ملامت
اما نکته این است که چه کسی را ملامت کنیم، چه چیزی را ملامت کنیم؟ مسئله همانطور که هفته پیش هم اشاره کردم این است که ما این حس ملامت عیوب در وجودمان است، اما همیشه عیبهای مهمتر و عیبهای بزرگتر توجه ما را جلب میکند.
مثلاً یک کسی یک کار خیلی زشتی دارد انجام میدهد، نمیآییم مثلاً بگوییم که چرا یقه پیراهنت مثلاً اینقدر کج است، اصلاً حواس ما به این نیست، چون کار زشتتر اینقدر حواس ما را به خودش جلب کرده که دیگر مثلاً به یقه پیراهن او کاری نداریم. این حس ملامت است.
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) میفرمایند:
أَفْضَلُ اَلنَّاسِ مَنْ شَغَلَتْهُ مَعَايِبُهُ عَنْ مَعَايِبِ اَلنَّاسِ (عیون الحکم ج۱ ص۱۲۱)
«برترین مردم کسی است که عیوب خودش او را از عیوب مردم مشغول کند.»
چقدر خوب است که من اینقدر حواسم به عیوب خودم باشد و خودم را ملامت کنم که دیگر اصلاً فرصت ملامت دیگران را نداشته باشم. بهترین مردم کسی است که اینقدر حواسش به عیبهای خودش است که اصلاً عیبهای مردم را وقت نمیکند بخواهد نگاه کند، بخواهد متوجه شود، مثل مثالی که زدم.
امیرالمومنین (علیهالسلام) در نهج البلاغه میفرمایند:
وَ لاَ يَحْمَدْ حَامِدٌ إِلاَّ رَبَّهُ وَ لاَ يَلُمْ لاَئِمٌ إِلاَّ نَفْسَهُ (نهجالبلاغة، خطبه ۱۲)
«و ستایشگر جز پروردگارش را نستاید و سرزنشکننده جز خودش را سرزنش نکند.»
اگر میخواهی از کسی تعریف کنی، اینکه خیلی تعریفی است حواس آدم به او جلب میشود، دیگر چیزهای خردهریز دیگری توجه نمیکنی. کسی که حواسش به خوبیهای خداست، که دیگر چیز دیگری نمیماند بخواهد تعریف کند، هر چیزی میبیند خوبی او است.
و گفتیم در ذات ما ملامت وجود دارد، ولی امیرالمؤمنین میفرماید من خودم را ملامت کنم کافی است، نوبت به دیگران نمیرسد. اینقدر من خودم ایراد دارم، اینقدر عیب دارم که بخواهم به اینها حواسم باشد، دیگر وقت نمیکنم به عیب دیگران برسم.
یقین در مقابل ظن
این همان نکتهای است که هفته پیش توضیح دادیم، گفتیم شرط ارتقاء و رشد انسان توجه به عیوب نفس خودش است. اگر ما متوجه عیوب نفس خودمان نباشیم، رشد نمیکنیم، در بدیهایمان متوقف میشویم.
ببینید این دعای امام سجاد (علیهالسلام)، این فراز که از خدا میخواهند خدایا چیزهایی که من ممکن است با آن سرزنش شوم آنها را خودت خوب کن، از چند جهت این عبارت جای بحث دارد، جای توضیح دارد.
در مواعظ حضرت عیسی (علیهالسلام) در یک بابی در تحف العقول اصلاً عنوان باب این است: في باب مواعظ المسيح (عليهالسلام) في الإنجيل و غيره و من حكمه:
يَا عَبِيدَ اَلسَّوْءِ تَلُومُونَ اَلنَّاسَ عَلَى اَلظَّنِّ وَ لاَ تَلُومُونَ أَنْفُسَكُمْ عَلَى اَلْيَقِينِ (تحف العقول ج۱ ص۵۰۱)
«ای بندگان بد! مردم را بر اساس گمان سرزنش میکنید و خودتان را بر اساس یقین سرزنش نمیکنید.»
یکی از موعظههای حضرت مسیح این بود که ای بندههای بد، همواره حواستان به ایراد این چرا اینطوری است، چرا اینطوری کرد، چرا اینطوری گفت. در حالی که اگر فکر کنیم، تمام عیب و ایرادهایی که ما در دیگران میبینیم اینها عیوب غیر یقینی است. یعنی من میبینم طرف مثلاً یک ایرادی دارد، ولی از ابعادش، از باطنش، از شرایطش که عالم نیستم، آگاه نیستم. چه بسا اصلاً این ایراد نداشته، من فکر کردم ایراد دارد.
ولی به خودم که مراجعه میکنم، میبینم که من واقعاً دیگر مطمئنم که ایراد دارم. اگر من ایراد نداشتم که اوضاع این نبود، نمازم این نبود، برخوردم با مردم این نبود، بیصبری من این نبود. پس به اینکه یقین دارم اکتفا کنم.
آفت دعاهای نامستجاب
در یک روایت دیگر در بحارالانوار است که امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، یک کسی در وسط خطبه امیرالمؤمنین بلند شد گفت:
فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ: نَسْأَلُكَ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ تَعَالَى: اُدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ فَمَا بَالُنَا نَدْعُو فَلاَ يُجَابُ قَالَ: إِنَّ قُلُوبَكُمْ خَانَتْ بِثَمَانِ خِصَالٍ وَ اَلثَّامِنَةُ أَنَّكُمْ جَعَلْتُمْ عُيُوبَ اَلنَّاسِ نُصْبَ عُيُونِكُمْ وَ عُيُوبَكُمْ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ تَلُومُونَ مَنْ أَنْتُمْ أَحَقُّ باللَّوْمِ مِنْهُ (بحار الأنوار ج۹۰ ص۳۷۶)
«قلبهایتان در هشت خصلت خیانت کرده و هشتمین این است که عیوب مردم را در برابر چشمانتان قرار دادهاید و عیوب خودتان را پشت سرتان انداختهاید، کسی را سرزنش میکنید که خودتان سزاوارتر به سرزنش از او هستید.»
مگر خدا قول نداده در قرآن که دعا کنید من حتماً اجابت میکنم؟ یا امیرالمؤمنین چرا پس ما دعا میکنیم، دعاهای ما اجابت نمیشود؟
بعد در این پاسخ امیرالمؤمنین این است که میفرمایند به خاطر این است که دلهای شما هشت خیانت میکند. بعد یکی و یکی میگویند که دل شما یقین دارد که خدا هست، ولی در عمل اصلاً خدا را در نظر نمیگیرید. یقین دارد که پیغمبر بر حق است، ولی دستورهای پیغمبر را نادیده میگیرید، همینطور بیان کردند.
بعد هشتم، میدانید چرا دعایتان مستجاب نمیشود؟ چون صادق نیستند. چرا دعای من مستجاب نمیشود؟ چون امیرالمؤمنین میفرماید در عیبهای دیگران همه آنها جلو چشمت است، ولی عیوب خودت را پشت قایم کردی، میاندازی پشت سر، اصلاً حواست به آنها نیست. بعد دیگران را ملامت میکنی: فلانی چرا اینطوری است، چرا این کار را کرده؟ ولی یادت میرود که خودت کارهای بدتر از او داری میکنی. این است که دعا مستجاب نمیشود.
توصیه قرآن
قرآن به ما توصیه میکند نگران بدی دیگران نباشید، نگران خودتان باشید:
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ لَا يَضُرُّكُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ (المائدة: ۱۰۵)
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، بر شما باد رسیدگی به خودتان؛ که اگر خودتان راه یافته باشید، هر کس که گمراه باشد به شما زیانی نمیرساند. بازگشت همگی شما به سوی خداست؛ آنگاه شما را از آنچه انجام میدادید، آگاه خواهد کرد.»
چرا مردم اینطوری هستند؟ آخ من خیلی نگرانم، میروند جهنم، اینها چرا مثلاً اصلا ایمان ندارند، اینها چرا گناه میکنند؟ خود خدا دارد میگوید باشد، اصلاً به شما چه؟ تو خوب باش، دیگران بد هستند، ضرری به تو نمیرسد، نگران نباش. خودت را درست کن، عیبهای خودت را برطرف کن.
و اتفاقاً اگر ما از همین جا شروع کنیم، اگر من از خودم شروع کنم، میتوانم جامعه را هم اصلاح کنم. ولی اگر از خودم شروع نکنم، هرچه تلاش میکنم دیگران را اصلاح کنم، به جایی نمیرسد. از خودمان شروع کنیم.
راههای عملی برای اصلاح عیوب
خوب چطوری شروع کنیم؟ عیوب خودمان را چطوری باید برطرف کنیم؟ تا اینجا همه شعار است، باید چه کار کنیم؟ ببینید دو راه حل من از روایات استخراج کردم:
راه اول: عیبجویی از خود
اول اینکه گیر بدهیم به خودمان، عیب خودمان، همواره حواسمان به خودمان باشد. یعنی خودمان را بگذاریم جای یک کسی که حسابی به او حسّاس شدیم، حسابی از او میخواهیم نکته بگیریم. اینطوری به خودمان نگاه کنیم.
ببینید امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرماید اصلاح نفس شرطش این است که با خودت سختگیر باشی، مذمّت کنی:
مَنْ ذَمَّ نَفْسَهُ اَصْلَحَها، مَنْ مَدَحَ نَفْسَهُ ذَبَحَها (غررالحکم، حدیث ۱۴۴۹ و ۱۴۵۰)
«کسی که نفس خود را مذمت کند آن را اصلاح میکند، کسی که نفس خود را ستایش کند آن را ذبح میکند.»
کسی اگر خودش را مذمّت کرد میتواند اصلاح کند، کسی از خودش تعریف کرد تمام است، هلاک شده، ذبحش کرده. پس نکته اول عیبجویی از خود است، خیلی سخت است ولی راهش همین است.
راه دوم: انتقادپذیری
نکته دوم انتقادپذیر باشید. دیگرانی که به ما ایراد میگیرند، انتقاد میکنند، راجع به ما حرف میزنند، این کار بدی دارد میکند، ببینید.
حالا یک کسی دارد همین کار را با ما میکند، یک نفر دارد این کار زشت را انجام میدهد، هی به من ایراد میگیرد، هی به من تیکه میاندازد، هی میخواهد به من یک چیزی بگوید. او دارد کار زشتی میکند، ولی من این تهدید را میتوانم به یک فرصت برای رشد خودم تبدیل کنم.
رسول خدا (صلوات الله علیه وآله) فرمودند:
اِقْبَلِ الْحَقَّ مِمَّنْ اَتاكَ بِهِ، صَغيرٍ اَوْ كَبيرٍ، وَ اِنْ كانَ بَغيضا (کنزالعمال، حدیث ۴۳۱۵۲)
«حق را از هر کس که آورد بپذیر، خرد یا بزرگ، حتی اگر دشمن باشد.»
این آقا خیلی با من بد است، اصلاً این دشمنی دارد میکند با من. متأسفانه امروز دیدید که یک چیزهایی که خیلی باب شده میگویند چون دشمن هستند دارند الان این انتقاد را به ما مطرح میکنند، نخیر ما میزنیم توی دهنشان، حق هم ندارند.
پیغمبر میگوید دشمن دارد به تو انتقاد میکند، ببین اگر انتقاد وارد است، خودت را اصلاح کن، رشد کنی. او مقاصد خودش را دارد، میدانم، او که دنبال خیر من نیست، او میخواهد سرکوفت بزند به من، او میخواهد من را تحقیر کند. اما پیغمبر میگوید عیب ندارد، تو استفاده خودت را بکن، تو اشکالات خودت را برطرف کن.
امام هادی (علیهالسلام) فرمودند:
إِنَّ اَللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً إِذَا عُوتِبَ قَبِلَ (تحف العقول ج۱ ص۴۸۱)
«اگر خدا برای بندهای خیر بخواهد، هنگامی که سرزنش میشود میپذیرد.»
یکی از لطفهایی که خدا به بندههای خوبش میکند این است که یک روحیهای میدهد به او که وقتی آمدند از او دارند انتقاد میکنند: شما چرا اینجا اینطوری سخنرانی کردی، چرا اینجا اینطوری گفتی، چرا اینجا اینطوری مدیریت کردی؟ اولین واکنشش این نیست که داری توهین میکنی، فکر کنم ببینم که نکند راست دارد میگوید. حالا او شاید اصلاً نیّت سوء دارد، اصلاً میخواهد من را تحقیر کند، ولی من خودم را اصلاح کنم.
حکایت از گلستان سعدی
در گلستان سعدی حکایت دوازدهم باب چهارم، این حکایت راجع به همین است. سعدی میگوید:
«خطیبی کریهالصوت خود را خوشآواز پنداشتی، و فریاد بیفایده داشتی گفتی نَعیبِ غُرابُ البَین در پردهی الحان اوست، یا آیت انَّ اَنکَرَ الاصوات در شأن او. مردم قریه به علت جاهی که داشت بَلیتَش میکشیدند و اذیتش را مصلحت نمیدیدند. تا یکی از خطبای آن اقلیم که با او عِداوتی نهانی داشت، باری به پرسش آمده بودش گفت: تو را خوابی دیدهام، خیر باد. گفتا: چه دیدی؟ گفت: چنان دیدمی که تو را آواز خوش بود و مردمان از انفاس تو در راحت.
خطیب اندر این لختی بیندیشید و گفت: این مبارک خواب است که دیدی که مرا بر عیب خود واقف گردانیدی. معلوم شد که آواز ناخوش دارم و خلق از بلند خواندن من در رنج. توبه کردم کز این پس خطبه نگویم مگر به آهستگی.»
بعد سعدی میگوید:
از صحبت دوستی به رنجم / که اخلاق بَدَم، حَسَن نماید
عیبم هنر و کمال بیند / خارم گل و یاسمن نماید
کو دشمنِ شوخچشم ِ ناپاک / تا عیبِ مرا به من نماید؟
یک سخنرانی بود خیلی صدای بدی داشت، فکر میکرد صدایش خیلی خوب است. وقتی سخنرانی شروع میکرد داد میزد، فکر میکرد الان مثلاً خیلی دارد اثرگذار صحبت میکند. اینقدر این صدایش زشت بود که نعیب یعنی غارغار کلاغ، غراب البین یک اصطلاحی است چون عرب کلاغها را خیلی تقسیمبندی میکنند، یکی از این بدصداترین که میگویند خیلی هم بدیمن است، مثلاً وقتی دارد صدا میکند دیگر آدم از عزیزانش جدا میشود. اینقدر این بدیمن است، میگوید اینقدر صدایش مثل این زشت بود.
اهالی قریه میگفتند که حالا ول کنید او را دیگر، حالا این بنده خدا دلش خوش است، بذارید سخنرانی خود را بکند، هیچ چیزی به او نمیگفتند.
من در خواب دیدم شما خیلی صدای خوبی داشتی و مردم هم لذت میکردند از صدای خوب شما. میگوید چه خواب مبارکی دیدی. این خوابی که تو دیدی الان حواسم جمع شد که واقعاً آیا مردم از صدای من لذت میبردند؟ متوجه اشکالم شدم. حالا او دشمن او بود، میخواست تیکه بندازد به او، ولی فهمید ایرادش را. دیگر من از این به بعد آرام صحبت میکنم تا مردم اذیت نشوند.
بعد سعدی میگوید دشمن ناپاک که میخواهد اذیت کند آدم را، سعدی میگوید صد رحمت به او که میآید ایراد من را میگوید، من میفهمم چه مشکلی دارم. ولی این دوستی که برای تملّق، برای اینکه حالا به من برنخورد، اشکال من را به من نمیگوید، خاصیتی به من ندارد.
حق ناصح در رساله حقوق
بعد شما ببینید همین امام سجاد (علیهالسلام) در رساله حقوق خود، رساله حقوق یک نامهای است که امام سجاد (علیهالسلام) به بعضی از اصحابشان نوشتند، حقوق افراد مختلف به گردن انسان را گفتند. یکی از کسانی که حق گردن انسان دارد به بیان امام سجاد (علیهالسلام)، کسی است که ایراد من را میگوید، و حتی او که با من دشمنی دارد میگوید، باز حق به گردن من میآورد. ببینید:
وَ حَقُّ اَلنَّاصِحِ أَنْ تُلِينَ لَهُ جَنَاحَكَ وَ تُصْغِيَ إِلَيْهِ بِسَمْعِكَ فَإِنْ أَتَى اَلصَّوَابَ حَمِدْتَ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنْ لَمْ يُوَافِقْ رَحِمْتَهُ وَ لَمْ تَتَّهِمْهُ وَ عَلِمْتَ أَنَّهُ أَخْطَأَ وَ لَمْ تُؤَاخِذْهُ بِذَلِكَ إِلاَّ أَنْ يَكُونَ مُسْتَحِقّاً لِلتُّهَمَةِ فَلاَ تَعْبَأْ بِشَيْءٍ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى حَالٍ (الخصال ج۲ ص۵۶۴)
«حق ناصح این است که بال فروتنی در برابرش بگشایی و با گوش خود به او گوش فرا دهی. اگر درست گفت، خدای عزّ و جلّ را شکر کن، و اگر نادرست بود، بر او رحم کن و او را متهم نکن و بدان که اشتباه کرده و او را به خاطر آن مؤاخذه نکن، مگر اینکه سزاوار اتهام باشد که در این صورت هیچگاه به کاری از او اعتنا نکن.»
کسی اگر ایراد تو را گفت، نصیحت به تو کرد، حق میآید برایت که تو باید گوش بسپاری، کامل گوش کن چه دارد میگوید. نه اینکه تا دارد ایراد تو را میگوید نه، حوصله ندارم، اصلاً تو داری توهین میکنی.
حالا اگر ایرادی که گفت درست بود، خدا را شکر کن که ایرادت را متوجه شدی، رشد کردی. اما اگر ایرادی دارد میگوید که واقعاً ایراد وارد نیست، امام سجاد (علیهالسلام) میگویند حق او این است که تو او را متهم نکنی که نه، تو میخواستی حتماً قصد و غرض داشتی مثلاً. نه، شاید اشتباه کرده، شاید واقعاً قصد خیر داشته. میدانی دارد خطا میگوید، میدانی ایراد وارد نیست، حق نداری مواخذه کنی که تو چرا یک چنین ایرادی از من گرفتی، من که چنین ایرادی ندارم.
ببینید چون شرط رشد ما این است که ایرادها را بشنویم. مگر اینکه یک کسی است که تو یقین داری که این واقعا دارد تهمت به تو میزند، پس عیب ندارد او را متهم کنی. ولی با این حال میفرماید یک خرده تحمل کن، یک خرده کوتاه بیا، بگذار ایرادها گفته شود. اینطور نشود که آقا همه میدانند که اگر به من ایرادهایم را بگویند دیگر من بهم برمیخورد، خودم را بگیرم، دیگر هیچکس به من هیچ چیزی نمیگوید، پس من هیچ وقت متوجه اشکالاتم نمیشوم.
درس عملی: نوشتن عیوب
امام سجاد (علیهالسلام) در این فراز از دعای مکارمالاخلاق به ما این درس را میدهند: وَ لا عائِبَةً اُوَنَّبُ بِها اِلاّحَسَّنْتَها؛ که ما باید دغدغه و همّ عیوب خودمان را داشته باشیم.
چون ببینید دعا کردن، اینکه از خدا بخواهیم خدایا ایرادهای من برطرف شود، مثل این است که یک نفر بنشیند در خانهاش، نرود سر کار، بگوید خدایا روزی به من بده، رزق به من بده. خدا میگوید آماده شو، برو سر کار، تا من روزی به تو بدهم.
این هم کسی که میگوید خدایا ایرادهای من را برطرف کن، دعا وقتی موثّر است که من برای آن دغدغه، تلاش، همت و پیگیری داشته باشم که عیوبم را بشناسم و عیوبم را برطرف کنم.
یکی از راه حلهای بسیار موثّر برای اینکه آدم عیبهایش را بشناسد و رفع کند، در مسائل جدید میگویند بنویسیم یک کاغذی، دفتری و فایلی، یک جایی داشته باشیم، بگوییم من این چنین اشتباهی را کردم، من یک چنین ایرادی را دارم. اگر بتوانیم اینها را بنویسیم، خیلی میتوانیم در رفع آن ان شاء الله موفقتر باشیم.
از خدا میخواهیم توفیق رفع عیوب و اصلاح عیوب به همه ما عنایت بفرماید.
بعدی: ۲۶ـ تله ذهنی قناعت
قبلی: ۲۴ـ دغدغه عیوب
مطلب فوق در تاریخ 10/7/2025 در کتابخانه بنیاد امام علی (ع) منتشر شده است