۱۳ـ زندگی هدفمند

 

درخواست تمرکز عمر بر هدف آفرینش

در ادامه شرح دعای مکارم‌الاخلاق امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) در صحیفه سجادیه، امشب توفیق داریم فراز دیگری از این دعای زیبا را بررسی کنیم. در هفته‌های گذشته این عبارات را از دعا توضیح دادیم که امام سجاد (علیه‌السلام) از خدا نیّت کامل، عزم و اراده درست در زندگی و همّت عالی برای مقاصد بزرگ را طلب کردند. در هفته گذشته به این عبارت رسیدیم که حضرت گفتند: «وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ»؛ «خدایا فردا که ما بمیریم، تو از ما سؤال خواهی کرد، کمک کن در این مسیر حرکت کنیم که بتوانیم پاسخ این سؤالات را بدهیم.»

امشب به این عبارت می‌رسیم: «وَ اسْتَفْرِغْ أَیامِی فِیمَا خَلَقْتَنِی لَهُ»؛ «خدا کمک کن ایام و روزهای زندگی من کاملاً در مسیری باشد که تو برای آن من را آفریدی.» این جمله مهم و آموزنده‌ای است که دعای مهم و پرکاربردی برای زندگی ما محسوب می‌شود.

 

ریشه مشکلات انسان در بی‌هدفی زندگی

وقتی ما به قرآن مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم قرآن ریشه همه مشکلات فکری، عملی، اخلاقی، فردی و اجتماعی ما آدم‌ها را در این می‌بیند که ما تصوّر کنیم بیهوده داریم زندگی می‌کنیم و هدفی از زندگی نداشته باشیم. قرآن به ما می‌گوید:

﴿أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَاتُرْجَعُونَ﴾ (مؤمنون: ۱۱۵)

«پس آیا پنداشته‌اید که شما را بیهوده آفریدیم و به‌سوی ما بازگردانده نمی‌شوید؟»

فکر کردید ما شما را بیهوده و بی‌هدف آفریدیم و قرار نیست به یک مقصدی برسید؟ اگر واقعاً بین خودم و وجدانم خلوت کنم، قدرت و جرأت پیدا کنم چند دقیقه از خودم بپرسم برای چه چیزی دارم زندگی می‌کنم، می‌بینم خیلی سخت است جوابش. واقعاً هدف خدا چه بود؟ برای چه ما را خلق کرد؟

 

چهار هدف اصلی آفرینش از منظر قرآن

این سؤال مخصوصاً برای وقت‌هایی است که آدم‌ها گرفتار می‌شوند و مصیبت می‌بینند. جواب این سؤال را باید از همان کسی پرسید که ما را آفریده است. ما که نقشی نداشتیم، از ما اجازه نگرفتند، با ما مشورت نکردند که ما را خلق کنند. وقتی به قرآن مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم حداقل چهار جواب پیدا می‌کنیم در قرآن برای این سؤال.

 

هدف اول: عبادت

در آیه‌ای می‌گوید:

﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾ (ذاریات: ۵۶)

«ما جن و انسان را خلق نکردیم جز برای اینکه عبادتم کنند.»

 

هدف دوم: آزمایش

جای دیگر می‌گوید:

﴿الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ﴾ (ملک: ۲)

«خدایی که مرگ و زندگانی را آفرید که شما بندگان را بیازماید تا کدام نیکوکارتر (و خلوص اعمالش بیشتر) است و او مقتدر و بسیار آمرزنده است.»

خدا شما را آفریده تا شما را آزمایش کند، ببیند کدام‌تان بهتر زندگی می‌کنید، بهتر کار می‌کنید.

 

هدف سوم: کسب معرفت

باز در آیه دیگر می‌گوید:

﴿اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ… لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا﴾ (طلاق: ۱۲)

«خداست که هفت آسمان و نیز مثل آنها هفت زمین را آفرید. همواره فرمان او در میان آنها نازل می‌شود تا بدانید که خدا بر هر کاری تواناست و اینکه یقیناً علم خدا به همه چیز احاطه دارد.»

می‌گوید تمام این آسمان‌ها و زمین، همه را خلق کرد برای اینکه شما بدانید که خدا همه کاره است، بدانید که خدا علمش و توانش بر همه جا احاطه دارد.

 

هدف چهارم: رحمت الهی

در آیه دیگر می‌گوید:

﴿إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَ وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمْ …﴾ (هود: ۱۱۹)

«مگر کسانی که پروردگار تو به آنان رحم کرده، و برای همین آنان را آفریده است.»

در این آیه سوره هود می‌گوید خدا همه انسان‌ها را از مهربانی خودش آفریده است.

 

تفکیک هدف فاعل و هدف فعل

اکنون چهار جواب ما از قرآن به دست آوردیم. ممکن است بعضی‌ها تصور کنند که قرآن یک جواب درست به ما نمی‌دهد، چهار شیوه گفته. بالاخره کدام است؟ هدف خلقت چیست؟ اگر ما این را درست بفهمیم، معنای زندگی، مسیر زندگی و هدف زندگی ما کاملاً متفاوت می‌شود.

برای اینکه این را بفهمیم، اول این سؤال را بررسی کنیم: آیا می‌توانیم جواب بدهیم خدا مگر برای کارهایش باید هدف داشته باشد؟ یک هدف داریم که هدف فاعل است، یک هدف داریم که هدف فعل است.

آن کسی که یک کاری را انجام می‌دهد، اگر آدم عاقلی و حکیمی باشد، بی‌خود و بی‌جهت کاری نکند، پس می‌خواهد به یک جایی برسد. مثلاً یک نجار کمد می‌سازد. می‌گوییم برای چه چیزی داری این کار را می‌کنی؟ هدفی دارد. هدفش چیست؟ می‌گوید من روزی را از اینجا درمی‌آورم، این را می‌سازم و می‌فروشم، پول درمی‌آورم. یعنی یک چیزی را نیاز دارد، می‌خواهد نیاز خودش را رفع کند، این کار را انجام می‌دهد.

یک وقت ما راجع به هدف فعل سؤال می‌کنیم. می‌گوییم این کمدی که می‌سازی برای چیست؟ می‌گوید برای اینکه وسایل اضافی را در کمد بگذارید.

حال سؤال ما این است: خدا از این جهانی که آفرید، انسانی که آفرید، می‌خواست به چه چیزی برسد؟ آیا خدای بی‌نیاز می‌خواهد به جایی برسد، به چیزی برسد، نیازش رفع شود؟ این نجّار می‌گوید من دارم کار می‌کنم که پول در بیاورم. خدا چه می‌خواهد به دستش بیاید؟

اگر خدا را به بی‌نیازی، به بزرگی، به عظمت، به بی‌نقص بودن بشناسیم، متوجه می‌شویم که خدا هیچ هدفی بیرون از خودش ندارد. اگر خدا کاری می‌کند، به خاطر اینکه فیّاض است، به خاطر اینکه مهربان است. ﴿وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ﴾ (اعراف: ۱۵۶)؛ مهربانی خدا همه جا را پر کرده است. هر چه هست، مهربانی خداست. پس اگر خدا می‌آفریند، نمی‌خواهد به چیزی برسد. از بس مثل یک چشمه‌ای پر از آب است، به یک‌باره می‌زند بیرون. خدا از بس پر رحمت و پر بخشش است، هر چه بتواند می‌آفریند. چیزی نمی‌خواهد به او برسد.

اما وقتی ما می‌گوییم خدا انسان را برای چه آفرید، منظورمان این است که این هدف فعل چیست؟ اگر هدف عاقلانه است، یعنی باید یک طوری آفریده باشد که به یک دردی بخورد. خدا این جهان را برای چه آفرید است؟ خدا این انسان را برای چه آفرید است؟ می‌خواهد به کجا برسد؟

 

تحلیل هماهنگ چهار هدف

حال برگردیم این چهار آیه‌ای که خواندیم را دوباره بخوانیم. می‌بینیم چقدر معنایش قشنگ‌تر است، چقدر معنایش عوض می‌شود و می‌بینیم هماهنگ است با همه.

 

هدف فاعلی: رحمت

هدف خدا از آفرینش انسان چیست؟ خدا در سوره هود می‌گوید:

﴿وَلَو شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النّاسَ أُمَّةً وٰحِدَةً وَلا يَزالونَ مُختَلِفينَ * إِلّا مَن رَحِمَ رَبُّكَ وَلِذٰلِكَ خَلَقَهُم …﴾ (هود: ۱۱۸ و ۱۱۹)

«و اگر خداوندگارت می‌خواست همه مردم را یک امت قرار می‌داد، ولی همواره در حال اختلاف خواهند بود. مگر آن کس که خداوندگارت رحمتش کند و برای همان آنها را آفرید …»

قبل از آن دارد راجع به اختلاف‌های بین آدم‌ها صحبت می‌کند. می‌گوید این آدم‌ها اگر خدا می‌خواست، می‌توانست یک کاری کند که هیچ کس با هیچ کسی اختلاف نداشته باشد، همه یک حرف بزنند، همه یک طور فکر کنند. می‌شود، ولی خدا این را نخواسته است. می‌گوید من اصلاً تقدیر انسان را طوری رقم زده‌ام که تا قیامت انسان‌ها همیشه با هم اختلاف داشته باشند، مگر کسانی که رحمت خدا شامل‌شان شود. و خدا در آن مهربانی و رحمت همه را آفریده است.

پس معلوم می‌شود اینکه خدا معارف را، دین را، قرآن را، حدیث را، سلیقه‌ها را، اعتقادات را این‌قدر مختلف آفریده و نمی‌شود همه یک شکل فکر کنند، برای این است که قرار است ما ببینیم در این اختلافات چقدر می‌توانیم حق‌طلب باشیم، چقدر می‌توانیم رحمت خدا را کسب کنیم. چون اصلاً خدا ما را آفریده است تا رحمتش را شامل ما کند.

 

هدف فعلی: عبادت آگاهانه

اما حال این انسان هدف فعلش چیست؟ یعنی خدا این انسان را آفرید که به کجا برسد؟ مقصود و کاربرد انسان چیست؟ قرآن می‌گوید:

﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾ (ذاریات: ۵۶)

«و جن و انسان‌ها را نیافریدیم مگر برای اینکه مرا بندگی کنند.»

من خدا، جن و انس را نیافریدم مگر برای اینکه عبادت کنند. حال این سؤالی که تا این آیه را می‌خواندیم فوری از ما می‌پرسیدند: خدا به عبادت ما چه نیاز دارد؟ مثلاً من عبادت کنم، چه چیزی به خدا می‌رسد؟

اکنون این هدف فعل و هدف فاعل وقتی تفاوتش را متوجه شدیم، خیلی راحت می‌توانیم این را جواب بدهیم. خدا که نیازی ندارد. خدا برای مهربانی ما را آفریده، خدا می‌خواهد ما را به مقامات بالاتر برساند. بعد می‌گوید برای اینکه به اینجا برسی، عبادت کن. مهربانی بیشتری به دست تو می‌آید، رحمت بیشتری از خدا نصیبت می‌شود.

اینکه خدا می‌گوید من نیافریدم مگر برای عبادت، یعنی از این رحمت من که باعث آفرینش تو بود، اگر می‌خواهی به این مقصود برسی، مثل این نجّار که گفتیم اگر می‌خواهی کمد خوب باشد که به درد بخورد، باید پایه‌ها را اینطوری بسازی تا به درد بخورد. خدا می‌گوید من این انسان را که آفریدم، اگر می‌خواهی به درد بخورد، به هدف برسد، این رحمت را بیشتر کند – چون اصلاً آفریده بود که به او رحمت بدهد، آفریده بود که با او مهربانی کند – می‌گوید اگر می‌خواهی برسی به اینجا، باید عبادت کنی.

 

عبادت در مفهوم گسترده

حال عبادت یعنی چه؟ آیه دیگری که می‌گوید:

﴿الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ﴾ (ملک: ۲)

«آن که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوتر عمل می‌کنید و اوست باعزت آمرزنده.»

آنجا گفت من نیافریدم مگر برای اینکه عبادت کنی. اینجا می‌گوید من نیافریدم مگر برای اینکه شما را امتحان کنم. پس معلوم می‌شود، چه امتحانی؟ می‌گوید امتحان کنم ببینم چه کسی بیشتر نیکی می‌کند، چه کسی بهتر است که خوب‌تر زندگی می‌کند.

پس معلوم می‌شود عبادت که در آیه گفت من شما را برای عبادت خلق کردم، فقط منظور این نیست که نماز بخوانی، روزه بگیری، ذکر بگویی. نه، عبادت از نظر قرآن یعنی خوب زندگی کنی. هر چقدر خوب زندگی کنی، داری عبادت خدا را می‌کنی. هر چقدر بد زندگی کنی، خوبی نرسانی، یعنی عبادت نمی‌کنی.

 

نتیجه عبادت: معرفت

حال من اگر عبادت کنم، اگر خوب زندگی کنم، چه چیزی به دست من می‌آید؟ آن رحمتی که قرار بود به آن برسم چی هست؟ این آیه‌ای که خواندیم این را توضیح می‌دهد برای ما:

﴿اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا﴾ (طلاق: ۱۲)

«خدا کسی است که هفت آسمان را آفرید و از زمین همانند آن را. فرمان در میان آنها فرود می‌آید تا بدانید خدا بر همه چیز تواناست و علم او همه چیز را در بر گرفته است.»

خدا تمام این آسمان و زمین را آفرید برای اینکه تو انسان به علم و معرفت برسی، بفهمی که همه کاره خدا است. من اگر بفهمم همه کاره خدا است، چه اتفاقی می‌افتد؟ ما که فهمیدیم خدا برای مهربانی ما را آفریده است، از لطفش ما را آفریده است. این مهربانی را چطوری می‌شود به دست آورد؟ هر چقدر معرفت من به خدا بالاتر رود، رحمت بیشتری از خدا نصیب من می‌شود. هر چقدر من با معرفت‌تر و دلم نورانی‌تر باشد، این مهر خدا بیشتر در وجود من تجلّی می‌کند.

 

ویژگی بندگی آگاهانه انسان

یک نکته را دقت کنیم: تا ما می‌گوییم باید تسلیم خدا باشیم، بندگی خدا را بکنیم، فکر می‌کنیم مثلاً ما تافته جدا بافته‌ایم. مگر همه چیز در این عالم تسلیم خدا نیست؟ از تمام این کهکشان‌ها و سیّاره‌ها و ستاره‌ها و خورشید و ماه بگیر تا ذرّه ذرّه اتم‌ها و تمام اجزای اتم‌های این عالم، همه تسلیم خدا هستند، همه بنده خدا هستند. اما خدا می‌گوید مهربانی ویژه من نصیب کسی می‌شود که خودش آگاهانه، با انتخاب خودش، این راه را انتخاب کند.

﴿أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَ كَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ﴾ (آل عمران: ۸۳)

«آیا جز دین خدا را می‌جویند، و حال آنکه هر که در آسمان‌ها و زمین است خواه و ناخواه او را گردن نهاده است، و همه به سوی او بازگردانده می‌شوند.»

همه هستی تسلیم خدا است، ولی تو ای انسان اگر با رغبت، آگاهانه، با اختیار خودت راه درست را انتخاب کنی، یک چیزی به دستت می‌آید که هیچ موجودی در این عالم به دستش نمی‌آید.

 

حدیث امام حسین درباره معرفت

این حدیث خیلی زیبایی است. امام صادق (علیه‌السلام) از جدّشان امام حسین (علیه‌السلام) نقل می‌کنند که می‌فرمایند:

خَرَجَ اَلْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ اَللَّهَ جَلَّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ اَلْعِبَادَ إِلاَّ لِيَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اِسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَنْ سِوَاهُ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي فَمَا مَعْرِفَةُ اَللَّهِ قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ اَلَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ طَاعَتُهُ.

امام حسین (علیه‌السلام) یک بار آمدند در جمع اصحاب‌شان فرمودند: «بدانید خدا بندگان را نیافرید مگر برای اینکه آنها خدا را بشناسند. این معرفت هدف خلقت است.» پس چرا این آیه گفته بود عبادت؟ «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» امام حسین (علیه‌السلام) می‌فرماید: «هر کس خدا را بشناسد، بندگی می‌کند، چون قرار است با شناخت و با آگاهی و با اختیار خودمان تسلیم خدا باشیم. وقتی کسی بنده خدا شد، دیگر بنده هیچکس نمی‌شود، در مقابل هیچ کسی سر خم نمی‌کند، در مقابل هیچ چیزی وابسته هیچ کس و هیچ چیزی نیست.»

یک نفر از اصحاب امام حسین (علیه‌السلام) گفت: «ای پسر رسول خدا، یعنی چه می‌گویی ما خدا را بشناسیم؟ حالا هر کسی هر کاری بخواهد بکند می‌گوید خدا گفته است، به اسم خدا انجام می‌دهد. معرفت خدا یعنی چه؟» امام حسین (علیه‌السلام) فرمودند: «معرفت خدا یعنی معرفت آن کسی که حرف خدا را بدون کم و کاست، سخنگوی خداست، زبان خداست، حجّت خداست، هرچه می‌گوید از خداست. ما راه دیگری نداریم برای اینکه خدا را بشناسیم، خواسته خدا را اطاعت کنیم.»

این است که ما اهمیّت و جایگاه امام زمان را متوجه شویم. اهمیّت معرفت امام زمان، اهمیّت محبّت امام زمان در این نکته‌ای است که امام حسین (علیه‌السلام) به ما یاد می‌دهد، چون تنها کسی است که می‌تواند از طرف خدا حرف بزند، تنها کسی است که می‌تواند اراده خدا را بیان کند. این خیلی مهم است و ما می‌فهمیم که هدف خلقت، هدف زندگی ما این است که به این فرمانی که امام زمان می‌دهد بتوانیم عمل کنیم.

 

درخواست امام سجاد برای زندگی هدفمند

پس امام سجاد (علیه‌السلام) در این عبارت از خدا می‌خواهند:

وَ اسْتَفْرِغْ أَيَّامِي فِيما خَلَقْتَنِي لَهُ؛

«و همه روزهای عمرم را در مسیر آنچه مرا برایش آفریدی قرار بده.»

خدا تو من را بیهوده خلق نکردی، تو برای زندگی من هدف قرار دادی، من قرار نیست بیایم بخورم بخوابم تمام شد بروم. قرار است به یک جایی برسم. خودت کمکم کن تا زندگی‌ام را طبق این هدف بچینم، همه زندگی من در این مسیر قرار بدهم.

امام سجاد (علیه‌السلام) می‌گوید به درگاه خدا تضرّع کن بگو: «خدا یک کاری کن من نگویم نمی‌رسم، وقت ندارم. برای همه چیز وقت دارم ولی برای خدا و پیغمبر و برای بعد مرگم وقت ندارم. خدا خودت وقت من را خالی کن برای خودت.»

حضرت علی (علیه‌السلام) می‌فرمایند:

إِنَّ اَللَّيْلَ وَ اَلنَّهَارَ يَعْمَلاَنِ فِيكَ فَاعْمَلْ فِيهِمَا وَ يَأْخُذَانِ مِنْكَ فَخُذْ مِنْهُمَا.

«به‌راستی که شب و روز در تو عمل می‌کنند، پس تو در آنها عمل کن و از تو می‌ستانند، پس تو از آنها بستان.»

شب و روز یکسره دارند روی تو کار می‌کنند، تو برای خودت نگه دار و برای خودت داشته باش.

 

تأمل بر گذشت عمر – شعر ناشناس

این شعر نو است. معلوم نیست شاعرش کیست. من هر چقدر هم جستجو کردم، یکی می‌گوید سپیده کاشانی، یکی می‌گوید نسرین صاحب، ولی نمی‌دانم شاعرش کیست:

طی شد این عمر، تو دانی به چه سان

پوچ و بس تند، چنان باد دَمان

همه تقصیر من است، این که خودم میدانم

که نکردم فکری

که تامل ننمودم، روزی

ساعتی یا آنی

که چه سان میگذرد عمر گران؟

کودکی رفت به بازی، به فراغت، به نشاط

فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات

همه گفتند: کنون تا بچه ست، بگذارید بخندد شادان

که پس از این دگرش، فرصت خندیدن نیست

بایدش نالیدن

من نپرسیدم هیچ

که پس از این ز چه رو نتوان خندیدن

نتوان فارغ و وارسته ز غم همه شادی دیدن

همچو مرغی آزاد هر زمان بال گشادن

سر هر بام که شد خوابیدن

من نپرسیدم هیچ

که پس از این ز چه رو بایدم نالیدن

هیچکس نیز نگفت: زندگی چیست؟ چرا می‌آییم؟

بعد از این چند صباح، به چه سان باید رفت؟ به کجا باید رفت؟

با کدامین توشه، به سفر باید رفت؟

من نپرسیدم هیچ، هیچکس نیز به من هیچ نگفت

نوجوانی سپری گشت به بازی، به فراغت، به نشاط

فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات

بعد از آن باز نفهمیدم من، که چه سان عمر گذشت؟

لیک گفتند همه:

که جوان است هنوز، بگذارید جوانی بکند، بهره از عمر بَرَد، کام‌روایی بکند

بگذارید که خوش باشد و مست

بعد از این نیز، بر او عمری هست

یک نفر بانگ برآورد که او

از هم اکنون باید فکر آینده کند

دیگری آوا داد: که چو فردا بشود، فکر فردا بکند

سومی گفت: همانگونه که دیروزش رفت، بگذرد امروزش، همچنین فردایش

با همه این احوال

من نپرسیدم هیچ که چه سان دی بُگذشت؟

آن همه قدرت و نیروی عظیم، به چه ره مصرف گشت؟

نه تفکر، نه تعمق و نه اندیشه دَمی

عمر بگذشت به بی‌حاصلی و مسخرگی

چه توانی که ز کف دادم مُفت

من نفهمدم و کس نیز مرا هیچ نگفت

قدرت عهد شباب، می‌توانست مرا تا به خدا پیش برد

لیک بیهوده تلف گشت جوانی، هیهات

آن کسانی که نمی‌دانستند زندگی یعنی چه؟

رهنمایم بودند

عمرشان طی می‌گشت

بیخود و بیهوده

و مرا می‌گفتند که چو آنان باشم

که چو آنان دائم، فکر خوردن باشم

فکر گشتن باشم

فکر تأمین معاش

فکر ثروت باشم

فکر یک زندگی بی‌جنجال

فکر همسر باشم

کس مرا هیچ نگفت:

زندگی ثروت نیست

زندگی داشتن همسر نیست

زندگانی کردن، فکر خود بودن و غافل ز جهان بودن نیست

من نفهمیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت

و صد افسوس که چون عمر گذشت، معنی‌اش فهمیدم

حال می‌پندارم، هدف از زیستن این است رفیق

من شدم خلق که با عزمی جزم، پای از بند هواها گُسَلَم

پای در راه حقایق بنهم

با دلی آسوده

فارغ از شهوت و آز و حسد و کینه و بخل

مملو از عشق و جوانمردی و علم

در ره کشف حقایق کوشم

شربت جرئت امید و شهامت نوشم

زره جنگ، برای بد و ناحق پوشم

ره حق پویم و حق جویم و پس حق گویم

آنچه آموخته‌ام بر دگران نیز نکو آموزم

شمع راه دگران گردم و با شعله خویش

ره نمایم به همه، گرچه سرا پا سوزم

من شدم خلق که مُثمِر باشم

نه چنین زائد و بی‌جوش و خروش

عمر بر باد و به حسرت خاموش

ای صد افسوس که چون عمر گذشت معنی‌اش فهمیدم

کاین سه روز از عمرم به چه ترتیب گذشت

کودکی بی‌حاصل، نوجوانی باطل، وقت پیری غافل

به زبانی دیگر: کودکی در غفلت، نوجوانی شهوت، در کهولت حسرت

 

نتیجه‌گیری: دعا برای زندگی هدفمند

در این دعای امام سجاد (علیه‌السلام::

وَ اسْتَفْرِغْ أَیامِی فِیمَا خَلَقْتَنِی لَهُ؛

«و روزگارم را در آنچه از پی آنم آفریده‌ای مصروف دار.»

خدا خودت به ما کمک کن در آن مسیری که برای این خلق کردی زندگی کنیم. خدا خودت این دغدغه، این خواسته و این اراده را در وجود همه ما قرار بده.

بعدی: ۱۴ـ بی‌نیازی

قبلی: ۱۲ـ دغدغه مسئولیت

بازگشت به فهرست

 

مطلب فوق در تاریخ 10/7/2025 در کتابخانه بنیاد امام علی (ع) منتشر شده است