۴ـ مهم‌ترین ارزش اخلاقی

 

مقدمه

در ادامه توضیح متن دعای مکارم‌الاخلاق امام سجاد (علیه‌السلام)، پس از بررسی صلوات که بیست بار در این دعا تکرار شده و زمینه‌ساز دریافت رحمت الهی است، به اولین درخواست دعا می‌رسیم:

وَ بَلِّغْ بِإِیمَانِی أَکمَلَ الْإِیمَانِ

«خدایا، ایمان من را به کامل‌ترین ایمان برسان.»

ارتباط ایمان با مکارم اخلاق چیست؟ چرا در دعای مکارم‌الاخلاق، اولین درخواست، طلب کمال ایمان است؟ نظام اخلاقی قرآن، نظام اخلاقی ایمان است و در این فصل به تبیین این ارتباط عمیق خواهیم پرداخت.

 

جایگاه ایمان در میان ارزش‌های اخلاقی

تنوع ارزش‌های اخلاقی

ارزش‌های اخلاقی متنوع و گسترده‌ای وجود دارد: عدالت، امانت‌داری، راست‌گویی، بخشش، حیا، خوش‌رویی، گذشت، مهربانی، صبر، شجاعت، عفت، قناعت، زهد، احسان، انصاف، تواضع، شفقت و ده‌ها عنوان دیگر. اما مهم‌ترین و بنیادی‌ترین این ارزش‌ها کدام است؟

 

ایمان به عنوان اساس اخلاق

ایمان نه تنها یک موضوع اخلاقی است، بلکه مهم‌ترین ارزش اخلاقی محسوب می‌شود. اگر بخواهیم بین ارزش‌های اخلاقی درجه‌بندی کنیم، ایمان آن ارزشی است که با پایبندی به آن، سایر ارزش‌های اخلاقی نیز تحقق می‌یابند.

 

مفهوم حقیقی ایمان در قرآن

رفع یک اشتباه رایج

متأسفانه تصور غلطی وجود دارد که اگر کسی اعتقاد به خدا، اسلام، نبوت یا امامت نداشته باشد، کارهای خوب او بی‌ارزش است. این تفکر باعث می‌شود که پیروان هر دین، کارهای خوب دیگران را بی‌ارزش بدانند و برای آنها حرمتی قائل نشوند.

 

آیات قرآن و تبیین مفهوم ایمان

قرآن کریم در آیه ۶۲ سوره بقره می‌فرماید:

﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَىٰ وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾ (البقرة: ۶۲)

«بی‌گمان کسانی که ایمان آورده‌اند و کسانی که یهودی شده‌اند و نصاری و صابئان، هر کس از آنها به خدا و روز بازپسین ایمان آورد و کار شایسته انجام دهد، پاداش آنها نزد پروردگارشان است و هیچ ترسی بر آنها نیست و غمگین نخواهند شد.»

این آیه در پاسخ به یهودیان و مسیحیانی بود که ادعا می‌کردند فقط آنها بر حق هستند. قرآن روشن می‌کند که کسانی از هر دین که به خدا و قیامت ایمان داشته باشند و کار نیک انجام دهند، اجرشان محفوظ است.

از سوی دیگر، آیه ۳۹ سوره نور می‌گوید:

﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّىٰ إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ﴾ (النور: ۳۹)

«و کسانی که کافر شده‌اند، اعمالشان همچون سرابی است در زمین هموار که تشنه آن را آب پندارد، اما چون نزدیک آن آید، چیزی نیابد و خدا را نزد خود بیابد، پس پاداش کاملش را به او دهد و خدا سریع‌الحساب است.»

 

مؤمنان غیرمسلمان در قرآن

قرآن صراحتاً از مؤمنان غیرمسلمان یاد می‌کند. در آیه ۱۱۰ سوره آل عمران:

﴿كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ (آل عمران: ۱۱۰)

«شما بهترین امّتی هستید که برای مردم ظاهر شده‌اید، به نیکی فرمان می‌دهید و از بدی باز می‌دارید و به خدا ایمان دارید. و اگر اهل کتاب ایمان آورند، برایشان بهتر است. بعضی از آنان مؤمنند و بیشترشان فاسقند.»

قرآن بلافاصله بعد از اینکه می‌گوید اهل کتاب باید ایمان بیاورند، تصریح می‌کند که «بعضی از آنها مؤمنند». این نشان می‌دهد که ایمان مفهومی فرادینی دارد.

همچنین در آیه ۱۶۲ سوره نساء:

﴿لَّـٰكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَالْمُقِيمِينَ الصَّلَاةَ وَالْمُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ أُولَـٰئِكَ سَنُؤْتِيهِمْ أَجْرًا عَظِيمًا﴾ (النساء: ۱۶۲)

«لیکن آنان که در علم راسخند از میان آنها، و مؤمنان [از اهل کتاب] به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پیش از تو نازل شده ایمان می‌آورند، و نماز برپا می‌دارند و زکات می‌دهند و به خدا و روز بازپسین ایمان دارند، به آنان پاداش بزرگی خواهیم داد.»

 

مفهوم فرادینی ایمان و تقوا

ایمان به معنای تسلیم حق

ایمان در قرآن به معنای عمومی یعنی تسلیم حق بودن، و تقوا به معنای عمومی یعنی با اخلاق بودن. کسانی که تسلیم حق هستند و با اخلاق زندگی می‌کنند، بنای آنها بر این است که در زندگی بی‌اخلاقی نکنند و هر آنچه را درست می‌دانند، قبول کنند. مهم این است که حق‌طلب باشند.

 

نمونه‌ای از زندگی

مسیحیان و یهودیانی هستند که قرآن را می‌شنوند و از آن متأثر می‌شوند، ولی همچنان به دین خود پایبندند. آنها از ریشه‌های فرهنگی و خانوادگی خود تأثیر می‌پذیرند و تغییر دین برای آنها ساده نیست. مهم این است که حق‌طلب باشند و اگر درک کنند که باید دینشان را عوض کنند، از آن ابا نداشته باشند.

 

موضع قرآن نسبت به سایر ادیان

قرآن در آیه ۴۷ سوره مائده تصریح می‌کند:

﴿وَ لْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ﴾ (مائده: ۴۷)

«و باید اهل انجیل به آنچه خدا در آن نازل کرده حکم کنند.»

قرآن می‌گوید آن دین‌ها نیز از جانب خداست و حق هستند، ولی وقتی حرف حق دیگری می‌بینند، آن را انکار نکنند و استکبار نورزند.

آیه ۶۲ سوره یونس نیز وعده می‌دهد:

﴿لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾ (یونس: ۶۲)

«ترسی بر آنها نیست و غمگین نخواهند شد.»

 

مفهوم اسلام در قرآن

اسلام به عنوان مفهوم فرادینی

حتی کلمه اسلام نیز در قرآن مفهومی فرادینی دارد. قرآن به یهودی می‌گوید مُسلِم، به مسیحی می‌گوید مُسلِم، به پیروان ابراهیم می‌گوید مُسلِم. موسی به قومش می‌گفت مُسلِم باشید، عیسی به حواریون می‌گفت مُسلِم باشید. مُسلِم بودن یعنی تسلیم حق بودن و به آنچه درست می‌دانید پایبند بودن.

آیه ۸۳ سوره آل عمران می‌فرماید:

﴿أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ﴾ (آل عمران: ۸۳)

«آیا جز دین خدا می‌طلبند؟ در حالی که هر آنچه در آسمان‌ها و زمین است، خواه و ناخواه تسلیم او شده‌اند و به سوی او بازگردانده می‌شوند.»

همه هستی دین خدا را پذیرفته است. تمام این عالم، نظامش بر اخلاق و تسلیم حق بودن است. هیچ چیزی حتی ذرات اتم حق را زیر پا نمی‌گذارند. انسان تنها موجودی است که اختیار دارد تابع حق باشد یا نباشد.

 

کفر و شرک از منظر اخلاقی

کفر به عنوان مسأله اخلاقی

کفر از نظر قرآن مسأله اعتقادی نیست، بلکه مسأله اخلاقی است. آیه ۳۴ سوره بقره می‌گوید:

﴿أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ﴾ (بقره: ۳۴)

«سرپیچی کرد و تکبر ورزید و از کافران شد.»

کافر کسی است که زیر بار حق نمی‌رود و تکبر می‌کند. اگر کسی نفهمیده ولی واقعاً انسان خوبی است و اهل تکبر نیست، خدا از او می‌پذیرد.

 

تعریف شرک در احادیث

بُرید عجلی از امام باقر (علیه‌السلام) پرسید: کمترین چیزی که باعث می‌شود فردی مشرک شود چیست؟ حضرت فرمودند:

مَنْ قَالَ لِلنَّوَاةِ إِنَّهَا حَصَاةٌ وَلِلْحَصَاةِ إِنَّهَا نَوَاةٌ ثُمَّ دَانَ بِهِ

«کسی که هسته خرما را ریگ بگوید و ریگ را هسته خرما بگوید و سپس بر آن پافشاری کند.»

شرک از اینجا شروع می‌شود که انسان چون گفته، باید همه حرفش را گوش کنند، حتی اگر هزار دلیل برای اشتباه بودنش بیاورند.

ابی العباس از امام صادق (علیه‌السلام) پرسید: کمترین چیزی که باعث می‌شود فردی مشرک شود چیست؟ حضرت فرمودند:

مَنِ ابْتَدَعَ رَأْياً فَأَحَبَّ عَلَيْهِ أَوْ أَبْغَضَ عَلَيْهِ

«کسی که نظری ابداع کند و بر اساس آن دوست بدارد یا دشمنی کند.»

یعنی برایش مهم نیست که درست یا غلط چیست، فقط مهم است که دیگران نظر او را قبول کنند.

 

هشدار مولانا درباره گمراهی

مولانا در مثنوی زیبا می‌گوید:

از خدا می‌خواه تا زین نکته‌ها / در نلغزی و رسی در منتها

زانک از قرآن بسی گمره شدند / زان رسن قومی درون چه شدند

مر رسن را نیست جرمی ای عنود / چون ترا سودای سربالا نبود

اگر انسان سودای سربالا نداشته باشد، یعنی بنایش در زندگی نباشد که بالا برود، خوب باشد، حق‌طلب باشد و انسان اخلاقی باشد، قرآن نیز تبدیل به عامل گمراهی می‌شود.

این مطلب همان است که قرآن می‌گوید: «يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا» (بقره: ۲۶) – خدا با قرآن خیلی‌ها را گمراه می‌کند. چه کسانی را؟ «وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ»فقط افراد غیراخلاقی را که با همین قرآن کارهای بدشان را توجیه می‌کنند.

اما اگر کسی سودای سربالا داشت و بنایش انسانیت و تسلیم حق بودن بود، قرآن می‌شود «هُدىً لِلْمُتَّقِينَ» (بقره: ۲) و او را بالا می‌برد.

 

خدا و اخلاق

درک صحیح از خدا

برخی فکر می‌کنند که مؤمن بودن یعنی هر کاری خدا بگوید انجام دهیم. اما این سؤال مطرح است: اگر خدا بگوید دروغ خوب است، آیا دروغ خوب می‌شود؟ اگر بگوید ظلم کردن خوب است، آیا خوب می‌شود؟ آن خدایی که بگوید ظلم خوب است، اصلاً خداست؟

ما می‌گوییم هر چه خدا بگوید، ولی خدا چه می‌گوید؟ خدا یعنی خوبی مطلق، منشأ همه اخلاق و زیبایی‌ها. اخلاق خوب است چون خدا اخلاقی است و نظام هستی بر اخلاق بنا شده است.

 

آیه کلیدی

آیه ۱۱۲ سوره بقره می‌فرماید:

﴿بَلَىٰ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾ (البقرة: ۱۱۲)

«آری، هر کس خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد، پاداش او نزد پروردگارش است و ترسی بر آنها نیست و غمگین نخواهند شد.»

 

نتیجه‌گیری

ایمانی که امام سجاد (علیه‌السلام) در دعای مکارم‌الاخلاق طلب می‌کنند، مسأله‌ای کاملاً اخلاقی است. بی‌ایمانی و کفر نیز مسائل اخلاقی هستند، نه صرفاً اعتقادی.

در همه‌جا در قرآن، اصل بر اخلاق و انسانیت است. ایمان یعنی تسلیم حق بودن. حال اینکه در ابتدای دعای مکارم‌الاخلاق حضرت می‌فرمایند: «وَ بَلِّغْ بِإِیمَانِی أَکمَلَ الْإِیمَانِ»، معنایش این است: خدایا، من می‌خواهم آدم با اخلاقی باشم، یعنی تسلیم حق باشم.

هر کس به هر میزان تسلیم حق باشد، در نظام هستی که بر پایه تسلیم حق بودن است، مقام و رتبه پیدا می‌کند و بالا می‌رود. بنابراین ایمان نه تنها مسأله‌ای کاملاً اخلاقی است، بلکه اساس و مهم‌ترین ارزش اخلاقی محسوب می‌شود.

بعدی: ۵ـ از ایمان تا یقین

قبلی: ۳ـ صلوات

بازگشت به فهرست

 

مطلب فوق در تاریخ 10/7/2025 در کتابخانه بنیاد امام علی (ع) منتشر شده است.